دنيايي كه در آن زندگي ميكنيم، دنيايي سرشار از جنگ، دروغ، كشتار و بازيهاي كثيف سياسي است كه ارزشهاي انساني را به راحتي آب خوردن زير پا له كرده است.
دنيايي آكنده از تروريست و افراطيگري، دنيايي كه به راحتي بين آدمها ديوار ميكشد، ديواري از جنس غرور، زيادهخواهي و بازيهاي كثيف سياسي از هر نوع كه تصورش را ميتوان كرد. با اين حال ميدان ورزش فرصت مناسبي است براي نزديك شدن انسانها به هم، ميداني كه ميتوان حداقل در فرصت كوتاه آن شاهد دنيايي بود لبريز از شادي، خنده و اتحاد ميان آدمها از هر نژاد، قبيله و دين و مسلك، از هر رنگ و تيره، دنيايي كه به راحتي ديوارهاي كشيده شده توسط سياسيون بين آدمها را ناديده ميگيرد و به چالش ميكشد، ديوارهايي كه اين روزها در دنيا زياده ديده ميشود، ديوارهاي تبعيض، ديوارهاي افراطيگري و ديوارهايي كه سازندگان آنها نميتوانند آرامش و اتحاد دنيا را ببينند چون منافع حزبي و قومي و نژادپرستانه آنها با اين اتحاد و همدلي منافات دارد.
هرچند كه از اين ديوارهاي ريز و درشت در جاي جاي دنيا ديده ميشود و متأسفانه آنها كه افسار دنيا را در اختيار دارند روز به روز به بهانههاي مختلف به تعداد آنها اضافه ميكنند، اما با اين حال ورزش توانايي اين را دارد كه با يك دورخيز و جستي بلند از روي اين ديوارها بپرد، نمونههاي زيادي هم ميتوان در اين مورد سراغ گرفت. «هونگ اون جونگ» ژيمناست زن كره شمالي را همه ميشناسند، ورزشكاري كه در المپيك ريو كنار ورزشكار كره جنوبي ايستاد و عكس سلفي گرفت، عكسي كه به سرعت در فضاي مجازي و رسانهها چرخيد و دست به دست شد و حتماً به دست سياستمداران دو كره هم رسيد و آنها ديدند كه اگر نبودند و با افكار پليدشان آدمها را از هم جدا نميكردند دنيا شاهد يك كشور كره بود نه كرههاي شمالي و جنوبي.
همان زمان بلافاصله گفته شد كه ورزشكار كره شمالي در بازگشت به كشورش اعدام ميشود، كسي هم به درستي نميداند چه سرنوشتي براي او رقم خورد اما «هونگ اون جونگ» نشان داد كه نه ديكتاتور كره شمالي و رهبران غربزده كره جنوبي هيچ كدام نميتوانند عشق و علاقه مردم دو كره را نسبت به هم از بين ببرند و نكته مهم اينكه ورزش به كمك او و هموطنانش آمد تا براي لحظهاي كنار هم لبخند بزنند، لحظهاي كه دنيا را تكان داد.
انگلستان، ولز، اسكاتلند و ايرلند شمالي، بر هيچ كس پوشيده نيست كه اين چهار كشور چه اختلافات سياسي و اعتقادي عميقي با هم دارند؛ اختلافاتي كه ريشه در قرنهاي قبل و سياستهاي استعماري انگلستان و چپاول ثروتهاي مادي و معنوي كشورهاي جهان از جمله اين كشورهاي همسايه خود دارد. با اين حال ميدان ورزش، ميداني كاملاً مجزاست. سالهاست كه وقتي نام المپيك به ميان ميآيد ورزشكاران اين چهار كشور در قالب يك تيم و زير يك پرچم تحت عنوان رسمي پادشاهي متحد بريتانيا و ايرلند شمالي گام به ميدان ميگذارند، بدون آنكه كوچكترين تنشي با هم داشته باشند. اين معجزه ورزش است چراكه شايد در برخي تصميمگيريهاي سياسي و بينالمللي هم اين اتحاد ديده شود ولي هيچگاه خالي از تنش يا اختلاف سليقه نبوده، به عنوان مثال در همين رأيگيري جدايي از اتحاديه اروپا، ولزيها ساز خودشان را ميزدند، اسكاتلنديها نظر خودشان را داشتند و ايرلنديها هم كار خود را ميكردند، اما وقتي پاي المپيك و رقابت براي كسب مدال ارزشمند آن با ساير كشورها و قهرمانان بزرگ دنيا به ميان ميآيد، اوضاع كاملاً متفاوت ميشود و ورزشكاران بريتانيا زير يك پرچم به مصاف رقباي بينالمللي خود ميروند.
صرفنظر از اين دو مورد و موارد مشابهي كه ميتوان در خصوص ورزشكاران آلمان غربي و آلمان شرقي در سالهاي دورتر پيدا كرد به مواردي اشاره كرد كه ورزش، ورزشكاران كشورهاي متخاصم و در حال جنگ را چنان به هم نزديك كرده كه گويي اصلاً اختلافي بين دو كشور وجود نداشته و ندارد. ورزش فرصتي است براي نزديكي ملتها و انسانها، فرصتي است كه ميتوان با استفاده از آن از روي ديوارهاي كشيده شده بين آدمها پريد، فرصتي كه نبايد از دنياي امروز آن را گرفت. هرچند كه همين فرصت اندك هم زياد به مذاق سياسيون دنيا خوش نميآيد و هر روز به بهانهاي سعي ميكنند اين فرصت ناب را كم و كمتر كنند ولي نميدانند قلبهاي مهربان و اميد به زندگي و انسانيت كه خدا در ضمير انسانها به وديعه گذاشته حتي از كوچكترين فرصت براي ابراز عشق و علاقه به همنوع استفاده ميكند حال سياسيون، افراطيون، نژادپرستها و ديكتاتورها و... هر طور ميخواهند بينديشند.