«حبابوار براندازم از نشاط كلاه
اگر ز روي تو عكسي به جام ما افتد»
وقايع «دارالخلافه» و به طور مشخصتر «دربار» از فصول درخور خوانش در دوران صدارت ناصري است. خوشبختانه در اين باب، گزارشاتي مستند در تاريخ وجود دارد. از عمدهترين اين گزارشات، روزنوشتهاي متعددي است كه درباريان و ابواب جمعي ناصرالدينشاه، خود به رشته تحرير درآورده و جزئيات مناسبات دربار را در آن باز گفتهاند. نويسنده اثر «وقايع دارالخلافه» از جمله كساني است كه با مطالعه منابع متعدد در اين باب، تلاش كرده است كه اثري مستند پديد آورده و آن را به علاقهمندان به تاريخ معاصر ايران تقديم دارد. «خسرو دانشور» در صدر اين اثر، درباره حال و هواي ناصرالدينشاه و خدم و حشم او در روزهاي جشن 50 سالگي صدارت او مينويسد:
«در ايران 30 سال يك قرن است و چون سال سلطنت ناصرالدينشاه از 30 سال گذشت او را صاحبقران خواندند. شاه عشق عجيبي به زندگي داشت و تصورش اين بود كه حداقل 100 سالي عمر خواهد كرد. اين تصور زياد هم بيراه نبود، زيرا ناصرالدينشاه مرد سالم و خوشبنيهاي بود و هواي خودش را هم خيلي نگاه ميداشت. درباره توجه و دقتي كه شاه در حفظ سلامت و صحت خود نشان ميداد چيزها نوشتهاند. دكتر تولوزان فرانسوي طبيب مخصوص شاه كه حكيمباشي خوانده ميشد موظف بود در سفر و حضر همواره در ركاب باشد. تولوزان هر روز صبح شرفياب ميشد و قبل از صبحانه نبض شاه را معاينه ميكرد و در طول صرف صبحانه نيز تازههاي جالب پزشكي را به عرض شاه ميرساند. دوستعلي خان معيرالممالك، نوه ناصرالدينشاه در يادداشتهايش چنين مينويسد:
«هفتهاي يك بار اطبا به حضور ميآمدند. پيش از آنكه شاه بر سر سفره بنشيند طبيبان به ترتيب شأن و رتبه در يك سو صف ميبستند. مقدم بر همه دكتر تولوزان فرانسوي حكيمباشي ميايستاد و زير دست او فيلسوفالدوله، لقمانالملك، ملكالاطبا، فخرالاطبا، شيخالاطبا و حكيم شمسالمعالي به ترتيب ميايستادند. وقتي شاه بر سر ميز غذا مينشست دست را به سوي حكيمباشي پيش ميبرد و او با احترام نبض ملوكانه را ميآزمود و پس از تأملي به تمجيد ترتيب ضربان نبض ميپرداخت. آنگاه ديگران يك به يك پيش ميآمدند و پس از بوسيدن دست و معاينه نبض شاه شعري مناسب يا بياني مبني بر صحت مزاج و قوت بنيه نبض شاه ايراد ميكردند. سپس شاه به خوردن ميپرداخت و حين تناول رو به يكي از اطبا ميكرد و مثلاً ميپرسيد: «كباب بره بخوريم چطور است؟» مخاطب نيز شرحي داير به فوايد كباب و حسن اثر آن در اعضاي بدن بيان ميكرد و به همين منوال به هر غذا كه دست ميبرد، در خصوص خواص آن از يكي از اطبا سؤالي ميكرد و هر كدام با آب و تاب تمام از مواد سودمند آن و اثرهاي نيكويش در سلامت بدن سخني چند ميگفت.»
پرخوري ناصرالدينشاه معروف است. نوشتهاند روزي در حضور شاه صحبت از تداخل غذاها بود و اينكه بعضي از غذاها اگر قبل از هضم غذاي قبلي خورده شوند اين تداخل براي شخص مضر است. شاه از تولوزان پرسيد: «حكيم! ما كه تداخل نميكنيم.» تولوزان جواب داد: «نه قربان! شما دائماً ميخوريد.»
علاقه شاه به اسبسواري و شكار تا آنجا بود كه تقريباً در تمام فصول حتي در برف و يخبندان دست از اين تفريح برنميداشت و بدون توجه به صعوبت راه و سختي هوا بر پشت اسب مينشست و گروهي كه همواره در ركاب او بودند، بهناچار بايد اين مشكلات را تحمل ميكردند...»