نرخ سواد هر جامعه را به ميزان كتابخواني مردم آن ميسنجند. كتاب و كتابخواني از فاكتورهاي اصلي و زيربنايي توسعه پايدار هر كشوري محسوب ميشود و تأكيدات مؤكد مقام معظم رهبري به بحث كتابخواني نيز بر خيلي از ما حجت را تمام كرده است. برهمين اساس سراغ يكي از كتابخوانهاي حرفهاي و مأنوس به دنياي مطالعه رفتيم. محسن اعرفي، ليسانس ادبيات دارد و سالهاست در بازار مشغول كسب و كار است. درعين حال بسيار اهل مطالعه و تحقيق است. به قول خودش لحظهاي بدون كتاب نبوده حتي در خواروبارفروشي خود كتابخانهاي هم دارد، به صورتي كه براي كاسبان منطقه پاتوق فرهنگي و مطالعاتي شده است.
چطور شد كه از همان سن و سال كم كتاب را انتخاب كرديد؟از همان بچگي به بازيهاي فكري بيشتر گرايش داشتم تا فوتبال و بازيهاي پر جنبوجوش براي همين در مسابقات شطرنج شركت ميكردم. معلمي داشتم كه با من كار ميكرد و نمرات امتحانيام را هم از روي شطرنج به من ميداد. كتاب هم براي همين بيشتر مورد علاقه من بود و دوست داشتم بيشترين وقتم را صرف خواندن كتاب كنم.
اولين بار با چه كتابي شروع كرديد؟سوم دبستان بودم كه تازه كيهان بچهها منتشر ميشد. مطالبش خيلي برايم جالب بود براي همين سعي ميكردم هرطور شده هر هفته بخرم. هنوز هم مغازهاي كه از آن خريد ميكردم هست و از آن خريد ميكنم.
شما با يك نشريه اين طور علاقه به خواندن پيدا كرديد؟ فكر ميكنيد هنوز هم نشريات ما آن جذابيت را دارند تا پسربچهاي را مجذوب كنند؟نه متأسفانه نشريات ما امروز كمتر توانايي اين را دارند تا كودكان و نوجوانان را تشويق به مطاله كنند و در اين عرصه تأثيرگذار باشند. اگر مطبوعات و نشريات امروز را با 25سال پيش كنار هم بگذاريم ميبينيم چقدر فاصله در محتوا و قوت قلم دارند. دليلش هم اين است برخي نويسندگان در نشريات اهل مطالعه نيستند و توجهاي به تأثيرگذاري فرهنگي كه ميتواند رسانه داشته باشد ندارند. تنها به خبر و ارسال آن به هر قيمت ميانديشند و اين سهلانگاري را به وضوح ميتوان حس كرد.
شما مطبوعات و نشريات را هم دنبال ميكنيد؟بله، چون به مسائل اجتماعي علاقه دارم و قطعاً بايد براي آشنايي به رسانهها رجوع كنم البته بعضي از آنها را ميخوانم حتي آرشيوي چند ساله از آنها دارم كه امروز به يك منبع بسيار ارزشمندي تبديل شدهاند.
اين روزها فضاي مجازي خيلي غالب شده است بهگونهاي كه افراد بيشتر اطلاعات خود را محدود و گذرا از شبكههاي اجتماعي ميگيرند. با توجه به اينكه شما به كتاب بسيار گرايش داريد در اين باره نظرتان چيست؟ بله، واقعيت امر اين است كه نميتوان جلوي رشد تكنولوژي و ابزارهاي ارتباطي را گرفت. زماني تلويزيون آمد و همه گفتند مشتاقان به راديو كم ميشود، سينما آمد گفتند تماشاگران تلويزيوني كم ميشود و همين طور به جلو. حالا هم فضاي مجازي را رقيب كتاب و نشريات ميدانند به نظرم كسي كه اهل كتاب و مطالعه باشد هيچ وقت فضاي مجازي را رقيب نميداند و مطالعه را ترك نميكند. امروز روزنامههاي ديجيتالي هم داريم ولي خريد و خواندن روزنامه چيز ديگري است كه با فضاي مجازي و اطلاعاتي كه ميدهد از زندگيها حذف نميشود. به نظر من جايگاه رسانههاي مجازي در كشور درست تبيين نشده است بايد فرهنگسازي كنيم كه فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي تنها منبع اطلاعاتي نشود و ساير حوزههاي فرهنگي و هنري مانند مطالعه، سينما، موسيقي و... را فداي دنياي مجازي نكنيم هرچند نميتوان اين دنياي جديد ارتباطي را رد كرد اما نياز به استفاده درست و اصولي دارد.
چه كسي بيشترين تأثير را در كتابخواني شما داشته است؟پدرم. ايشان در زمان حيات كتابخانه كوچكي داشتند و تمام بعدازظهر كه خانه براي استراحت ميآمدند با كتاب بودند حتي وقتي خوابشان ميبرد كتاب روي سينه ايشان بود. خيلي علاقه به خواندن داشتند. اصول كافي را چندين بار خوانده بودند و به كتابهاي مرحوم مجلسي گرايش داشتند. جالب اين بود كه هيچ وقت به من نگفتند كتاب بخوان خودشان الگوي عملي بودند.
خود شما چطور؟سعي كردم مانند پدرم باشم و آموزش رفتاري و عملي بدهم نه اينكه مستقيم فرزندانم را براي مطالعه نصيحت كنم، تا زماني خود ما والدين اهل مطالعه نباشيم نميتوانيم فرزندانمان را تشويق كنيم. فرزندان رفتار ما را ميبينند. ما پدر و مادرها اگر ميخواهيم نسلي پويا و متفكر داشته باشيم نبايد بگذاريم آنها از كتاب دور شوند و اين ميسر نيست مگر اينكه خودمان الگوهاي خوبي براي فرزندان باشيم.
يكي از كارهاي جالب شما اين است كه در مغازه خودتان كتابخانه درست كرديد و كتابهايي كه شايد ارتباطي به كار و فضاي مغازه دارد را در آن گذاشتيد. چطور به اين فكر افتاديد؟ بله من با كتابهايم مأنوس هستم حتي يك لحظه هم بدون مطالعه نميتوانم باشم براي همين غير از منزل در مغازه هم كتابخانه دارم تا زمان بيكاري و نبود مشتري كتاب بخوانم.
برخورد ساير كسبه چگونه بوده است؟دوست داشتند و برايشان جالب بود. حتي با اينكه رسم امانت دادن ندارم ولي برخي از دوستان فرهيخته و علاقهمند، كتاب امانت ميبرند. بعضي هم ميآيند به مغازه و كتاب ميخوانند. به نظرم اين خودش يك شيوه فرهنگسازي بين مغازهداران و كسبه است كه از وقتشان به بهترين وجه استفاده كنند.
چرا عمدتاً طرحهايي كه براي بالا بردن نمودار مطالعه مطرح ميشود مقطعي است و تأثير محدود دارد؟چون كارشناسي شده و عميق نيست. مشكل به همان دوران شكلگيري شخصيت يعني كودكي برميگردد. در تمام دنيا به بچهها كتاب داستان معرفي ميشود تا بخوانند و اين شوق در آنها ايجاد شود ولي اينجا اين شيوه عملي نيست تا معلم كنار تدريس گاهي تنها كتاب داستان براي بچهها بخواند تا به كتاب علاقهمند شوند ما بچهها را با ادبيات كشورمان آشنا نكرديم كه ياد بگيرند كتابهاي غير درسي هم بخوانند. من اگر معلم بودم براي بچهها كتاب ميبردم و فقط خوانش ميكردم تا گوش آنها آشنا شود. ميگفتم يك بار هم شما بياييد كتاب بخوانيد نه براي نمره، فقط براي آموزش. به نظرم مهمترين ركن در اين فرهنگسازي آموزش و پرورش است كه سمت و سو و خروجي مشخصي ندارد.
چه كتابهايي بيشتر مطالعه ميكنيد؟تاريخ، ادبيات و علوم سياسي. هيچ وقت به قيمت كتاب نگاه نكردم. چيزي كه برايم مهم بوده نويسنده و محتواي آن و علاقهام به كتاب است.
چقدر براي مطالعه وقت ميگذاريد؟البته فضاي مجازي كم كارم كرده ولي حدود پنج، شش ساعت در روز حتماً كتاب ميخوانم.
اين انس زياد به كتاب باعث عكسالعمل خانواده نشده است؟نه اتفاقاً زماني كه به خواستگاري همسرم رفتم به ايشان گفتم اگر هزار تومان درآمد داشته باشم، 500 تومان براي كتاب ميدهم ناراحت نميشويد گفت نه و همراهي كرد چون به كتاب وابسته بوده و هستم و يكي از شروط ازدواجم همين بود. حالا هم هميشه با خودم يك كتاب همراه دارم در مهمانيها و جلسات وقتي حرفي براي گفتن نيست فوري كتاب را از كيف بيرون ميآورم و ميخوانم همه ديگر خوب ميدانند.
بهترين هديهاي كه ميدهيد چيست؟ چون خودم مأنوس با كتاب هستم بهترين هديهام هم كتاب است كه متناسب با سن، جنس و تحصيلات فرد ميدهم تا بخواند و برايش مفيد باشد اين از نظر من خيلي مهم است.
يكي از خاطرات شيرين كتابي خودتان را نقل كنيد. سال اول دبيرستان بودم. 60 هزارتومان پول عيدي و كارم را جمع كرده بودم تا به نمايشگاه كتاب تهران بروم. وقتي رسيدم ساعت 5 صبح بود. نمايشگاه ساعت 9 باز ميكرد. براي همين به نمازخانه ترمينال جنوب رفتم تا استراحت كنم. كفشهايم را زير سرم گذاشتم و خوابيدم: وقتي بيدارشدم ديدم كفشهايم نيست. من هم با كت و شلوار و كيف سامسونت و جوراب سفيد پابرهنه به خيابان رفتم. ساعت 6صبح مغازهاي باز نبود با همان وضع دوساعت پياده رفتم تا به يك دمپايي فروشي رسيدم. پشت در مغازه نشستم تا صاحبش آمد و يك جفت دمپايي خريدم. اينقدر عاشق كتاب بودم كه حاضر نشدم در آن شرايط پولم را براي خريد كفش بدهم با همان تيپ به نمايشگاه رفتم.
به نظر شمـا چرا بـرخـي كتــابفـروشيهـا تغييـر شغـل مـيدهنـد؟چون نگاهشان به كار تجاري است يعني كاري به اينكه كتاب چيست ندارند مهم سود فروش است، ولي كسي كه كار فرهنگي برايش مهم باشد تغيير شغل نميدهد البته با اين وضع تيراژ پايين كتاب و با برگشتي و مشكلات عديدهاي كه وجود دارد گاهي برخي مجبور هستند تغييركاربري بدهند.
در پايان اگر صحبت خاصي داريد بفرماييد.همه بايد در ترويج كتابخواني و مطالعه مشاركت داشته باشند. اگر كتاب در سبد سالانه خانوادهها قرار بگيرد تا حداقل 10 كتاب در سال بخرند و بخوانند مطمئن باشند چرخه كتابخواني به حركت درخواهد آمد. قبول دارم هزينهها بالاست و خريد و فروش كتاب ركود دارد، ولي وقتي خريد كتاب نياز شود و هر خانواده ايراني به طور متوسط ماهي يك كتاب تهيه كند اين مشكل هم حل ميشود و براي ارتقاي فرهنگي بسيار مهم است. نبايد بگذاريم وقتمان هدر برود. بايد حداقل نيم ساعت را به خواندن كتاب اختصاص داد.