همزمان با نزديك شدن به روز تحليف دونالد ترامپ رئيسجمهور جديد امريكا، گمانهزنيهاي مختلف در خصوص سرنوشت برجام به اوج خود رسيده است؛ فردي كه در ايام مبارزات انتخاباتي حملات زيادي را عليه برجام انجام داد و حتي سخن از پاره كردن اين سند بينالمللي به ميان آورد. اگرچه در ادامه واكنش شديد رهبر معظم انقلاب به اين گفتهها باعث شد كه آنان از مواضع خود عدول كنند و در نوبتهاي بعدي با عقلانيت بيشتري در اين خصوص سخن برانند اما واقعيت آن است كه به رغم تمام آنچه كه عقبنشيني امريكاييها خوانده ميشود، همچنان نگرانيهاي مختلفي در ميان ايرانيها و ساير اعضاي گروه 1+5، در خصوص برجام، به واسطه غيرقابل پيشبيني بودن رئيس جمهور جديد امريكا وجود دارد.
آيا امريكا ميتواند برجام را نقض كند؟در اين ميان سؤال اصلي اين است كه آيا امريكا توان نقض و پاره كردن برجام را دارد؟ در روي كاغذ بايد گفت كه «آري». اين امكان براي امريكا وجود دارد كه برجام را نقض كند. كما اينكه تا به امروز نيز دولت بارك اوباما در چندين نوبت و به واسطه موضوعات مختلفي همچون تمديد تحريمهاي ISA، تحريم شهروندان اروپايي كه به ايران سفر ميكنند، تحريمهاي موشكي و در نهايت تمديد وضعيت اضطرار عليه كشورمان، برجام را نقض كرده است، اگرچه در ظاهر تلاش ميكند اين اقدامات را در تعارض با روح برجام معرفي نكند و خود را پايبند به اين سند معرفي كند.
اما منظور از نقض برجام توسط دولت ترامپ، پايان دادن يكسويه به تمامي تعهدات امريكا در اين سند است كه اگرچه همچنان بايد گفت اين امكان براي آنها وجود دارد اما اين نكته را نيز نبايد ناديده گرفت كه اين رفتار ميتواند زمينهساز انزواي امريكا در ميان شركاي اروپايي خود و تحمل هزينههاي گزاف براي آنها باشد، چراكه برجام يك توافق دوسويه ميان ايران و امريكا نيست بلكه در اين توافق واشنگتن در كنار پنج قدرت جهاني بدون برخورداري از حق تقدم يا حق ويژه تعريف شده است. دليل آن نيز واضح است. دولتهاي اروپايي از قبل برجام سودهاي بيشماري را در زمينه هواپيماسازي، خودروسازي، خريد نفت و محصولات پتروشيمي و سرمايهگذاريهاي مختلف در داخل ايران به دست آورده و حاضر نيستند كه به واسطه ماجراجوييهاي يك فرد تازه قدرت يافته كه از قضا وجهه مناسبي نيز در سطح دنيا ندارد، به يكباره به تمامي منافع خود پشت پا بزنند. مؤيد اين موضوع گفتههاي فدريكا موگريني، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا است كه در سالروز اجرايي شدن توافق هستهاي ميان جمهوري اسلامي و گروه 1+5 تأكيد كرد كه اين اتحاديه بهرغم مخالفتها و انتقادهاي دونالد ترامپ، رئيسجمهور منتخب امريكا، همچنان به برجام پايبند است. او تصريح كرد كه جمهوري اسلامي تا كنون به تعهدات خود در مسئله برجام عمل كرده و اتحاديه اروپا نيز در اين راه تلاش خواهد كرد تا اين توافق مهم كه براي «امنيت اروپا بسيار مهم است»، معتبر مانده و به طور دقيق اجرا شود.
علاوه بر اين با توجه به اينكه ايران به تمامي تعهدات خود در برجام پايبند بوده و ديگر حناي هراس از ايران هستهاي در نزد افكار عمومي جهان رنگي ندارد، قطعاً دولتهاي اروپايي در كنار روسيه و چين نميتوانند پاسخي قانعكننده در خصوص نقض برجام به مردم دنيا بدهند و اين موضوع زمينهساز تخريب هرچه بيشتر چهره آنان در نزد افكار عمومي دنيا خواهد شد.
نكته مهم ديگري كه ميتواند متضمن حفظ ظاهري برجام از سوي ايالات متحده در دوران رياست جمهوري ترامپ باشد، موضوع پذيرش اين توافق به عنوان يك سند بينالمللي از سوي شوراي امنيت سازمان ملل متحد است؛ شورايي كه براي اجرايي شدن اين سند قطعنامهاي را نيز به اتفاق آرا تصويب و ضمانت اجراي آن كرد. بنابراين بايد عنوان كرد كه ترامپ و مشاورانش اگر تصميم به نقض يكپارچه برجام را در سر بپروانند، نه تنها با افكار عمومي دنيا و ديگر كشورهاي 1+5 روبهرو خواهند بود، بلكه بايد به جامعه جهاني نيز پاسخگوي رفتار خود باشند.
