کد خبر: 837131
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
نحوه مواجهه ما با منفور حلال
نهاد خانواده به عنوان اولين سنگ‌بناي جامعه به شمار مي‌رود، بنابراين يكي از اركان مهم اجتماع، خانواده است...
نويسنده:  سميه باستين*
 
 
 
نهاد خانواده به عنوان اولين سنگ‌بناي جامعه به شمار مي‌رود، بنابراين يكي از اركان مهم اجتماع، خانواده است. نهاد خانواده اولين محيط سالمي است كه كودك در آن نيازهاي خود را براي عشق، پذيرش و هماهنگ‌سازي عاطفي برآورده مي‌سازد. اين نهاد مانند همه چيز در جهان به طور مداوم در حال تغيير بوده و دستخوش تحولات گوناگون قرار گرفته است. 


يكي از اين تغييرات كه در ظاهر جنبه شخصي داشته اما تبعات شديد آن متوجه جامعه شده است، پديده طلاق است. امري كه موجب از هم‌گسيختگي و نابساماني مي‌شود. در جوامعي كه ازدواج امري الهي و مقدس به شمار مي‌رود، نسبت به جوامعي كه در آنها ازدواج به قصد لذت‌جويي و بي‌پايه و اساس است، كيفيت و ادامه زندگي بالاتر و آمار طلاق پايين‌تر است.


حال اگر گزينه طلاق را راهي ناگزير براي رهايي از يك زندگي سراسر تنش در نظر بگيريم باز هم نحوه برخورد ما با اين گزينه مهم است. در اين نوشتار دو نوع برخورد و نگرش متفاوت با گزينه طلاق مورد بررسي قرار گرفته است.



روند رو به رشد و جهاني طلاق


مطالعات مختلف نشان مي‌دهند روند افزايش طلاق جهاني است و علل بي‌شماري از جمله به رسميت پذيرفتن اين پديده و كاهش فشارهاي اجتماعي مبني بر نگه داشت ازدواج، صنعتي شدن و استقلال اقتصادي زنان، كاهش باورهاي مذهبي، سستي هنجارهاي سنتي، فردگرايي، افزايش ارتباطات دو جنس به دليل حضور فزاينده زنان در بازار كار، افزايش ميزان استرس در زندگي، رفتارهاي جنسي نامناسب، عدم يادگيري در مورد كيفيت ازدواج، عوامل مخدوش‌كننده بالقوه از جمله دوران كودكي و بزرگسالي، شرايط اجتماعي، اقتصادي، شناختي، ويژگي‌هاي شخصيتي، جسمي، رواني و پزشكي و... در آن دخيل است.


طلاق و تفسيرهاي متفاوت ما


افراد معمولاً از فرآيند طلاق درك و تفسيرهاي گوناگوني دارند.
 اينكه افراد چه نگرشي نسبت به طلاق دارند و آن را چگونه تعبير مي‌كنند، به تجربه زيسته آنان و عوامل ذهني و عيني بسياري مرتبط است. از آنجايي كه پديده طلاق امري فردي به شمار نمي‌رود بنابراين آشنايي درست در مورد پديده طلاق احتمال كاهش آن را به همراه خواهد داشت. نحوه برخورد و مواجهه ما با موضوع طلاق مهم است. در واقع در اينجا نيز مصداق بد و بدتر وجود دارد.


آزادي از قفس!



عده‌اي طلاق را به منزله آزادي از قفسي به نام زندگي زناشويي در نظر مي‌گيرند و زماني كه اوضاع بر وفق مرادشان نيست بدون هيچ‌گونه تلاشي سعي در پاك كردن صورت مسئله دارند و تمايلي به حل مسئله از خود نشان نمي‌دهند و اگر فردي به عنوان بزرگ‌تر يا مشاور به ايشان راهنمايي و مشاوره دهد و مسير صحيح را برايشان روشن كند باز هم مانند بچه نق نقويي كه تصميم دارد فقط به خواسته خود برسد، سعي در خاتمه رابطه زناشويي خود دارند و اين افراد بدون هيچ دليل قانع‌كننده و منطقي‌اي تنها يك تصميم گرفته‌اند و آن، طلاق و جدايي است و به هيچ چيز ديگري فكر نمي‌كنند و تمام تلاش خود را معطوف به برآورده كردن اين نياز خود مي‌كنند.


اگر با اين افراد مصمم مواجه شويد متوجه خواهيد شد كه همسر زندگي خود را به بار انواع تهمت و بيماري رواني و... مي‌گيرند و بدون تنفس به ناسزاگويي از او مي‌پردازند و مادامي كه در حال بدگويي هستند، محاسنات خود را برمي‌شمارند و سعي دارند خود را طوري نشان دهد كه گويي قديسه‌اي بوده‌اند كه توسط ديوي به اسارت گرفته شده‌اند و زمان آن رسيده است كه خود را از چنگال اين ديو بدسيرت رها كنند!


در نظر اين افراد خانواده اين ديو بد‌سيرت افسار او را گرفته و او را عليه او تحريك مي‌كنند. اگر دقت كنيم متوجه روي ديگر ماجرا خواهيم بود چون با افرادي رو‌به‌رو هستيم كه به عنوان تنها يك فرد در حال تصميم‌گيري براي انجام دادن امري هستند اما دقيق‌تر كه شويم متوجه عمق فاجعه مي‌شويم، خانمي سعي در جدايي از همسر خود دارد، آقايي سعي در جدايي از همسر خود دارد، خانواده‌هايي كه به نوعي درگير اين بازي رواني هستند، كودك يا كودكاني كه همچون نوزاد پرندگان دهان خود را باز كرده و به اين سو و آن سو مي‌روند. اوضاع تأسفباري است. هجوم پرونده‌هاي طلاق در دادگاه‌ها و مراكز قانوني، رفت‌و‌آمد وكلا، به هم خوردن نظم اجتماع، صرف هزينه‌هاي كلان، عقب‌ماندگي و يك عمر پشيماني!


طلاق به عنوان آخرين گزينه


عده ديگري از افراد وجود دارند كه طلاق را به عنوان آخرين مرحله و بهترين راه‌حل براي خود و خانواده انتخاب مي‌كنند، فردي در زندگي زناشويي خود تصميم به جدايي گرفته و قانون براي او گزينه طلاق را بعد از پروسه زماني معين، تعيين كرده است.


فرد لطف قانون را محترم مي‌شمارد و مي‌داند قانون او را به عنوان يك انسان آزاد و مختار، مهم مي‌شمارد اما اين فرد سعي مي‌كند به تصميم خود زمان بدهد، ابعاد تصميم خود را ارزيابي كند. در اين زمينه از مشاوران متخصص و خانواده خود راهنمايي و حمايت ‌طلب كند. با وجود تصميم خود مبني بر جدايي، در زندگي زناشويي، خود را فردي شاد و پر‌انرژي نشان مي‌دهد، فرزند و همسر خود را پوشش مي‌دهد و حمايت مي‌كند و همواره سعي در حل مسئله دارد نه پاك كردن صورت‌مسئله! اين فرد تمام جوانب امور را مي‌سنجد و آينده فرزند يا فرزندان خود را مد نظر قرار مي‌دهد و در نهايت به عنوان آخرين گزينه تصميم به جدايي و طلاق مي‌گيرد.


تفاوت گروه اول و دوم


اين دو گروه از افراد مبنا و هدف مشتركي در زندگي دارند اما آثار تخريب روحي و رواني، مالي و... آنها از صفر تا صد با يكديگر تفاوت دارند. عمده تفاوت اين دو گروه در نحوه تفكر و رعايت اخلاقيات است. در گروه اول بعد از جدايي داستان تأسفبار ديگري به نام پشيماني و افسردگي در راه است و اينكه اين تجربه براي فرد بدترين تجربه تمام عمرش خواهد بود و بعد از اين رابطه اگر وارد هر رابطه زناشويي ديگري شود، رابطه جهنم‌وار ديگري در حال تكرار خواهد بود چراكه اين فرد شتاب‌زده و بدون تفكر اقدام به عمل كرده است و همه افراد را مسئول اين بدبختي مي‌داند جز خودش!


در گروه دوم آثار تخريب روحي و رواني، مالي و... به مراتب كمتر و بار سلامت عمومي كمي متعادل‌تر است. اين افراد خود را مسئول انتخاب‌هاي خود مي‌دانند و در رابطه زناشويي آينده به علت كسب تجربه، هوشيارانه عمل مي‌كنند تا تجربه تلخ گذشته دوباره كام زندگي‌شان را در آينده تلخ نكند. جالب است بدانيم افرادي كه همواره خود را مسئول اعمال خود دانسته‌اند و سطح انتظارات خود را از افراد پايين آورده‌اند در زندگي و رابطه زناشويي و در زاويه ديد گسترده‌تر، كل افراد جامعه موفق‌تر عمل مي‌كنند.


* روانشناس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر