توجه به گزارشهاي مستند تاريخ ثابت كننده اين واقعيت است كه از هزار سال يا پيشتر به اين طرف، يهوديان، مسيحيان، مجوسيان و سكولارهاي ديروز، امروز و آنهايي كه خود را لائيك تعريف كردهاند و ميكنند، براي در هم شكستن عظمت و از بين بردن شكوه و مجد اسلام آخرين دين آسماني و در هم كوبيدن مسلمانان به حيله و نيرنگ دستزده و مقدمهاي براي نقشهها و توطئههاي استعمار جديد شدهاند.
دشمن بهخوبي فهميده است كه مسلمانان پذيرفتهاند، مليت در قاموس اسلام يك معنا دارد. آن هم تعصب احمقانه و كوركورانهاي كه با طليعه اسلام عصرش منقرض شده است، لذا در پناه اسلام آنچنان به هم فشردهاند كه همگي يك تن و يك جسد به شمار ميآيند، مانند بناي محكمي كه همه قسمتها در استحكام كلي آن دخيلند، به همين خصوصيت مسلمان ترك در كنار عرب ميجنگيد، فارس دوشادوش كرد شمشير ميزد، سپاه اسلام كه از نژادها و تودههاي مختلف تشكيل يافته بود همچنان موجوديت خود را حفظ ميكرد؛ سپاهي كه مانند قلعه محكم و محفوظي به خاطر حمايت از اسلام به وجود آمده است و در دفاع از عقيده و دين خود از همه چيز بينياز ميشود. سپاهي كه به خاطر دفاع از رسالت ابدي جان خود را رايگان در اختيار خدايي ميگذارد كه عهدهدار رسالت و فرستنده پيامبر شناخته شده است. فردي از افراد آن سپاه به فكر عيبجويي نبود. يك سرباز عرب در كنار برادر ترك يا فارس خود براي رضاي خدا از حدود و ثغور اسلام دفاع ميكرد. آنچنان شكستي به دشمن وارد ميآورند كه هرگز جبرانناپذير نخواهد بود. استعمار با توجه به چنين خصوصيتهاي اسلام و مسلمين به نتيجه ميرسد جنگ نظامي با مسلمانان نتيجهاي جز شكست و زيان نداده است، بنابراين درصدد شناسايي راز عظمت مسلمانان برآمد كه كدام نيرو به عرب امكان داد از مرزهاي شبهجزيره محدودي به خارج راه يابد و نژادهاي مختلف را زير يك پرچم گرد آورد؟!
همگي نظر دادند اسرار نهضت مسلمانان در پشت پرده دين آنهاست و سرچشمه وحدت، نيرو و آزادي مسلمانان ديانت اسلام است. سپس بعد از توافق در اين نظريه به تدبير و حيله پرداختند و چنين گفتند: بياييد با از بين بردن مكتب ديني مسلمانان بناي عظمت و سلطه آنان را ويران سازيم. بياييد اسلام را در نظر آنان تضعيف و آنها را از اسلام متنفر كنيم. ميان آنان و اسلام فاصله بيندازيم و آنها را به موضوعات ديگري سرگرم كنيم. با ايجاد تفرقه در گفتار و طرز فكرشان آنان را به وضعي برگردانيم كه قبل از اسلام داشتند، لذا توطئهچيني عليه اسلام شروع شد و براي پيشبرد اهداف مشترك و شومي كه داشتند، نقشهها كشيدند كه عبارت بود از:
1ـ تأسيس و تكثير انواع مدارس اجنبي در سرزمين مسلمانان و ارسال معلمين كه نشان صليب را با خود همراه داشتند تا در محيط اين مدارس تربيت فرزندان مسلمان را عهدهدار شوند. در لابهلاي كتب مسموم و همچنين در سينههاي معلمين تبشير استعمار و مسيحيگري موج ميزد. آري، در سينه آنهايي كه به اسلام كينهتوزي ميكردند و جان خود را در راه مبارزه با اسلام وقف كرده بودند، نقشههايي نهفته بود.
2ـ اعزام هيئتهاي تبليغاتي كه جوان مسلمان را در دين و عقيده خود به پرتگاه ترديد و شك نزديك سازد و او را تحتالشعاع اوهام و گمراهي قرار دهد. از جمله وسايلي كه در اين نقشه به كار ميرفت، تأسيس بيمارستانها و درمانگاهها بود.
3ـ يكي از نقشههاي آنان اين بود كه تا ميتوانستند جوانان و فرزندان مسلمان را به سرزمين غرب اعزام كنند تا از فرهنگ مسموم آنها سيراب شوند و با وضعي به ديار خود برگردند كه با دين، اخلاق، اصول و روشهاي خود وداع گويند و امانتي را همراه بياورند كه تبشير مسيحيگري و نبرد با رسالت اسلام باشد.
4ـ انتشار كتبي كه جوانان مسلمان را به فساد و گمراهي سوق دهد. آنها را از فرهنگ اصيل خود منحرف كند و به اوهام احمقانه و بيشرميها مبتلا شوند.
5ـ از همين نقشهها تسلط يافتن به برنامههاي فرهنگ و تعليم در سرزمينهاي اسلامي بود. وضع تعليمات علمي را طوري وانمود كردند كه جوانان از دين خود دوري جويند و به پيامبر ايمان نداشته باشند و به سوي الحاد و فساد سوق داده شوند.
6ـ انتشار دادن مجلات ننگين و داير كردن سينماهاي مسموم و تلويزيونهايي كه جز تحريك غرايز جوانها برنامهاي نداشته باشند، به حدي كه جوانان بهجاي انديشه در وضع مليت اسلامي خود و آينده دين، عقيده و آزادي وطنشان فقط براي سير كردن غرايز طبيعي خود بينديشند.
7ـ با كوششهاي پيگير و بيامان جوانان را به راه فساد و هرزگي كشاندند و در اين راه مشروبات الكلي، دختران هوسران، عكسهاي ننگين و داستانهاي رسواكنندهاي را به كار بردند. زنان خواننده و فتنهانگيز را دسته دسته به نام هنر به ديار مسلمين اعزام كردند تا به نام ترقي و آزادي دست به خرابكاري بزنند.
8ـ تسلط به اوضاع اقتصادي و حكمراني در بازارهاي مسلمانان و مكيدن بزرگترين رقم ثروت از بلاد مسلمين و گسترش فقر و بيكاري در ميان آنان است، بهطوري كه همواره گرفتار زندگيشان باشند و در راه پيشگيري از فقر و احتياجات دست خود را براي وامهاي سنگين در برابر غرب باز كنند و بهطور كلي از روشهاي ديانت خود فاصله گيرند.
9ـ زنده كردن و عظمت دادن به تمدنهاي قديمي از قبيل تمدن آشوريها و فنيقيها و تمدن فراعنه و آب و رنگ دادن به آنهاست تا بلكه بدين وسيله يك جوان مسلمان تمدن ريشهدار و اسلامي خود را فراموش كند و شيفته تمدنهاي قديمي شود، بيآنكه از اوضاع و حقيقت آن آگاه باشد. چشمان وي را به روي اينگونه تمدنها و همچنين تمدنهاي غلط فعلي باز كردند.
10ـ در راه الغاي محكمههاي شرعي و مراكز فتوا كوشيدند و به اوقاف مسلمانان دست يافتند. قوانيني از خود وضع و مورد تجزيه و تحليل قرار دادند و در مراكز آموزشي به تدريس آن پرداختند. تا آنجا كه در اكثر كشورهاي اسلامي دانشكدههاي حقوق تأسيس و بهجاي حقوق و قوانين اسلامي قوانين روم و فرانسه تدريس كردند. فقط در گوشه و كنار آن هم در مواردي از قبيل ازدواج، طلاق و نظاير آن اسمي از شريعت اسلام به ميان ميآمد، ليكن از حقايق و قوانين كلي كوچكترين اطلاعي در دست مسلمين نبود.
11ـ ادبيات، نويسندگي و روزنامهنويسي را در مسير بيديني و لامذهبي قرار دادند و به بنگاههاي نشر، انتشارات و مطبوعات دست يافتند. براي چاپ، نشر و كار تأليف مراكز و بنگاههاي بزرگي به وجود آوردند كه هدف شوم استعمار و زمامداران آن را منتشر سازند. اكنون در بعضي از كشورهاي اسلامي به حد زيادي از اين مراكز مشغول كار است.
به هر حال كتاب «پريشانگوييهاي باب و بهاء» از جمله ذخاير علمي تحقيقي پيرامون فرقه گمراه و گمراهكننده بهائيت است كه توسط يكي از شخصيتهاي برجسته تاريخ معاصر تأليف شده است و در نوبه خود همانطور كه فرزند بزرگوارشان، مرحوم آيتالله حاج شيخ عبدالله مهدوي شاهرودي فرمودهاند، كمنظير است. اميد آنكه باز نشر اين اثر وزين به شناخت بيشتر از اين دو نحله انحرافي كمكي بوده باشد.
انه ولي النعم والتوفيق