راه دوم، ادامه فشاراما شايد محتملترين راه براي رئيسجمهور جديد امريكا، ادامه فشارها با بهانههايي غير از موضوعات هستهاي است؛ فشارهايي كه باعث شود ايران را به سمت نقض برجام سوق دهد و جمهوري اسلامي را مقصر اين نقض معرفي كند. در این حوزه سه راهبرد اساسي ميتواند در دستور كار مسئولان جديد امريكا باشد؛ راههايي كه پيشتر از سوي تيم اوباما نيز دنبال ميشد.
حوزه نخست، موشكهاي ايراني: در اين حوزه پس از امضاي سند برجام، قطعنامه 2231 شوراي امنيت به تصويب رسيد كه در آن پيرامون محدود كردن توان موشكي كشورمان اشارههايي صورت گرفته بود. اين تأكيدات در حالي صورت گرفت كه وزارت خارجه كشورمان طي بيانيهاي تأكيد كرد كه «توانمنديهاي نظامي ايران از جمله موشكهاي بالستيك، منحصراً براي دفاع مشروع هستند. اين تجهيزات براي قابليت حمل سلاحهاي هستهاي طراحي نشدهاند و بنابراين، خارج از حيطه يا صلاحيت قطعنامه شوراي امنيت و پيوستهاي آن هستند.»
حوزه دوم، حقوق بشر: بر اين اساس طرح موضوعات حقوق بشري حربهاي به نسبت قديمي است كه از سوي كشورهاي غربي به طور معمول عليه كشورهاي مستقل استفاده ميشود تا از اين طريق به خواستهاي خود دست پيدا كنند؛ خواستهايي كه از طريق تخريب چهره يك كشور، عاملي براي ايجاد اجماع جهاني عليه آن ميشود. در خصوص كشورمان نيز اين موضوع در حال اجراست و مدتهاست كه تحركات متنوعي در حوزه حقوق بشر در بلوك غرب اجرا ميشود.
حوزه سوم، تروريسم: در اين خصوص نيز به دليل حمايت ايران از جبهه مقاومت، غربيها تلاش ميكنند ايران را يكي از حاميان آنچه خود تروريسم مينامند، معرفي كنند. روند تروريست جلوه دادن جمهوري اسلامي در حالي به عنوان يك دستورالعمل، توسط امريكاييها دنبال ميشود كه هر ساله وزارت امور خارجه اين كشور، گزارش مربوط به فعاليتهاي گروههاي تروريستي را منتشر ميكند و همه ساله نام ايران به بهانه حمايت از گروههايي همچون حزبالله لبنان و حماس، در رده نخست كشورهاي حامي تروريسم قرار ميگيرد.
راهبرد ايراني در همين حال بايد عنوان كرد كه جمهوري اسلامي ايران در كنار داشتن طرحهايي براي پاسخ به نقض برجام از سوي ايالات متحده بايد برنامههاي مدوني نيز در حوزههاي فشارهاي غيرهستهاي تدوين كند تا از اين طريق راه را بر فشارهاي غيرهستهاي ببندد. شايد مهمترين راهبرد در اين حوزه اتكا به دستور رهبر معظم انقلاب باشد كه در موضوع تأييد مشروط برجام به دولت نوشتند: «در سراسر دوره هشت ساله وضع هرگونه تحريم در هر سطح و به هر بهانهاي (از جمله بهانههاي تكراري و خودساخته تروريسم و حقوق بشر) توسط هر يك از كشورهاي طرف مذاكرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوبه مجلس اقدامهاي لازم را انجام دهد و فعاليتهاي برجام را متوقف كند.»
بنابراين ميتوان با پيوند زدن تلاشهاي امريكا براي تحريم ايران به موضوعات هستهاي، عملاً غرب را مجبور كرد كه از مواضع خود در اين حوزه عقبنشيني كند.
علاوه بر اين، داشتن برگهاي برنده در حوزه اقتصادي كه بتواند غرب را از رسيدن به سودهاي مالي در داخل كشور محروم كند نيز ميتواند اهرم فشاري موثر عليه آنان در پيشگيري از فشارهاي غيرهستهاي باشد.
همچنين تلاش براي ايجاد اجماع جهاني از طريق نهادهاي مستقل بينالمللي همچون كشورهاي عدم تعهد و سازمان كنفرانس اسلامي به نفع كشورمان و عليه كشورهاي غربي هم در اين حوزه بياثر نخواهد بود.