کد خبر: 761826
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۳
درحاشيه پايان انتشار خاطرات امير اسدالله علم
محمدرضا كائيني

1- سا‌ل‌ها پيش از يكي از فحول انديشه و تجربه شنيدم كه: «تاريخ اميني است خائن و خائني است امين!»ماحصل اين عبارت چيزي جز بي‌طاقتي و كم‌حوصلگي تاريخ نيست و اينكه چندان تاب نگاه داشتن اسرار مگو را ندارد. تجربه نيز نشان از آن دارد كه تاريخ به هيچ فرد وگروهي تعهد نسپرده كه گفتني‌هاي خويش از آنها را تا پايان در سينه خويش نگاه دارد و تلك الايام نداولها بين‌الناس!

2- خودافشايي به رغم آنكه در بسياري اوقات يك فضيلت اخلاقي است، در مواردي يك نياز قطعي روحي و عصبي نيز به شمار مي‌رود. توضيح آنكه آدميان به اندازه مرتبت و جاهي كه در اين جهان مي‌يابند، رازهاي ناگفته فراواني را نيز درنهاد خود پنهان مي‌كنند. مدت حكمراني و كامروايي ايشان هرقدر تداوم يابد، حجم وگستره اين مكنونات بيشتر و تحمل آن سخت‌تر مي‌نمايد. كمتر كسي درطبقه حاكم بر ايران، به ويژه از مشروطه بدين سو، توانسته خود را در برابر وسوسه خودافشايي و برون افكندن راز‌هاي مگو، مصون نگاه دارد. امروزه ما به مدد وجود همين «وسوسه مفيد»، مي‌توانيم واقعيت رخدادها را از ميان انبوهي از اقوال متعارض كشف كنيم وگرنه آنچه در دست داشتيم جز سياهه‌هاي كاتب‌الخاقان‌ها ومورخ‌الدوله‌ها نبود!

3- از روزي كه آغازين جلد از يادداشت‌هاي اسدالله علم نشر يافت، سؤال آغازين و اساسي اين بود كه:علم اين يادداشت‌ها را براي دفاع از شاه نوشته يا مذمت او؟اين سؤال از آن روي اهميتي در خور مي‌يابد كه از ياد نبريم كه اولاً: علم به رغم تمكن و تمول خانداني، از معدود كساني است كه از منافع مادي و معنوي نزديكي به شاه، به تمامه بهره برده و از آنچه كه يك كارگزار شاخص حكومتي مي‌تواند به كف آورد، بي‌نصيب نمانده است. ثانياً: به شاه نيز بي‌علاقه نبوده، چراكه صرفنظر از برخورداري‌هاي فراوانش از نزديكي ومصاحبت با او، علايق مشترك و ديرين شخصيتي و اخلاقي نيز با وي داشته است. از اين روي وبا اغماض ازپاره‌اي اختلاف نظر‌هاي طبيعي، مي‌توان او را در زمره وفادارترين كارگزاران رژيم پهلوي به شاه دانست تا حدي كه حتي در وصيتنامه خويش، فرزندان واطرافيانش را به وفاداري به ولي نعمت خود توصيه مي‌كند. ثالثاً: نوشته‌هاي وي دراين هفت جلد نشان مي‌دهد كه با قصد تبرئه خود نيز به تاريخ‌نويسي روي نياورده است. با مروري بر« توجيه نامه‌ها»يي كه اين روزها با عنوان خاطرات منتشر مي‌شوند، در‌مي‌يابيم كه هدف اغلب گويندگان و نويسندگان رهاندن خود از زير بار سنگين اتهامات و حوالت آن به ديگران است. اما علم در نگاشته‌هاي خويش به ارتكاب و غيرعرفي‌ترين و سخيف‌ترين رفتارها درخدمت به شاه اعتراف مي‌كند و در مواردي ضمن نقل آنها با تمام جزئيات، به انجام آنها مباهي است و از اينكه توانسته رضايت خاطر ارباب خويش را از آن راه به دست آورد، آسوده‌خاطر است. بنابراين همچنان اين سؤال كليدي باقي مي‌ماند كه علم اين يادداشت‌ها را با چه هدفي نگاشته و براي انتشار درآينده‌اي نامعلوم پنهان داشته است؟

4- پرسش فوق از منظر تاريخ‌پژوهان، مي‌تواند محمل پاسخ‌هاي گوناگون باشد، اما به باور نويسنده آنچه پيش و بيش از هرچيز، علم را به نگاشتن و نگاه نداشتنِ اسرار حكومت رفيق خود تحريك كرده، همان «وسوسه گزارش به تاريخ‌» است. همانگونه كه اشارت رفت، اين وسوسه در ذهن و ضمير تمامي صاحبان سر و البته به نسبت اهميت اسرار آنان، وجود دارد و تنها پاره‌اي ملاحظات موجب تسريع يا تعويق افشاي آن مي‌شود. شخص اسدالله علم به دليل تعلقات فردي و سياسي خويش به شاه، افشاي اين اسرار را به پس از مرگ خود و شاه احاله كرده تا خويش را از محذورخجالت‌زده يا عصباني كردن ارباب رهانيده و از سوي ديگر توانسته باشد اين وسوسه دروني را به شكلي مطلوب ارضا كند. از همين نقطه مي‌توان رهيافتي به شخصيت «غلامان خانه‌زاد» نيز داشت. اين جماعت تنها در ابراز نوكري وكوچكي به ارباب سنگ تمام نمي‌گذارند كه در زمان خود، در افشاي رازهاي مگو نيز دست بالا دارند. به نظر نمي‌رسد كه هيچيك از اطرافيان شاه و حتي كساني كه در دوره‌اي مغضوب وي واقع شدند و وبال آن را نيز تحمل كردند- مانند علي اميني- اين چنين كه غلام خانه زاد اسرار ارباب خويش را به روي دايره ريخته، از خود جسارت نشان داده باشند. اين نيز از درس‌هاي همواره تاريخ بوده كه معمولاً قدرت آن را نفهميده است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر