کد خبر: 762152
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۹
زندگي شاپور بختيار به روايت اثر نوانت شار مركز اسناد انقلاب اسلامي
علي احمد فراهاني

بازگشت از اصول و مباني فكري، گاه عنوان توبه به خود مي‌گيرد كه بازگشتي است به خويشتن خويش و به سوي خدا، اما ممكن است بازگشت، عنواني ديگر نيز به خود گيرد كه در اين صورت بازگشت‌كننده را نامي نمي‌توان نهاد جز «خائن.»

نام شاپور بختيار در تاريخ معاصر ايران، يادآور خائني است كه علاوه بر بازگشت از اصول و مباني فكري خود به عنوان يك نيروي اپوزيسيون و عليه رژيم پهلوي و فروغلتيدن در دامان ظلمت شاهنشاهي به عنوان آخرين نخست‌وزير شاه، به مردم و آرمان‌هاي ملي و ميهني خود - آنچه سال‌ها زير علمش و برايش سينه زده بود- پشت كرد و رأي به قتل عام مردم بي‌گناه و آزاديخواه ميهنش داد. او خائني است كه حقوق و حقانيت ملتش را ديد آن را ناديده گرفت و زير پا له كرد! شاپور بختيار، نامي غير قابل دفاع است؛ قطعاً نه‌تنها براي مردم و انقلابيون، بلكه براي سلطنت‌طلبان و شاه‌دوستان و حتي براي دوستان دوران مبارزه و همپالگي‌هايش «ميليون».

درجه اين چرخش به حدي است كه حتي سوليوان سفير سابق امريكا درايران، در كتاب خاطراتش بختيار را متهم مي‌كند كه همراه با برژينسكي به دنبال رويارويي مستقيم نيروهاي نظامي با انقلاب بوده‌اند؛ مطلبي كه خود بختيار صراحتاً به آن اشاره نمي‌كند. اما نمي‌توان از نظر دور داشت كه به هر روي، آخرين تير تركش شاه براي خروج از بن‌بستي كه در آن گرفتار شده بود، شاپور بختيار بود. (1)

سوليوان در مورد اولين برخوردش با بختيار چنين مي‌گويد:‌«فرداي روزي كه بختيار در مقام نخست‌وزيري مستقر شد، براي اولين بار با او ملاقات كردم. در اين ديدار و ديدارهاي بعدي بختيار را بيشتر شبيه يك فرانسوي يافتم تا يك ايراني. او از زبان‌هاي خارجي فقط به فرانسوي صحبت مي‌كرد. با وجود اينكه از گفت‌وگوهاي خود با شاه اينطور استنباط كرده بودم كه بختيار بيشتر نقش يك محلل براي خروج قانوني شاه از ايران را بازي مي‌كند. از مذاكرات خود بختيار در كمال شگفتي به اين نتيجه رسيدم كه او خود را چيز ديگري مي‌پندارد. او با لحني پراحساس از نقشه‌هاي خود براي دولتش صحبت مي‌كرد و از طرح‌هاي خود براي ربودن انقلاب از دست آيت‌الله خميني سخن مي‌گفت.

او تصور مي‌كرد با خروج شاه از ايران مي‌تواند رهبري ملت ايران را به دست بگيرد. او قدرت و نفوذ آيت‌الله خميني را دست‌كم گرفته بود و در يكي از ملاقات‌ها به من گفت در نظر دارد براي ملاقات با آيت‌الله به پاريس برود و به او پيشنهاد كند كه به داشتن يك مقام مذهبي خارج از قلمرو دولت اكتفا كند و كار سياست و دولت را به او بسپارد». سوليوان نه بختيار را مرد ميدان مبارزه با مشكلات عظيم آن روز ايران مي‌دانست و نه به توانايي ارتش در اقدام به يك كودتاي نظامي و سركوب انقلاب اعتقاد داشت. (2)

آنتوني پارسونز (3) درباره بختيار در كتاب خاطرات خود چنين مي‌نويسد: «سوليوان در يك پيام خصوصي براي من بختيار را مردي مصمم اما داراي افكار دن كيشوتي ناميد كه در قمار خطرناكي وارد شده و بيش از اندازه روي توانايي‌هاي خود حساب مي‌كند. او همچنين نوشت كه بختيار فردي رام‌نشدني است و به توصيه‌هاي ما چندان اعتنا نمي‌كند. نظامي‌ها در عين حال كه خواهان پشتيباني از او بودند، براي حمايت از تهديدهاي او عليه مخالفان آمادگي نداشتند.‌» (4)

اثرموجزِ«مرغ درطوفان»نوشته آسيه باكري ازجمله آثاري است كه دربازشناسي زندگي و زمانه شاپور بختيار و در114صفحه به نگارش درآمده و از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي به بازار نشر روانه شده است.

پي‌نوشت‌ها:

1- محمود طلوعي، داستان انقلاب، ص 158

2- همان، ص 420

3- سفير سابق بريتانيا در ايران

4- ويليام سوليوان و آنتوني پارسونز، پيشين، ص 497.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر