کد خبر: 831293
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۵
به بهانه اکران «غريبه و آب» در جشنواره مردمي عمار
فيلم مستند«غريبه و آب» ساخته سيدسجاد آويني به ماجراي درگيري نيروهاي امريکايي با نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در جريان حمله به ناوچه سهند مي‌پردازد که...
علي دشتبان
فيلم مستند«غريبه و آب» ساخته سيدسجاد آويني به ماجراي درگيري نيروهاي امريکايي با نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در جريان حمله به ناوچه سهند مي‌پردازد که موجب غرق شدن و به شهادت رسيدن بيش از 40 نفر از کادر ناوچه سهند شده است. فيلم قرار است روايتي مستند بر پايه گزارش و برخي تصاوير بازسازي شده از شهادت شهيد اهل تسنن شهيد محمد بهزادپناه را به تصوير بکشد. 

فيلم که با چند کپشن نسبتاً طولاني آغاز مي‌شود، سعي دارد بيننده را بي‌واسطه با ماجراي حمله امريکايي‌ها به ناوچه سهند آشنا کند، اما کمي پراکندگي در شيوه روايت وجود دارد که به همين سبب بيننده نمي‌تواند موضوعيت فيلم را تا دقايقي تشخيص دهد و تا برده نشدن نام شهيد بهزادپناه ميان چند موضوع و سوژه که هر کدام قابليت پرداخت دراماتيک دارند، سردرگم است. 
«غريبه و آب» از لحاظ ثبت تصاوير منطقه درگيري در آب‌هاي خليج فارس خوب عمل کرده است و تصاوير يکدست و خوبي دارد که در تضاد معنايي با تصاوير آرشيوي همان دوران است. مصاحبه‌ها روي عرشه ناوچه‌اي روي دريا گرفته شده و از حرکت و ترکيب‌بندي خوبي برخوردار است، اما از لحاظ بار پژوهشي و درام کمي کند عمل کرده و دست بيننده را براي جست‌وجو در ميان گفته‌ها و يافتن حقايق آن دوران مي‌بندد، چراکه تنها دو نفر از ملوانان حاضر در ناوچه سهند راوي ماجرا هستند و مانور مستند روي پرداخت همه‌جانبه ماجرا کم است، اما بي‌واسطه بودن مخاطب با روايت مستقيم راويان و صداقت گفتار و تأثر آنها در بازگويي احوالات شهيد و نحوه شهادتش بيننده را به فيلم نزديک مي‌کند و بغض يکي از روايت‌کنندگان عطفي را در فيلم به وجود مي‌آورد که نقطه خوبي است براي نزديک شدن به شخصيت شهيد به واسطه صحبت‌هاي خانواده‌اش، اما درست در همين نقطه است که کپشن‌هايي سفيد بر روي بک‌گراندي سياه خبر از به پايان رسيدن مستند مي‌دهند و بيننده را با مسئله عدم دسترسي گروه توليد به خانواده شهيد در فضايي گنگ و کمي تلخ تنها مي‌گذارند. پس از کپشن‌ها تصاويري سياه و سفيد، کم‌نور و بي‌رمق پخش مي‌شود که قرار است غربت شهيد را نمايان سازد. نام شهيد بر سردر کوچه‌اي حک شده که تيرک عمود آن به نحوي شکسته و کج شده است؛ کوچه‌اي خلوت و جنگ‌زده که فضايي تلخ دارد. 
در انتها کپشني ديگر مي‌گويد سنگ مزار شهيد پس از جست‌وجوي بسيار در نقطه‌اي دورافتاده در روستايي پيدا شده است، در حالي که نام شهيد حتي با غبارروبي و شست‌وشو با آب هم درست خوانده نمي‌شود. 

دستي با ريخته شدن آب بر سنگ مزار شهيد آن را غبارروبي مي‌کند، اما کهنگي و خرابي سنگ مانع از خوانش درست نام شهيد مي‌شود، در انتها نيز با ريورس تصوير، آب از سنگ قبر جمع شده و به درون بطري بازمي‌گردد و دوباره اين غبار است که بر سنگ مزار شهيد بهزادپور مي‌نشيند. شهيدي که برخلاف همرزمان و همکارانش در ناوچه سهند، نه بر دل آب که زير غبار به غربت و فراموشي افتاده است. به نظر مي‌رسد سجاد آويني، فرزند شهيد مرتضي آويني که مجموعه باشکوه و پر از اميد و آزادگي روايت فتح از او به جا مانده است، به قدر پدر بزرگوارش در تصوير کردن آزادگي و شکوه شهداي دفاع مقدس که در عين غربت، غرور و سرافرازي را در دل هر ايراني مسلمان متبادر مي‌سازند، مهارت ندارد. 

اين در حالي است که عمليات‌هاي متعدد نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران حاوي شجاعت‌ها و ايثارگري‌هاي رزمندگاني يگانه است که در دل تاريخ بي‌نظير هستند و شکوه آنها را تا ابديت مي‌توان تصوير کرد و بر اساس آنها قلم زد. 
هرچند نگاه انساني و ارزشي سجاد آويني به شهادت غريبانه رزمندگان و ملوانان ناوچه سهند ستودني است، اما پرداختن به اين نکته که تفاوت مرگ و شهادت در بازگويي و تعريف درست مانايي همان شکوه وعزتي است که در عين غربت و تنهايي جلوه مي‌کند، مي‌توانست فيلم آويني پسر را از غريب‌نامه‌اي سوزناک به روايتي مقتدرانه از ايثار نهنگان عرصه جانبازي و شهادت در طول هشت سال دفاع مقدس در آب‌هاي نيلگون خليج فارس بدل سازد، فرصتي که گويي همچون فرصت‌هاي ديگر در سينماي مستند و داستاني سينماي ايران از دست رفت و تنها مي‌توان دلخوش به نام آويني بود که همچنان بر تارک مستند دفاع مقدس ايران مي‌درخشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار