کد خبر: 834159
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۰
نگاهي به نمايش «آيس لند» كه در اولين روز از جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر روي صحنه رفت
صابر الله‌داديان
نمايش «آيس لند» اولين اجراي خود را در جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر در سالن تماشاخانه تياتر باران تجربه کرد، نمايشي به کارگرداني «آيدا کيخايي» که براساس نمايشنامه «آيس‌لند» نوشته نيکلاس بيلون روي صحنه رفت. همچنين محمد يعقوبي، همسر آيدا کيخاني دراماتورژ اين اثر نمايشي بود.

اجراي نمايش «آيس لند» با اتفاق بزرگ در ايالات متحده، يعني رفتن «دونالد ترامپ» به کاخ رياست جمهوري امريکا بي‌ارتباط نيست، چراکه هر دو در جبهه کاپيتاليزم حضور دارند، يکي در قامت رئيس‌جمهور ايالات متحده و ديگري در قامت اثري نمايشي که در جشنواره تئاتر انقلابي فجر در ايران روي صحنه رفته است، هرچند فاصله و تفاوت ميان اين دو بسيار است، اما هر دو از کاپيتاليزم يک تعريف را به مردم ارائه مي‌دهند و آن اصالت پول و ستايش قدرت برتر يعني «پول» در مناسبات اجتماعي و سياسي است. نمايش نامه «آيس لند» هرچند نوشته نيکلاس بيلون است، اما ديدگاه نويسنده به نظام کاپيتاليزم را عيناً مشخص نموده و ايران نيز به واسطه حکومت جمهوري اسلامي موضع محتوايي مشخصي با اين نظام اقتصادي امريکايي دارد، اما مبرهن است که اين نظام اقتصادي نه تنها از سوي گردانندگان صحنه اقتصادي ايران نهي نمي‌شود، بلکه عملاً در صحنه دولتي هم نقش پررنگي را بازي مي‌کند و توانسته است پايه‌هاي خود را در سياست محکم كند و در جمهوري اسلامي به عنوان يکي از نقش‌هاي اصلي اقتصاد ايران از مهره‌هاي اصلي به شمار برود.

«حليم» سرمايه‌دار و تاجري رند است، او از پدر و مادري پاکستاني است و تابعيتي کانادايي دارد. «حليم» که صاحب ملکي قديمي شده است، آن را با تعميرات و تجهيزات مختلف بازسازي مي‌كند و درصدد فروش آن بر مي‌آيد تا سرمايه خود را در «آيس لند» به کار بيندازد، اما از سويي ديگر «آنا» يک دختر معتقد کاتوليک است که از طبقه کارگري توانسته خود را تا طبقه متوسط اجتماعي ارتقا دهد، اما همچنان بنيه ضعيفي در جامعه اقتصادي و بازي‌هاي بي‌رحم برد و باخت زمانه دارد. او که خانه خود را تحت فشار مالک از دست داده است به دنبال خريد خانه‌اي کوچک‌تر مجدد در جست‌وجويش به خانه پيشين خود برمي‌خورد که گويي با رنگ و لعابي متفاوت و بازسازي شده به قيمت گران‌تري در معرض فروش قرار گرفته است، او که احساس مي‌کند مورد ظلم قرار گرفته، براي دادخواهي نزد مالک جديد ساختمان مي‌رود، اما در آنجا با حضور زني بدکاره به نام «کاساندار» اتفاقاتي رخ مي‌دهد که سرنوشت هر سه آنها را تغيير مي‌دهد.
«کاساندار» که سومين شخص اين ماجرا است، به نوعي قرباني بازي برد و باخت پول در ميان آدم‌هاي اطرافش مي‌شود، او که با ويزاي دانشجويي به اين کشور آمده نتوانسته کار مناسبي را در اين هياهو براي خود دست و پا کند که جوابگوي زندگي سخت او و خانواده‌اش باشد، از همين رو رفته‌رفته تحت فشارهاي جامعه به سمت روسپي‌گري رفته تا به قول خودش با ساعات کاري کمتر پول بيشتري دربياورد، اما او که اولين دختر انقلابي در جريان انقلاب مردمي لتوني و ليتواني است و به سبب فعاليت‌هاي انقلابي و دادخواهانه مادرش در اتحاديه يک زنجيره حقوق بشري انساني به دنيا آمده، حالا از راه فروش تنش پول خانواده را در مي‌آورد، آن هم در سرزميني دور از زادگاهش در کشوري که هنوز کاپيتاليسم حرف اول نظام اقتصادي را در آن مي‌زند.

نمايش«آيس‌لند» هرچند در نسخه اصلي‌اش نقدي بر جامعه و نظام کاپيتال ارائه مي‌کند که چندان هم راهگشا و آسيب‌شناسانه به نظر نمي‌رسد، اما در نسخه ايراني‌اش که «کيخايي» آن را روي صحنه آورده است بايد اذعان کرد هرز نامه‌اي بزک کرده است که در پشت چهره نقادانه‌اش ستايشي از کاپيتاليسم به مخاطب ارائه مي‌دهد تا در ذهن بيننده اين مفهوم را به کرات جا بيندازد که همانا پول قدرتمند‌ترين عنصر اين جهان است که مي‌تواند مناسبات جهان و مردمش را با يکديگر تعيين کرده و به لزومش تغيير دهد، مي‌تواند نطفه انقلاب را مفسد کرده و مظلوم را ظالم کند.

با اتفاقي تکان‌دهنده که در پايان با مرگ «حليم» به دست «آنا» که نماد مظلوميت، قشر مستضعفين و متدينين جامعه است عيان مي‌شود که ايدئولوژي کارگردان جدا از قصد و نيت نويسنده اثر تأکيد بر قدرت پول در تعيين مناسبات بشري است، چراکه دادخواهي آنا نيز چيزي به غير از پول نبوده و نيست و مرگ حليم نيز که مرگي بر سر ايدئولوژي به حساب مي‌آيد تبعات پذيرش آرمان شهري به نام آيس لند است که بهشت سرمايه‌گذاران کاپيتال به حساب مي‌آيد و گسترش نظام استثمارگرايانه امريکايي که اتفاقاً شخصي در نمايشنامه نماينده آن به حساب مي‌آيد که با چهره سبزه‌اش و از پدر و مادري پاکستاني، به کرات شنيده مي‌شود که داعيه مسلماني دارد.

«آيس لند» نه تنها از لحاظ محتوا و مضمون به شدت آسيب‌زا و مروج فساد است بلکه در ساختار نيز خطوط قرمز را چندين بار زير پا مي‌گذارد و هر يک از بازيگران در مونولوگ‌هاي خود از توصيفات رکيک و زننده‌اي استفاده مي‌کنند که حتي نويسنده اثر نيز در ساحت کلام از شرح و بسط مفصل آنها خودداري کرده است. جا دارد به برگزارکنندگان جشنواره تئاتر فجر دست مريزاد و خسته نباشيد بگوييم که با چشماني بسته زمين بازي را دو دستي به دشمنان و بدخواهان نظام و حکومت اسلامي تحويل داده‌اند تا خواسته يا ناخواسته و از سر آگاهي يا غفلت اثري که از هيچ منظر مناسباتي با ايران و ايراني و نظام جمهوري اسلامي ندارد روي صحنه مقدس تئاتر آمده و مخاطبان را به هر ترفندي سوي خود آورد.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سياوش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۲
0
0
سلام
فقط خواهشم اينه كه يه مقدار مطالعه تون رو بيشتر كنيد تا ... تحويل خوانندگان نديد
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار