بنا بر اين است كه اينجانب برخي خاطرات خويش را از عالم مجاهد حضرت آيتالله حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي به رشته تحرير درآورم. براي انجام صحيح اين كار از خداوند متعال مدد ميطلبم. معظم له از اواخر سال 1342 يا اوايل سال 1343 شمسي، جهت تبليغ به اهواز دعوت شدند كه در مدت زمان اندكي با توجه به مطالب و اطلاعات سرشار و بيان رسا، محبوبيت زيادي در اين شهر پيدا كردند. جلسات ايشان غالباً در مسجد آيتالله مرعشي(شهيد بهشتي فعلي)، مسجد و دارالعلم آيتالله العظمي بهبهاني، مسجد طالبزاده از مساجد بزرگ اهواز در ايام ماه مبارك رمضان ظهرها پس از اقامه نماز جماعت آيتاللهالعظمي بهبهاني و حسينيه اعظم و در جريان انقلاب در دانشگاه اهواز بود. در سال 1344 براي پنج شب منبر به شوشتر دعوت شدند كه پس از ورود، با مخالفت آگاهي مواجه شدند كه با وساطت علماي آن شهر مانع مرتفع شد و آن مرحوم در مسجد حسين شوشتر - كه از مساجد بزرگ آن شهر است- منبر رفتند و در شب آخر كه شب جمعهاي بود تعدادي از اهالي اهواز با چندين دستگاه اتوبوس و سواري به شوشتر رفتند و نگارنده خود در اين مراسم بودهام كه پس از سخنراني و استراحت، صبح جمعه پس از قرائت دعاي ندبه به خيابان جديد در حال توسعه آن شهر رفتند اولاً كتابخانهاي افتتاح و ثانياً خيابان را به نام آيتالله خميني نامگذاري كردند(توضيح اينكه در آن زمان كلمه امام براي رهبر كبير انقلاب مرسوم نبود) عكس ضميمه در آن تاريخ برداشته شده است كه افراد نشسته در يكي از عكسها به ترتيب از راست به چپ، مرحوم حجتالاسلام حاج سيدمحمد امام، استاد سيدجواد شرافت كه در سال 1360 جزو شهداي 7 تير شدند، مرحوم آيتالله حاجسيد محمدحسن مرعشي و آيتالله حاجسيد مرتضي مروج ميباشند. سپس جمعيت اهوازيها در معيت معظم له به اهواز مراجعت كردند. جملات و عباراتي كه از ايشان در ذهنم هست:
1- براي تولد پيامبر اسلام(ص) و امام صادق(ع) به اهواز دعوت شدند كه صبح اول وقت در مسجد بديع منازل سازماني راهآهن سخنراني كنند. اين مسجد كه هم اكنون به نام امام حسن مجتبي(ع) است در منازل سازماني و نزديك ايستگاه راه آهن اهواز است، در سخنراني شب قبل در مسجد مرعشي با جملاتي زيبا گفتند: بايد مجلسي باشد، ساعت 7 صبح باشد، در مسجدي كنار راه آهن باشد تا قصيده اديب الممالك فراهاني را براي شما بخوانم كه آن قصيده، اديب الممالك را اديب الممالك كرده و در ساعت موعود به منبر رفته و قصيده را كه يكصد شعر است از حفظ خواندند و شرح كردند.
2- در يك روز عاشورا در مسجد مرعشي گفتند: «من بايد خود تنها باشم بنشينم در مصائب امام حسين (ع) شديداً گريه كنم! »
3- در ايام بازگشت حضرت امام خميني(ره) به ايران اسلامي و برگزاري جلسات متعدد در آن ايام، ايشان تشخيص دادند كه براي حفظ وحدت مردم نبايد اهواز را ترك كرد لذا ماندند و در يكي از جلسات سخنراني در حسينيه اعظم اهواز كه جمعيت علاوه بر داخل حسينيه در خيابانهاي اطراف نيز حضور داشتند، گفتند: «من در وقت مناسب به ديدار امام خميني ميروم. كفشهاي وي را با تحت الحنكم پاك ميكنم و با همان تحت الحنك دو ركعت نماز ميخوانم!»
4- يك وقتي بر فراز منبر مذاكرات خود با يكي از مراجع وقت قم كه از سادات بود و بعدها از مرجعيت عزل شد» را بيان ميكرد كه آن آقا به ايشان گفته بود: در حالي كه اشاره به پيراهن سفيد خود كرده بود كه ما براي دفاع از اسلام كفن به تن كردهايم! فرمودند: «من هم در جواب اشاره به عمامهام كردم وگفتم ما هم براي دفاع از اسلام كفن بر سر گذاشتهايم.»
5- ايشان در منبر مسجد مرعشي اهواز با تأكيد فراوان اين نكته را بيان كردند كه « حتماً دعاي اللهم كن لوليك الحجتبنالحسن(عج) خوانده شود و خودشان نيز آن را قرائت ميكردند.»
6- در شب رأيگيري براي اولين رياست جمهوري اسلامي ايران، در منبر حسينيه اعظم اهواز تأكيد فراواني بر رأي دادن به مرحوم دكتر حسن حبيبي داشتند كه عدهاي شديداً ناراحت شدند كه چرا در زماني كه تبليغ ممنوع است ايشان اينچنين ميگويند ولي پس از عزل و فرار بني صدر در حسينيه اعظم سخنراني داشتند و گفتند: «اي منبر حسينيه اعظم!يادت هست من چه گفتم و عدهاي ناراحت شدند و الان حقايق بر همه روشن گرديد.»
7- نكتهاي هم يكي از دوستان (مرحوم حجتالاسلام شيخ عبدالصاحب متقي) از اعضاي دفتر مقام معظم رهبري(مدظله) در قم بيان ميكردند كه وقتي در اوايل سال 1343 از حضرت امام خميني(ره) رفع حصر شد و به قم بازگشتند و جشن مفصلي در مدرسه فيضيه برگزار شد، آيتالله خزعلي منبر رفتند و پس از حمد و ثناي الهي شروع كردند به خواندن الفباي فارسي از اول تا آخر، سپس برگشته و براي هر حرفي اوصافي براي امام بيان كردند. رحمتالله عليه رحمه واسعه.