کد خبر: 828610
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰
سارق نقابدار كه به اتهام دستبرد طلايي به خانه همسايه‌شان در بازداشت به سر مي‌برد، مدعي است يك ساعت نزد يكي از دوستانش آموزش سرقت ديده است.
به گزارش خبرنگار ما، چندي قبل زن جواني با اداره پليس تماس گرفت و گفت سارق نقابداري به خانه آنها دستبرد زده و پس از بستن دست و پاهايشان طلاها و پول‌هايشان را سرقت كرده است.
لحظاتي پس از اعلام اين خبر، تيمي از مأموران پليس در محل حادثه كه آپارتمان مسكوني در شهرك آزاد شهر حوالي پارك چيتگر بود، حاضر شدند. زن جوان كه از شدت ترس دست و پايش مي‌لرزيد، در شرح ماجرا گفت: من همراه مادر و پسر هفت ساله‌ام در خانه‌مان بوديم و شوهرم به محل كار رفته بود كه زنگ آپارتمان به صدا در آمد. فكر كردم ‌‌همسايه‌ها هستند و مشكلي دارند. وقتي در را باز كردم پسر جوان نقابداري كه چاقوي بزرگي در دست داشت، پشت در خانه‌مان ايستاده بود. در حالي كه از ترس شوكه شده بودم، پسر نقابدار مرا به داخل خانه هل داد و وارد خانه شد. او من و مادر و پسرم را با چاقو تهديد كرد و خواست هيچ حركتي نكنيم. پس از اين با طناب و چسب پهني كه آورده بود، از من خواست دست و پا و دهان مادر و پسرم را ببندم و من هم از ترس دست و پا و دهان آنها را بستم. در ادامه پسر خشن دست و پا و دهان مرا با طناب و چسب پهن بست. سارق خشن چاقويي زيرگلويم گذاشت و تهديد كرد محل نگهداري طلاها و پول‌ها را به او نشان دهم. ابتدا در برابر خواسته‌اش مقاومت كردم، اما بعد از ترس جان خودم و پسرم محل نگهداري طلاهايم و پول‌ها را به او نشان دادم و سارق خشن همه آنها را داخل كيسه مشكي‌اي كه با خودش آورده بود، ريخت.

سارق نقابدار قلك پسرم را هم سرقت كرد
او نزديك به يك ساعت در خانه ما ماند و همه وسايل زندگي‌ام را به هم ريخت تا وسايل قيمتي ديگري پيدا كند و در آخر هم قلك پسرم را كه حدود 150 هزار تومان پول داخلش بود، پيدا كرد و برداشت و از خانه خارج شد. وقتي خواست از خانه برود با التماس از او خواستم دست و پاي ما را باز كند، اما قبول نكرد و از خانه بيرون رفت تا اينكه ساعتي بعد به سختي طناب را باز كردم و با اداره پليس تماس گرفتم.

با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي موسوي، داديار شعبه اول دادسراي ناحيه 34 براي رسيدگي در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت.
پس از اين مأموران تحقيقات گسترده‌اي را براي شناسايي سارق نقابدار انجام دادند، اما موفق به يافتن هيچ سرنخي نشدند. در حالي كه تحقيقات پليسي درباره اين حادثه ادامه داشت، شاكي دوباره به اداره پليس رفت و سارق نقابدار را به مأموران پليس معرفي كرد.
  
سارق نقابدار پسر همسايه شاكي بود
شاكي گفت: روز حادثه سارق در حال جست‌وجوي وسايل خانه‌ام بود كه تلفن همراهش زنگ خورد. وقتي با تلفنش حرف مي‌زد، متوجه قاب خاص چوبي تلفن همراهش شدم كه گوشه‌اش هم كمي ترك خورده بود. اين قاب گوشي همراه سارق هميشه جلوي چشمانم بود تا اينكه امروز همان گوشي با همان قاب چوبي را كه گوشه‌اش ترك خورده بود، در دست دختر همسايه‌مان ديدم. كنجكاو شدم و از دختر همسايه درباره گوشي‌اش سؤال كردم كه گفت چند روز قبل برادرش گوشي تلفن همراه را با قابش به او هديه داده است. وقتي دقيق درباره مشخصات سارق نقابدار فكر كردم فهميدم مشخصات سارق با مشخصات ظاهري پسر همسايه‌مان كه پسر‌ 18 ساله‌اي به نام شروين است، مطابقت دارد.
  
دستگيري سارق نقابدار
مأموران با به‌دست آوردن اين سرنخ شروين را به عنوان مظنون حادثه بازداشت كردند. متهم ابتدا در بازجويي‌ها منكر سرقت شد، اما وقتي با مدارك و دلايل روبه‌رو شد، به سرقت از خانه همسايه اعتراف كرد.
 
دوست سابقه‌دارم به من آموزش سرقت داد
من خانواده آبروداري دارم و پدر و مادرم بازنشسته اداره دولتي هستند. مدتي است با پدرم قهر هستم و با دوستان ناباب رفت و آمد دارم. دوستانم پيشنهاد دادند من قرص متادون مصرف كنم تا اعصابم آرام شود. مدتي مصرف كردم و معتاد به قرص متادون شدم. پدرم وقتي فهميد من قرص مصرف مي‌كنم، پول توجيبي مرا قطع كرد و به همين دليل من به دوستانم و سوپر ماركت محل كه سيگار مي‌خريدم، بدهكار شدم. روز حادثه داخل كوچه نشسته بودم كه يكي از بچه‌هاي قديمي محل به نام بهروز كه يك سال است خانه‌شان را به محل ديگري برده‌اند، به محله ما آمد. او سارق سابقه‌دار و حرفه‌اي است. وقتي به او گفتم پول ندارم و به سوپر‌ماركت محل بدهكارم به من پيشنهاد سرقت داد. ابتدا قبول نكردم، اما وقتي به من قرص داد، حالم بد شد و قبول كردم. از آنجايي كه من اولين بارم بود مرا به محل خلوتي برد و يك ساعت آموزش سرقت داد. او به من گفت كه چطوري وارد خانه شوم و چگونه چاقو را در دستم بگيرم تا صاحبخانه بترسد و تسليم شود و بعد هم به من يك چاقوی بزرگ و نقاب داد تا هنگام سرقت، صورتم را بپوشانم و شناسايي نشوم. وي ادامه داد: بهروز به من گفت كه خانه همسايه ما را زير نظر گرفته و صبح‌ها شوهرش از خانه بيرون مي‌رود و زن و فرزندش تنها هستند. او گفت آنها پول و طلاي زيادي در خانه نگهداري مي‌كنند و با اين سرقت پولدار مي‌شوم و بدهي‌ام را پرداخت مي‌كنم. من گيج و منگ بودم و قبول كردم و منتظر فرصت بودم كه در پاركينگ آنها باز شد و به صورت مخفيانه وارد شدم و بعد با تهديد چاقو همه طلاها و پول‌ها و قلك پسرش را سرقت كردم. پس از سرقت، طلاها و قلك را به بهروز دادم و فقط 100 هزار تومان پول نقدي كه سرقت كرده بودم پيش خودم نگه داشتم و با آن بدهي سوپر ماركت محلمان را پرداخت كردم. بهروز قرار بود طلاها را در كرج بفروشد و سهم مرا بپردازد كه دستگير شدم. وي درباره گوشي و قاب شكسته گوشي‌اش گفت: من در اين مدت هميشه همسايه‌مان را داخل كوچه مي‌ديدم و هرگز فكر نمي‌كردم او از روي قاب گوشي‌ام مرا شناسايي كند.
با اعتراف متهم، مأموران همدست سارق را شناسايي و دستگير كردند. متهم در بازجويي‌ها حرف‌هاي شروين را تأييد كرد.
دو متهم براي ادامه بازجويي‌ها به دستور قاضي موسوي در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار