نويسنده: فاطمه منفردپويا
در كودكي اشيا را ميكشيم و هل ميدهيم، آنها را تكان ميدهيم و با خود به اين طرف و آن طرف ميبريم، درباره اشياي دور و برمان سؤال ميكنيم. وقتي بزرگ ميشويم در بازيها شركت ميكنيم، معماها را حل ميكنيم، فعاليتهايي را به عهده ميگيريم، ميسازيم و سازمان ميدهيم، در يك ميدان بارها ميدويم و چالاك در يك پارك راه ميرويم، چرا اين رفتارها را انجام ميدهيم؟ زيرا اين فعاليتها ذاتاً جالب و لذتبخش هستند.
وقتي كه يك فعاليت به نيازهاي ما مربوط ميشود احساس علاقه ميكنيم، وقتي كه يك فعاليت نيازهاي ما را ارضا ميكند، احساس خشنودي ميكنيم، بازي كردن، حل كردن معماها و انجام دادن كارها نيازهاي رواني ما را ارضا ميكند. انسانها علاوه بر نيازهاي جسماني مثل آب و غذا، نيازهاي رواني هم دارند كه شامل نيازهاي پيشرفت، پيوندجويي، صميميت و قدرت هستند كه به صورت فطري در انسانها وجود دارد و زماني احساس آرامش ميكنند كه خود تصميم بگيرند به چه فعاليتي بپردازند يا نپردازند زيرا زماني كه احساس ميكنيم حق انتخاب داريم و امكان تصميمگيري در مورد چندين انتخاب را در اختيارمان بگذارند آن فعاليت براي ما لذتبخش خواهد بود و زماني كه اجبار و كنترل بيروني وجود داشته باشد لذت آن رفتار گرفته ميشود.
حق انتخاب و رضايت، موتور حركت استوقتي به كودكان در مورد تكاليف مدرسه حق انتخاب داده ميشود يا وقتي به ساكنان خانه سالمندان در مورد برنامهريزي فعاليتهاي روزمرهشان حق انتخاب داده شود آن فعاليت را باانگيزهتر انجام ميدهند. افراد زماني كه احساس مبتكر بودن دارند مسئوليت شخصي اعمال خود را ميپذيرند. در غير اين صورت خود را آلت دست يا زيردست ميدانند و مسئوليت شخصي كمي براي هدفها نشان ميدهند. مانند كودكاني كه تحت امر والدين زورگو قرار دارند يا كارمنداني كه تحت كنترل شديد رئيسشان هستند. البته اين به معناي شرايطي نيست كه آنها را سهلانگار يا بيبند و بار دانست بلكه وقتي افراد تلاش ميكنند محيطهاي حامي خودمختاري را به وجود آورند و با جديت ميكوشند تمايلات، نيازها و تلاشهاي ديگران را شناسايي كرده و از آنها حمايت كنند و اين شيوه در حقيقت بر احترام به ايده و عقيده تأكيد و تصميمگيري و ابتكار عمل را تشويق ميكند، براي هر كنترلي دليل منطقي آورده ميشود و ديدگاه يا عقايد طرف مقابل شناسايي و براي آن ارزش در نظر گرفته ميشود.
مثلاً يك راه براي اينكه كارفرمايان بتوانند بفهمند كه كارمندان يا كارگران زيردست چه احساسي دارند، با درك نياز و احساس آنها بايد يك محيط كاري ايجاد كنند كه طرفين اعم از كارفرما و كاركنان احساس رضايت كنند و اين فضا باعث ايجاد انگيزه ميشود. در فضاهاي آموزشي انتظارات بهجا از دانشآموزان موجب تحرك و پيشرفت ميشود. براي مثال معلم از دانشآموز خود سؤال كند كه من متوجه شدهام كه اخيراً نمرات تو افت كرده است. علت آن ممكن است چه چيزي باشد؟ و با همكاري هم نقاط ضعف را از بين ببرند و نقاط قوت را افزايش دهند، ولي متأسفانه در بسياري مواقع از توبيخ و سرزنش و تهديد استفاده ميشود. واقعيت اين است كه تكاليف بيش از حد سنگين، يا بيش از حد ماهرانه، مشكلات هيجاني به وجود ميآورد و برعكس زماني كه تكاليف در حد توانايي باشد، باعث پيشرفت و پرورش مهارتها و استعدادها ميشود.
انگيزشهاي دروني و بيرونيدو نوع انگيزش داريم شامل انگيزش دروني و انگيزش بيروني براي حركت و تلاش. وقتي تكاليفي را انجام دهيم كه در آن احساس شايستگي و خودمختاري ميكنيم و براي انجام آن منتظر پاداش خاصي نيستيم و تحت تأثير فشارهاي بيروني هم قرار نداريم، مثل خواندن كتاب كه ممكن است ساعتها ما را درگير خود كند، نواختن يك ساز يا استفاده از رايانه كه هدف سرگرمسازي يا پرورش مهارتهاست، اين شرايط باعث ميشود نيازهاي رواني ما ارضا شود و اين نمونهاي از انگيزش دروني است. ولي انگيزش بيروني با مشوقهاي بيروني همراه است، يعني كارمند يا دانشآموز روزهاي بسياري را تلاش ميكند كه پاداش يا هديهاي را به دست آورد.
پس انگيزش بيروني يك نوع دليل بيروني و محيطي براي شروع كردن يا ادامه دادن يك فعاليت است. كودكاني كه به طور جدي درس ميخوانند تا نمره يا جايزه خوب يا خوشحال كردن والدين خود را به دست آورند نيز در انگيزش بيروني هستند. البته معمولاً فعاليتهاي افراد با هر دو انگيزش بيروني و دروني همراه است براي اينكه انگيزشهاي بيروني و دروني ادامهدار شوند احتياج به تقويتكنندهها دارند. بنابراين هر چيزي كه موجب ميشود يك رفتار خاص افزايش و ادامه يابد تقويتكننده است و اين تقويتكنندهها در هر شرايطي متفاوت است. مثلاً شكلات و تماشاي تلويزيون ممكن است در مورد بچهها مؤثر باشد ولي در مورد بزرگسالان ترفيع شغلي و پاداش مادي اثربخش است. بنابراين تقويتكنندهها بايد داراي شرايط خاصي باشند تا در افراد مؤثر باشند. تقويتكننده يا همان پاداش بايد داراي كيفيت لازم باشد و بلافاصله بعد از يك رفتار داده شود و كسي كه پاداش لازم و مناسب را ميگيرد در مراحل بعدي با جديت بيشتري آن كار را انجام ميدهد. در مقابل تنبيهكنندهها باعث حذف يك رفتار خاص ميشوند. مانند جريمه كردن شخص به خاطر نبستن كمربند ايمني يا محروم كردن كودك از بازي به خاطر انجام ندادن تكليف.
پاداشهايي كه انگيزه را كمرنگ ميكندگاهي انگيزشهاي بيروني باعث افزايش رفتار نميشود بلكه نتيجه معكوس دارد و انگيزهها را ميكشد، زيرا زماني كه فعاليتي براي شخص از درون جالب است وقتي با پاداش خاصي همراه ميشود جذابيت دروني آن از بين ميرود مثل زماني كه شخص براي ارضاي دروني كتاب ميخواند و والدين براي اين كار به او پول ميدهند. در ابتداي كار رفتار كتابخواني زياد ميشود ولي بعد از مدتي كتابخواني ارزش دروني خود را از دست ميدهد و ديگر لذتي براي شخص ندارد. يكي از نيازهاي دروني انسان خودمختاري است و زماني كه افراد احساس تهديد يا پاداش ميكنند ديگر آن رفتار را از درون انجام نميدهند زيرا احساس ميكنند شخص يا شرايطي بر روي آنها كنترل ميكنند و ديگر از عمل خود لذت نميبرند و در نتيجه آن انگيزش دروني از بين ميرود زيرا دلشان نميخواهد تحت كنترل ديگري قرار بگيرند. در سبكهاي فرزندپروري كه والدين به طور مداوم به فرزندان خود هديه و در مقابل هر رفتار آنها پاداش مادي ميدهند به مرور زمان كاهش رفتار ديده ميشود. به عبارت ديگر پاداشهايي كه بتوان آنها را ديد و لمس كرد، احساس كرد و چشيد عموماً انگيزه دروني را كم ميكنند در حالي كه پاداشهاي كلامي انگيزه دروني را افزايش ميدهد.
پاداشهاي مادي كه به طور مرتب باشد توجه كودك را از خود تكليف كم كرده و باعث ميشود تمام مدت به پاداش فكر كند و اگر پاداش آن چيزي كه كودك ميخواهد، نباشد باعث سرخوردگي ميشود، احساس ناخشنودي ميكند و باعث كاهش خلاقيت ميشود. زماني پاداشهاي بيروني مؤثر هستند كه يك تكليف سخت باشد و بخواهيم آن را به صورت عادت درآوريم مثل شركت كردن در تفكيك زباله، پرورش دادن مهارتهاي زندگي، آموختن نخوردن غذاهايي كه باعث بالا رفتن فشار خون و قند خون ميشود، آموختن مكالمه با همسالان به كودكان و بزرگسالان مشكلدار و جلوگيري از رفتارهاي ضداجتماعي مثل گاز گرفتن. زماني كه اين پاداشها باعث شود شخص احساس شايستگي كند انگيزش دروني او بالا ميرود و ديگر نيازي به تقويتكننده و پاداشهاي بيروني ندارد.
در پايان تأكيد ميشود افراد در هر شرايطي نيازمند پاداش هستند چه به صورت دروني و چه به صورت بيروني اما مهم نوع پاداش است كه موجب انگيزه براي حركت و تلاش بيشتر ميشود.
*مشاور و مدرس دانشگاه