کد خبر: 729574
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۹
گفت‌و‌گو با دكتر مسعود اسداللهي درباره اثرات منطقه‌اي «جمع‌بندي وين»
از ابتداي شروع مذاكرات هسته‌اي به ويژه طي يك سال اخير كه اين مذاكرات خيلي جدي شد و قرائن و شواهد حاكي از آن بود كه به سمت يك توافق نهايي پيش مي‌رود، مخالفت‌هاي اسرائيل و عربستان هم خيلي بيشتر شد.
محمد بابايي

از زمان شروع مذاكرات ايران با شش قدرت جهاني درباره برنامه هسته‌اي كشورمان، بحثي از سوي محافل صهيونيستي و سعودي و حتي توسط بخش قابل توجهي از تحليلگران غربي در سطح بسيار گسترده‌اي مطرح مي‌شود كه بر اساس آن، توافق هسته‌اي منجر به افزايش نفوذ قدرت تهران در منطقه خواهد شد و به همين دليل به شدت با توافق هسته‌اي مخالفت مي‌كنند. در‌باره مطرح شدن اينگونه بحث‌ها با دكتر مسعود اسداللهي كارشناس مسائل خاورميانه به گفت‌وگو نشستيم. وي با تشريح دلايل و ريشه‌هاي اين مخالفت‌ها معتقد است كه بخشي از نگراني سعودي‌ها و صهيونيست‌ها واقعي است چراكه توافق هسته‌اي صرفنظر از محتوا و مضمون در صورتي كه موفقيت‌آميز باشد مي‌تواند راه را براي مذاكره درباره ساير بحران‌ها باز كند و منجر به افزايش نقش ايران در منطقه شود.

از طرف ديگر، اين كارشناس منطقه‌ مي‌گويد مذاكرات هسته‌اي باعث ايجاد شكاف در روابط دولت فعلي امريكا با بعضي همپيمانانش به ويژه رژيم صهيونيستي و عربستان سعودي شده است.

ايران و گروه 1+5 سرانجام توانستند به يك جمعبندي درباره توافق هسته‌اي دست يابند. يكي از بحث‌هاي كه به صورت جدي درباره تأثير اين توافق بر معادلات منطقه‌اي مطرح مي‌شود اين است كه نقش كشورمان از اين بعد در منطقه بيشتر افزايش خواهد يافت؟ دليل مطرح شدن اين بحث‌ها چيست و اساساً تا چه حدي درست است؟

از ابتداي شروع مذاكرات هسته‌اي به ويژه طي يك سال اخير كه اين مذاكرات خيلي جدي شد و قرائن و شواهد حاكي از آن بود كه به سمت يك توافق نهايي پيش مي‌رود، مخالفت‌هاي اسرائيل و عربستان هم خيلي بيشتر شد، بخشي از استدلال‌هاي اين دو رژيم مشترك هستند و بخشي ديگر نيز مختص به اسرائيلي‌هاست.

اسرائيلي‌ها بحث سلاح‌هاي هسته‌اي و خطر آن براي رژيم صهيونيستي را همواره مطرح مي‌كنند اما بحث مشترك آنها با عربستاني‌ها اين است كه توافق هسته‌اي گروه 1+5 با ايران صرفنظر از محتوا و مضمون آن و اينكه چگونه تنظيم خواهد شد به معني شناخته شدن نقش ايران در تحولات منطقه‌اي به عنوان يك بازيگر اصلي و تأثير‌گذار است.

به عبارت ديگر، تلقي‌شان اين است و هم‌اكنون نيز بر آن تأكيد دارند كه هر چند اين توافق درباره مسائل هسته‌اي است اما وقتي امضا شد راه‌ را براي ساير توافق‌هاي منطقه‌اي باز مي‌كند. به ويژه در موضوعاتي كه اكنون در منطقه وجود دارد كه شامل بحث عراق، سوريه و لبنان مي‌شود و اخيراً هم يمن نيز به آنها اضافه شده و همچنين ساير تحولاتي كه الان ما در منطقه شاهد هستيم.

به همين دليل اين بحث همواره از سوي آنها مطرح مي‌شود كه به مجرد اينكه توافق امضا شود يك راه جديدي جلوي ‌ايران باز مي‌شود و كشورهاي جهان را براي حل بحران‌هاي منطقه‌اي به سمت تهران سوق خواهد داد. با توجه به اينكه ايران ثابت كرده كشوري قدرتمند و تأثير‌گذار در منطقه است؛ مسئله‌اي كه خود اينها اذعان دارند و در اين درياي بي‌ثباتي كه سرتاسر منطقه را فراگرفته با‌ثبات‌ترين كشور محسوب مي‌شود و همچنين قدرت تأثيرگذاري در بحران را هم دارد، بنابراين جهان ايران را بخشي از راه‌حل خواهد ديد نه بخشي از مشكل كه مي‌تواند در حل اين بحران‌ها مؤثر باشد. اين مجموع تحليلي ‌است كه اينها دارند و معتقد هستند كه توافق هسته‌اي صرفنظر از مضمون و محتوا به اينجا ختم خواهد شد.

نظر خود شما چيست آيا فكر مي‌كنيد اين تحليل‌ها درست هستند و اينكه توافق هسته‌اي مي‌تواند منجر به افزايش قدرت ايران در منطقه شود؟

بخشي از اين تحليل درست است. يعني شاهد هستيد در بحث افغانستان زماني كه امريكايي‌ها به طالبان حمله كردند و همچنين زماني كه امريكا به صدام حمله كرد بعضي همكاريي‌ها بين دو كشور در عراق و افغانستان شكل گرفت.

هرچند بعضي‌ها در ايران اين بحث ‌را مطرح كردند كه بايد براي كمك به صدام اقدام كنيم اما مقام معظم رهبري نپذيرفتند و با بحث‌ها مخالفت كردند. از سوي ديگر، يكسري مسائل هست كه مثل دو خط متقاطع مي‌مانند كه مسيرشان كاملاً جداست اما در يك نقطه‌اي باهم تلاقي پيدا مي‌كنند. بنابراين در يكسري موضوع‌ها منافع مشترك پيدا مي‌شود يعني يك دشمن مشترك وجود دارد، همانطور كه حذف صدام و حذف طالبان به نفع ما تمام شد و امنيت ملي ايران را بسيار افزايش داد.

بايد به ياد داشته باشيد زماني كه طالبان در افغانستان وجود داشتند شرق كشورمان ناامن شده بود. نيروهاي طالبان مرتباً از مرزهايمان عبور مي‌كردند و شهروندان كشورمان را به گروگان گرفته و درخواست پول مي‌كردند. در رابطه با صدام هم ما اين نگراني را داشتيم. سابقه جنايتكاري صدام نشان مي‌داد كه اگر بتواند از بحران‌ها خارج بشود باز مي‌تواند خطري براي امنيت ملي ما ايجاد بكند، بنابراين صدام سرنگون شد و منفعت‌ آن را نيز ما برديم. الان نفوذي كه ايران در عراق دارد بي‌سابقه است و همه به آن اذعان دارند.

بنابراين بخش‌هايي از اين تحليل درست است حتي مقام معظم رهبري چند وقت پيش در سخنراني‌اي كه اگر اشتباه نكنم براي مداحان داشتند اشاره كردند كه نحوه تعامل امريكايي‌ها با پرونده هسته‌اي براي ما تجربه‌اي خواهد بود تا در موضوعات ديگر با آنها وارد گفت‌وگو شويم. يعني تلويحاً گفتند اگر ما از نتيجه اين توافق راضي بوديم در آن صورت زمينه مهيا مي‌شود تا ساير موضوعات ديگر را مدنظر قرار دهيم ولي فعلاً دستور اين است كه مذاكرات فقط و فقط روي پرونده هسته‌اي محدود باشد.

از سوي ديگر بايد در نظر داشت وضعيتي كه در منطقه وجود دارد از ماهيت پيچيده‌اي برخوردار است. به عنوان مثال در موضوعي مانند فلسطين، ايران و امريكا در تقابل كامل هم قرار دارند. امريكا از اسرائيل حمايت مي‌كند و ما از گروه‌هاي مقاومت فلسطيني. اما وقتي وارد بحث‌هاي ديگر بحران‌هاي منطقه‌اي مي‌شويم مانند پديده ‌تكفيري‌ها شاهد هستيم كه جهان غرب هم مدعي است كه از اين گروه‌ها احساس خطر مي‌كند.

اينكه چقدر اين ادعا حقيقت دارد و چقدر عمليات رواني، بحث ديگري است اما بخشي از اين ادعا مي‌تواند حقيقي باشد چراكه تجربه القاعده نشان داد كه گروه‌هاي افراطي را مي‌توان ايجاد كرد اما نمي‌توان آن را تحت كنترل گرفت. بنابراين خيلي طبيعي است كه اين گروه‌ها تبديل به خطري شوند همانند حوادثي كه در دفتر روزنامه شارلي عبدو در پاريس و بلژيك، دانمارك و حتي امريكا رخ داد كه گروه‌هاي افراطي‌تكفيري مسئوليت‌ها آنها را بر عهده گرفتند و اخيراً نيز انفجاري كه در تركيه رخ داد همچنين عملياتي كه قبل از شب عيد فطر در عربستان صورت گرفت. به همين دليل معتقدند كه يك زمينه همكاري بين ايران و كشورهاي غربي براي مبارزه با تهديدهاي گروه‌هاي تروريستي وجود دارد و همين مسئله باب دوم را براي همكاري با ايران باز مي‌كند و منجر خواهد شد كه به تدريج نقش كشورهايي مانند عربستان در منطقه به شدت كمرنگ شود و حتي ممكن است كه رژيم اين كشور به سمت محو شدن پيش برود چراكه غربي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه مذهب وهابي ريشه و منبع اصلي تكفيري‌گرايي در منطقه است.

بنابراين بخشي از اين تحليل درست است و اين نگراني كه عربستان و رژيم صهيونيستي دارند صحت دارد كه اگر ايران بتواند پرونده هسته‌اي را به نفع خويش پيش ببرد و در توافقنامه حق و حقوق ايران به رسميت شناخته شود، قطعاً اين به معني شناخته شدن قدرت ايران است و نقش كشورمان را در منطقه بسيار تقويت خواهد كرد.

به نگراني‌هاي عربستان اشاره كرديد؛ گفته مي‌شود كه روابط عربستان و امريكا اخيراً شاهد تغييراتي بوده و حتي بعضي‌ها معتقدند كه واشنگتن در حال فاصله گرفتن از رياض است. چقدر اين تحليل‌ها درست است و اينكه اساساً چه عواملي باعث شد كه اين بحث‌ها درباره روابط دو كشور مطرح شود؟

اين مسئله فراتر از روابط عربستان و امريكاست، به صورت كلي سيطره امريكا بر همپيمانانش در منطقه كاهش پيدا كرده است. دليل اين مسئله ‌هم بر‌مي‌گردد به تحولاتي كه در زمان رئيس‌جمهور پيش امريكا رخ داد. جرج بوش دو جنگ در منطقه راه انداخت كه نتيجه اين جنگ‌ها در نهايت به ضرر امريكا تمام شد. در واقع، اين جنگ‌ها هزينه‌هاي سنگيني را چه از نظر مالي و چه از نظر جاني به دولت امريكا تحميل كرد باوجود اين نتيجه‌اش در عمل به نفع امريكا تمام نشد.

در چنين شرايطي آقاي اوباما به قدرت رسيد كه نه‌تنها شعارش اين بود كه ديگر وارد هيچ جنگ جديدي نخواهد شد بلكه اعلام كرد كه نيروهايش را از عراق و افغانستان خارج خواهد كرد و همين اتفاق هم افتاد. اما اين سياستي نبود كه مورد رضايت همپيمانان سنتي امريكا در منطقه باشد. آنها هميشه مي‌خواهند كه امريكا به عنوان حامي ‌آنها در منطقه حضور داشته باشد و وظيفه دفاع از آنها را بر عهده بگيرد. همانطور در جريان آزادسازي كويت ديديم به رغم اينكه كويت و عربستان سالانه ميلياردها دلار سلاح از غرب مي‌خرند اما عملاً نتوانستند با اشغالگري صدام مقابله كنند و اين امريكا بود كه از طريق ايجاد ائتلافي صدام را از كويت بيرون كرد.

به هر حال سياست‌هاي اوباما به افزايش تدريجي نارضايتي عربستان از باراك اوباما منجر شد و ‌امريكا هم ديگر آن ابرقدرت سابق نيست كه هر چيزي را كه اراده مي‌كرد به راحتي اتفاق بيفتد. از طرف ديگر اوباما يكسري ديدگاه‌هاي جديدي را با خود آورد. وي در سخنراني‌هايي كه در ابتداي رياست جمهوري خود در تركيه و قاهره انجام داد يك اسلام معتدل را مطرح كرد. اين اسلامي كه اوباما مطرح كرد در مقابل دو نوع الگوي اسلام بود؛ يكي الگوي اسلام ايراني يعني انديشه‌هاي انقلاب اسلامي و ديگري الگوي اسلام عربستاني وهابي.

از ديد اوباما هر دوي اين الگوها رد هستند و به جاي آنها الگوي بنا بر گفته خودش اسلام معتدل را مطرح كرد كه در واقع همان الگوي اسلام اخواني مدنظرش بود. شاهد هستيم كه اولين سفر اوباما در دوران رياست جمهوري خود به تركيه بود و مي‌خواست الگوي آقاي رجب طيب اردوغان را به عنوان يك الگوي مناسب براي جهان اسلام معرفي كند و مي‌گفت كه اردوغان فردي است با افكار اسلامگرا كه ريشه اخواني دارد و دولتي كه در تركيه تشكيل داده اسلامگرا به حساب مي‌آيد و عضو ناتو هم است، همچنين پيمان امنيتي و روابط گسترده تجاري‌ با اسرائيل دارد و در داخل نيز كاواره‌ها مشغول به كار هستند و مراكز عيش و خوشگذارني غير‌اسلامي بسته نشده است.

اما به نظر مي‌رسد اسلام مدل اردوغان نتوانست از محبوبيت در جهان اسلام برخوردار شود و علناً خواسته‌هاي اوباما براي ترويج اين الگوي تركي ناكام ماند؟

بله كاملاً درست است، هرچند اوباما دولت اردوغان را ابتدا به عنوان يك الگوي مطلوب براي جهان اسلام مطرح كرد اما در عمل ديد كه الگوي حزب عدالت و توسعه به رهبري اردوغان چون يك الگوي تركي و متعلق به تركيه است در جهان عرب خريدار ندارد. همانطور كه مي‌دانيد دوران امپراتوري عثماني در كشورهاي عربي به عنوان دوره استعمار تركي شناخته مي‌شود؛ يعني حافظه تاريخي عرب‌ها از دوران امپراتوري عثماني تركيه يك خاطره تلخ دارد.

بنابراين پس از مدتي اوباما متوجه شد كه الگوي رجب طيب اردوغان براي اعراب مناسب نيست. اوباما در اواخر دوران مبارك به مصر سفر و در دانشگاه قاهره يك سخنراني مهمي كرد. در آنجا رئيس‌جمهور امريكا به صورت تلويحي به دنبال آن بود كه الگوي اخوان‌المسلمين مصر را به عنوان يك الگوي مناسب براي جهان اسلام معرفي كند كه بعدها هم بر اثر موج تحولات بيداري اسلامي، حسني مبارك سقوط كرد و اخواني‌ها به رهبري مرسي بر سركار آمدند و شاهد بوديم كه بر خلاف انتظار جهان اسلام پيمان كمپ ديويد را لغو نكردند بلكه برعكس، پيمان كمپ ديويد در زمان مبارك مشروعيت سياسي داشت اما مشروعيت ديني نداشت اما مرسي‌ها و اخواني‌ها آمدند در واقع مشروعيت ديني هم به آن دادند.

پس از اين تحولات مشكلات عربستان با امريكا شروع شد به اين معني كه عربستاني‌ها به شدت از اوباما ناراحت بودند كه چرا به راحتي پشت بن‌علي در تونس و حسني مبارك در مصر را خالي كرد و اينها به صورت سقوط كردند. به خصوص در جريان مصر مشخص بود زماني كه 18 روزه مبارك سقوط كرد اين دستور امريكايي‌ها به ارتش مصر بود كه دخالت نكند و جلوي مردم قرار نگيرد.

پس از اين سعودي‌ها به اين نتيجه رسيدند كه امريكايي‌ها در اولين فرصت پشت همپيمانان خود را خالي مي‌كنند كه مصاديق آن هم شاه ايران، بن‌علي تونس و حسني مبارك مصر بود بنابراين تنش رژيم عربستان از اين به بعد آرام آرام با دولت اوباما و نه نظام امريكا شروع شد.

بايد در نظر داشته باشيد كه رابطه نظام امريكا با نظام عربستان يك رابطه استراتژيك است كه اين رابطه هم اكنون نيز مخدوش نشده؛ فروش سلاح وجود دارد، مستشاران امريكايي در ارتش عربستان حضور دارند و شما مي‌بينيد كه آقاي جان كري يا وزير دفاع امريكا مي‌خواهد به عربستان برود و توافق هسته‌اي را براي پادشاه اين كشور توجيه كند.

با وجود اين هنوز روابط دو كشور مستحكم به نظر مي‌رسد و امريكا هنوز از جنگ سعودي‌ها عليه يمن حمايت مي‌كند به رغم اينكه همگان اين جنگ را شكست خورده و غيرانساني توصيف مي‌كنند، همچنان از اقدامات خرابكارانه پادشاهي عربستان در منطقه چشمپوشي مي‌كند؟

رژيم عربستان با دولت كنوني امريكا مشكل دارد همانطور كه كابينه نتانياهو با دولت اوباما مشكل دارد ولي اين به معني اين نيست كه اسرائيل با امريكا مشكل دارد ولي به هر حال، زاويه بين امريكا و عربستان به خصوص در مورد سوريه بيشتر شد چراكه سعودي‌ها انتظار داشتند اوباما به ويژه در جريان بحران سلاح‌شيميايي دستور حمله به سوريه را صادر و نظام دمشق را سرنگون كند كه اين اتفاق رخ نداد. قبلاً از آن نيز در عراق، پس از سرنگوني صدام، شيعيان در يك پروسه دموكراتيك به قدرت رسيده بودند.

عربستاني‌ها از اين تحولات به شدت ناراحت هستند چراكه معتقدند امريكا از طريق سرنگون كردن صدام قدرت را در عراق از سني‌ها به شيعيان منتقل كرده البته اين مسئله در زمان جرج بوش اتفاق افتاد ولي اوباما هم به فرايند دموكراتيك عراق و هم رسيدن شيعيان به قدرت تن داد. علاوه بر اين، بحث هسته‌اي ايران يكي ديگر از موارد اختلافي امريكا با سعودي‌ها و اسرائيلي‌هاست. اينها معتقدند كه هر نوع امضا با تهران، به ضرر عربستان و اسرائيل خواهد بود.

بدين ترتيب يكسري از عوامل باعث شده كه در حال حاضر فاصله‌اي بين دولت عربستان با دولت اوباما ايجاد شود البته بعد از روي كار آمدن ملك سلمان و تغيير و تحولاتي كه در هيئت حاكمه عربستان رخ داد باعث شد كه اين فاصله كم شود؛ هم محمد بن نايف كه وليعهد اول است و هم محمد بن سلمان جانشين وليعهد و فرزند پادشاه از چهره‌هاي نزديك به امريكا محسوب مي‌شوند بنابراين امريكايي‌ها از اين نظر راضي هستند.

از سوي ديگر ما شاهد بوديم كه امريكايي‌ها يك نوع امتياز به عربستاني‌ها دادند كه بر اساس آن سعودي‌ها در توافق هسته‌اي با ايران كارشكني نكنند و امريكا نيز دست آنها را در يمن باز مي‌گذارد ولي اين مسئله هم باعث نشده كه اختلافات به صورت كامل بين دو كشور حل شود بنابراين ما شاهد يك نوع تنش نيمه‌مخفي در روابط امريكا و عربستان هستيم كه در طول روابط دو كشور تقريباً بي‌سابقه است.

شما معتقد هستيد كه اين تنش از سياست‌هاي اوباما ناشي مي‌شود. آيا مي‌توان گفت كه پس از پايان دوره رياست جمهوري ايشان شاهد كاهش تنش در روابط امريكا و عربستان خواهيم بود؟

بستگي دارد كه پس از اوباما چه كسي رئيس‌جمهور شود. هم اسرائيلي‌ها و هم عربستاني‌ها اميد دارند كه دوره بعدي جمهوريخواهان به قدرت برسند چون تمام كانديداهايي كه الان از طرف حزب جمهوريخواه براي انتخابات رياست جمهوري امريكا مطرح هستند مواضع ضدايراني شديدي دارند بنابراين خيلي اميدوار هستند كه در انتخابات بعدي حزب دموكرات شكست بخورد.

از سوي ديگر از حزب دموكرات در حال حاضر خانم هيلاري كلينتون به عنوان كانديدا مطرح است هر چند قطعي نشده و ما مي‌بينيم كه مواضع وي عليه ايران تندتر است البته نه به اندازه جمهوريخواهان بلكه نسبت به اوباما. اگر مقايسه كنيد زماني كه كلينتون وزير خارجه بود با زماني كه هم‌اكنون جان كري اين مقام را بر عهده دارد مشاهده مي‌كنيد كه هماهنگي صددرصد بين كلينتون با اوباما وجود نداشت اما آقاي كري خيلي با اوباما هماهنگ است بنابراين از اين هم يك اميدي دارند كه حتي اگر خانم كلينتون به رياست جمهوري برسد مواضع تندتري نسبت به ايران خواهد داشت. باوجود اين معلوم نيست كه اگر خانم كلينتون به قدرت برسد مواضع تندتري اتخاذ كند چراكه مواضع انتخابات با مواضعي كه در عمل اتخاذ مي‌شود متفاوت است. الان ممكن است كه خانم كلينتون مواضع تندي داشته باشد اما معلوم نيست پس از اينكه به قدرت رسيد برخلاف مواضع كلي حزب دموكرات عمل كند. به هر حال اسرائيلي‌ها و عربستاني‌ها فكر مي‌كنند با سياست‌هاي اوباما خيلي لطمه خورده‌اند به همين دليل بي‌صبرانه منتظر هستند كه دوره اوباما تمام شود.

به عنوان آخرين سؤال ممنون مي‌شوم كه بتوانيد به صورت كوتاه جواب بدهيد؛ شما ارتباط نزديكي با حزب‌الله لبنان داريد موضع اين جنبش به عنوان يك متحد كليدي ايران درباره مذاكرات و توافق هسته‌اي چيست؟

پاسخ كوتاه به اين سؤال شايد نتواند تمامي ابعاد را بيان كند اما به صورت كلي حزب‌الله ‌از حجم مخالفت عربستان و رژيم صهيونيستي از اين توافقنامه نتيجه‌گيري مي‌كند كه امضاي اين توافق به صلاح است يعني آنها ملاك‌شان اين است كه وقتي اسرائيل در اين حد بي‌سابقه با امريكا اختلاف دارد و نخست‌وزير اين رژيم مي‌رود در كنگره امريكا عليه رئيس‌جمهور اين كشور سخنراني مي‌كند پس معلوم مي‌شود كه اگر اين توافق سرانجام بگيرد صرفنظر از مضمون، خيلي به نفع ما است. بنابراين آنها از اين جهت كه عربستان و اسرائيل با آن مخالف هستند از اين توافق حمايت مي‌كنند ولي قطعاً نظر آنها درباره محتوا نظر مقام معظم رهبري است و در اين‌باره شكي وجود ندارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار