کد خبر: 836374
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۸
نگاهي به فيلم «ويلايي‌ها»
در سومین روز از جشنواره سی‌و‌پنجم فیلم فجر، فیلم سینمایی «ویلایی‌ها» ساخته سینمایی منیر قیدی در کاخ جشنواره اکران شد.
مهدی خرامان
در سومین روز از جشنواره سی‌و‌پنجم فیلم فجر، فیلم سینمایی «ویلایی‌ها» ساخته سینمایی منیر قیدی در کاخ جشنواره اکران شد. با توجه به سابقه سعید ملکان تهیه‌کننده این فیلم در کشف استعدادهای سینمایی مانند همکاری با سعید روستایی در تولید فیلم «ابد و یک روز»، تماشاگران با این پیش‌فرض به تماشای فیلم «ویلایی‌ها» نشستند که مانند سال گذشته که فیلم روستایی غافلگیرشان کرد، این‌بار نیز در سالن سینما غافلگیر شوند و اثری متفاوت از کارگردان جوان را ببینند.

59 دقيقه از فيلم مي‌گذرد و هنوز نقطه اوجي در فيلم ديده نمي‌شود، احساس مي‌شود کارگردان هر بار تنها سرکي به زندگي شخصيت‌هاي خود مي‌زند و بعد گذر مي‌کند، اما گذر آن تعمدي است، منير قيدي در اولين اثر خود به نام «ويلايي‌ها» هستي زنان پشت جبهه را از پنجره زندگي کردن به نمايش مي‌گذارد. او در شهرکي به نام «ويلايي‌ها» قصد خلق دنيايي را دارد و به مرور شخصيت‌ها را وارد دنياي خود مي‌کند و به آنها پروبال مي‌دهد، اما از پرواز مي‌ترسد و در همانجا حبس و زنداني‌شان مي‌کند.

ديالوگ «يه هايس داره مياد»، اولين گره دراماتيک فيلم را ايجاد مي‌کند و بهانه‌اي است براي نمايش روابط زنان و به تصوير کشيدن کنش و واکنش آنها تا شخصيت‌ها ايجاد شوند. ماشين‌هاي خاکي که استتار شده از جلوه حقيقي خود هستند و با هر بار وارد شدن به دنياي ويلايي‌ها زواياي پنهان و نهان شده شخصيت‌ها را پديدار مي‌کند که اوج آن حقيقتي از جنس خبر شهادت همسران است.
شهرک قهرماني ندارد و تمام شخصيت‌ها مکمل يکديگرند، حتي فرمانده اردوگاه خانم خيري- پريناز ايزديار- اين لقب را پس مي‌زند و تنها آمده است کمي نزديک‌تر به همسر خود باشد، حال قرعه به اجبار به نام او افتاده است، اما «خيري» نقش مادري خود را انجام مي‌دهد و به دور از هر شعار سه ماسک رسيده شده را براي بچه‌هاي خود کنار مي‌گذارد، اما کارگردان هوشمندانه رفتار مي‌کند و با ميزانسن‌هايي درست به زيبايي نشان مي‌دهد که نياز نيست زنان فرمانده‌هاي جنگي خوبي باشند، بلکه آنها قهرمان‌هاي زندگي خود هستند؛ قهرمان‌هايي که به خوبي در صحنه ماندگار حمله جنگنده و سپر شدن مادر‌ها نمايان مي‌شود.

در فيلم «ويلايي‌ها» ابتدا احساس مي‌شود روايت شخصيت دو زن به نام خانم خيري و سيما همسر داوود است، اما نماهاي کارگردان حرفي ديگر مي‌زند. او به دنبال عزيز مي‌رود و به همين دليل بار‌ها دوربين با نمايي نيمه نزديک(مديوم کلوزآپ) واکنش‌هاي او را به نمايش مي‌گذارد و در دل قصه‌ها زندگي گذشته خود را روايت مي‌کند.
اما مهم‌ترين برگ برنده ويلايي‌ها، فداکاري بازيگران است، بازي‌هايي که تنها مکمل يکديگر مي‌شوند و هيچ‌کدام براي اثبات خود نقش‌آفريني نمي‌کنند، مسئله‌اي که ايزديار، طباطبايي و ثريا قاسمي به زيبايي آن را پيدا کرده‌اند و در اختيار داستان بودند، البته هر آنچه کارگردان براي ملموس شدن بازي‌هاي زنان قدرتش را به رخ کشيده است، اما در همسران آنها ابتر مي‌ماند و به همين دليل حضور صابر ابر با وجود پتانسيل بالاي شخصيتش در داستان، منفعل عمل مي‌کند که اوج اين اتفاق را در زمان گلي کردن ماشين و بي‌توجهي آن به بچه‌هاي داوود ديده مي‌شود که در ذوق مخاطب مي‌زند.

اما مريم قيدي اشتباه بزرگ‌تري را هم انجام داده است، او در نيمه ابتدايي، داستان را بسيار بسط مي‌دهد و به مسائلي مانند پيرزن سنتي، بچه‌ها، حاملگي يک زن و آمدن شوهرها تلف مي‌کند که شايد مخاطب را پس زند، اما نيمه دوم روايت‌ها مشخص‌تر و نظم بهتري مي‌گيرد و در نهايت او براي پايان، به گره ابتدايي اتکا مي‌کند و اين‌بار واکنش «خانم خيري» را در زمان شنيدن خبر شهادت همسرش با آمدن ماشين «هايس» به تصوير مي‌کشد، صحنه‌اي که هر بار با آمدن ماشين، مخاطب و «خانم خيري» خود را آموزش داده‌اند تا اتفاق بزرگ رخ دهد، تصويري که اين‌بار از مقاومت زنان سرچشمه مي‌گيرد و مخاطب ايستادگي آن را مي‌بيند و در سکانس پاياني «همسر داوود» که قصد رفتن به خارج از کشور را داشت، اين‌بار قرعه فرماندهي به نام او مي‌افتد و کارگردان در نمايي زيبا حيات دوباره «ويلايي‌ها» را به تصوير مي‌کشاند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار