![شاخصهاي توافق بد شاخصهاي توافق بد](/files/fa/news/1394/4/14/154216_747.jpg)
روزهاي منتهي به پايان زمان مذاكرات طوري طي ميشود كه گمانهزني رسانهها از نتايج مذاكرات جلوتر از اعلام نظر مقامات رسمي است و گويي نوعي بيتابي در اعلام نتيجه در بخشهايي از رسانههاي دو طرف مذاكره قابل درك است. طولاني شدن مذاكرات و بيحاصل بودن برخي از مراحل آن در شش سال گذشته در بخشهايي از مردم نوعي خستگي توليد نمود كه ماحصل اين خستگي نوعي اشتياق به توافقي است كه محتوا و نتيجه آن فرع ماجراست.
از سوي ديگر ميتوان با اندكي تعمق فهميد كه اميدها به توافق اگر به عينيت ملموس منجر نشود هم سرخوردگي اجتماعي خواهد داشت و هم براي دولت مستقر شكننده خواهد شد. از چند ماه پيش دوگانه توافق خوب – توافق بد وارد گفتمان هستهاي- رسانهاي كشور شد و براي هر كدام شاخصهايي ارائه گرديد. توافق خوب از نگاه مقام معظم رهبري توافقي است كه «منافع ملي» و «عزت ملي» را توأمان تحصيل نمايد.
معني عملياتي اين سخن آن است كه بهرغم دادن امتيازات، اگر اصل انرژي هستهاي و مراكز مربوط حفظ و تحريمهاي ظالمانه لغو شوند ميتوان آن را توافقي نسبتاً خوب ارزيابي نمود. اما توافق بد چيست؟ در يك قاعده كلي توافق بد آنسوي سكه توافق خوب است، يعني توافقي كه منافع ملي را هدر دهد و تحقير ملي ايرانيان را در اين منازعه به نمايش گذارد. به تعبير ديگر طرف مقابل هم امتياز جدي ندهد هم احساس نمايد هر قدر فشار بياورد پاسخ مثبت ميگيرد و اينگونه تمام مرزهاي حيثيتي، غرور و استقلال ملي ما را خدشهدار و تصويري فراتر از تحقير هستهاي از ما به جهان مخابره نمايد.
اما تجربه دو سال گذشته كمك شاياني به فهم توافق بد ميكند و ميتوان رفتار غربيها، خصوصاً امريكاييها را پس از توافق ژنو و لوزان به عنوان تجربهاي براي توافق نهايي ارزيابي نمود. دو رفتار همسو از غرب پس از هر دو توافق قبلي قابل بازخواني است. 1- تفسير موسع و ناهمسو با طرف ايراني از توافق مشترك، 2- دبه بعد از توافق و ارائه پيشنهادات جديد پس از هر دو توافق. بنابراين ميتوان شاخصهاي توافق بد را به صورت اجمالي چنين دانست:
1- توافق بد هنگامي محقق ميشود كه خطوط قرمز نظام در حوزه بازرسيها و تحقيق و توسعه ناديده گرفته شود يا با ايجاد مدلهاي بديل، مسيري طي شود كه خطوط قرمز دور زده شود. ظاهر قصه حفظ خطوط قرمز باشد اما با روشي پيچيدهتر زيادهخواهي مدنظر غرب تأمين شود و سايش خطوط قرمز به عنوان تزئين توافق به خورد افكار عمومي داده شود.
2- توافق بد توافقي است كه نتوان محتواي آن را صريح و علني براي توده مردم بازگو كرد. بنابراين اگر اطلاعات توافق به صورت قطرهاي يا تفسيري ارائه شود شاخصي براي توافق بد است، در اين صورت «دانستن حق مردم است» فراتر از شعار انتخاباتي نخواهد رفت.
3- قابل تفسير بودن توافق نيز از شاخصهاي توافق بد است. به اين بلا در هر دو توافق قبلي گرفتار شديم و «نبرد تفسيرها» از فرداي توافق لوزان شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. حتي نام آنچه انجام شد نيز هنوز قابل تفسير است. «توافق» ، «تفاهم»، «بيانيه رسانهاي» ، «سياه نوشته» و... عناويني است كه براي توافق ژنو هنوز استفاده ميشود.
4-توافق بد توافقي است كه منجر به دو قطبي در درون كشور شود. فرض بر اين است كه اين توافق ملي است و نبايد با اغراض جناحي و سياسي بدان نگريست اما اگر صفبنديهاي حداكثري نسبت به آن ايجاد شود شاخصي براي پر ابهام بودن آن است كه نهايتاً در كانتكس توافق بد قرار ميگيرد.
بنابراين بايد از مفاهيمي مانند موافقان و مخالفان توافق بر حذر بود چرا كه هيچ انسان عاقلي با اصل توافق مخالف نيست.
باز كردن ماجراي صلح امام حسن(ع) نيز در راستاي همين دو قطبيسازي ارزيابي ميشود. كساني كه طرح صلح امام حسن در اين زمان و اين مسئله را به انتقاد گرفتند و آن را نامناسب دانستند به قطب «جنگ» فرستاده شدهاند. لذا دو قطبيسازي جنگ – صلح در اين مسئله نيز شاخصي براي توافق بد و انحراف افكار عمومي از چيستي آن است.
5- ابهام در سرنوشت تحريمهاي پولي، بانكي و اقتصادي و عدم لغو زنجيره و پازل تحريمها نشانهاي از توافق بد است. ممكن است در چرخه يك فرآيند اقتصادي يك تحريم لغو شود اما لغو آن بدون لغو تحريمهاي پيوسته و مكمل مشكلي را از اقتصاد كشور حل نكند، به طور مثال ممكن است تحريم نفتي برداشته شود اما تحريم كشتيهاي نفتكش يا بيمه نفتكشها يا سوئيفت بانكي حل نشود. در اين صورت رفع تحريم نفتي نيز بيخاصيت خواهد بود و نوعي سركار گذاشتن ما از طرف غرب محسوب ميشود.
6- توافق بد توافقي است كه با قوانين و مصوبات مجلس نيز مغاير باشد كه اگر اين شد چالش را دروني خواهد كرد، بنابراين بايد كارشناسان حقوقي حاضر اين مسئله را مدنظر داشته باشند كه هرگونه تعارض يا تضاد با قوانين موضوعه ميتواند توافق بد را به يك چالش درون حاكميتي بين قوا تبديل كند.
7- توافق بد توافقي است كه منفذهاي «امضا كن در رو» داشته باشد و تضميني براي اجراي آن نباشد و مشمول مرور زمان گردد و اگرهاي فراواني آن را احاطه نمايند. ماجراي قرارداد اسلو بين عرفات و صهيونيستها تجربه ذي قيمتي است كه بايد از آن در معادلات بينالمللي، خصوصاً توافقاتي كه با امريكا انجام ميشود استفاده كرد.
8- توافق بد به صورتي ديگر نيز قابل فهم است و آن فهم پيامدهاي آن است نه خود توافق. بدين معني كه با گذشت يك سال، دو سال، سه سال و ... مردم هيچ احساس عيني و مثبتي از آن دريافت نكنند و صرفاً شوك اوليه رواني آن را در بورس و ارز در حد ماه عسل درك نمايند. در اين صورت سرخوردگي اجتماعي توليد خواهد شد و چرايي توافق به يك مسئله كهنه و مشمئزكننده در سپهر سياسي – اجتماعي ايران باقي خواهد ماند.
9- توافق بد توافقي است كه رهبري به نمايندگي از قاطبه ملت از آن راضي نباشد. راضي نبودن يك مسئله است و مخالفت و توقف آن مسئله ديگري است. اما عدم رضايت رهبري حتماً حكيمانه خواهد بود و نشانگر نقصي در توافق است. بسياري از تودههاي مردم كه در جزئيات توافق و روند آن نيستند منتظر قضاوت اين جايگاه مهم هستند تا بتوانند خود را تنظيم نمايند. رهبري نيز چارچوبها و خطوط قرمز را علناً، رسماً و كتباً اعلام نمودهاند، لذا براي انطباق توافق با ديدگاههاي وي محتواي پيشين در دسترس است. البته همه ايرانيان با نگاه مثبت به صحنه مينگرند و اميد است با افتخار از محتواي توافق و تيم زحمتكش كشور استقبال نماييم.اميد است فرايند مذكور به استقبال و افتخار ملي تبديل شود و يكي ديگر از گردنههاي انقلاب اسلامي را براي رسيدن به افق انقلاب اسلامي كه همانا تمدن اسلامي است طي نماييم.