حجتالاسلام سيدمرتضي حسيني
نماينده قزوين، دبير كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي
اسراف و تبذير در آيات قرآن، روايات و احاديث جزو محرمات شناخته شده است و آداب اسلامي ما تأكيد دارد كه حتي يك تومان را نبايد در مسائلي بيجهت مصرف كنيم. در بحث قناعت به اين مسئله تأكيد ميشود كه انسان كم مصرف كند تا به ديگران محتاج نشود. از اين رو توجه به مصرف صحيح يكي از راههاي تحقق موفقيتآميز اقتصاد مقاومتي است و دراين خصوص چگونه مصرف كردن، به موقع مصرف كردن و به اندازه مصرف كردن بايد مورد توجه قرار گيرد.
بهره گرفتن از الگوهاي صحيح مصرف يكي از مؤثرترين راهها براي عينيت بخشيدن به بحث اقتصاد مقاومتي در خانواده است و دراين حوزه نميتوان نقش خانواده را كمرنگ دانست. البته ناگفته نماند كه در بحث رعايت الگوهاي مصرف كار فرهنگي انجام ندادهايم و اين موضوع را براي خانوادهها نيز به خوبي تعريف نكردهايم كه الگوي مصرف درست چه بايد باشد. همچنين زيادهروي در مصرف نيز بخش ديگر قضيه است. امام خميني(ره) با يك ليوان آب وضو ميگرفتند اما ميبينيم كه ما براي همين وضو گرفتن ساده چند ليتر آب مصرف ميكنيم. همه ما تك تك در اقتصاد مقاومتي نقش داريم و اگر كم مصرف كنيم، به سمت توليد كردن برويم و در خانواده به سمت اقتصادي حركت كنيم كه ارزش دارد، ميتوانيم در اين حوزه به استقلال برسيم. مثلاً زماني در بين خانوادههاي ايراني فرشبافي يك ثروت عظيم بود و در اكثر خانوادهها اين هنر رونق داشت اما امروزه در بين آنها طرفداري ندارد. در حال حاضر هيچ خانوادهاي آمادگي انجام اين كار را ندارد در صورتي كه در گذشته بخش بزرگي از اقتصاد خانواده را فرشبافي تأمين ميكرد و همه اعضاي خانواده در كنار هم اين كار را دنبال ميكردند.
امروز وقتي كشور چين را بررسي ميكنيم، ميبينيم اقتصاد دنيا را تصاحب كرده است. مسلماً بخشي از اين موفقيت اقتصاد مقاومتي در خانواده است، در واقع به جاي اينكه افراد سركار بروند، كارها را در خانه دنبال ميكنند و شركتها سفارشهايشان را به اين نفرات ميدهند، هم كارها به راحتي انجام ميشود و هم افراد جذب كار ميشوند. درواقع با اين كار جامعه را به حركت درآوردهاند، طوري كه يك ميليارد و پانصد ميليون نفر را به خوبي اداره ميكنند و همه بدون مشكل كار و زندگيشان را ادامه ميدهند. ما ثروت عظيم و خدادادي در سرزمينمان داريم اما براي اداره كشور مشكل پيدا كردهايم چون در بخش اقتصاد خانواده به اين مسائل توجه نكرديم. نه دولت، نه مسئولان فعلي و گذشته به اين مسائل اقتصادي توجه نداشتند، چون دولتها نفت و پول در اختيار داشتند و احتياج به اين كارها نميديدند به همين دليل به اين موضوعات اهميت ندادند. در همه دنيا ميتوان كارهايي انجام داد كه خانوادهها هم كمتر اسراف كنند، مصرفشان پائين بيايد، بجا مصرف كنند، الگوي مصرف داشته باشند و هم توليدكننده باشند.
نگاه مردم به مسئولان
براي تغيير در نحوه زندگيمان بايد تبليغات انجام دهيم و به طور مستمر به فعاليتهاي فرهنگي دراين زمينه توجه داشته باشيم. اين كار را بايد از پيشدبستاني و سپس دبستان، دبيرستان و دانشگاهها شروع كنيم. يعني علاوه بر خانواده، صداوسيما، سازمان تبليغات، روحانيت، ائمه جمعه و رسانهها وظيفه دارند كه در اين زمينه تلاش كنند تا ما اين نوع سبك زندگي را تغيير دهيم. اين حركت نياز به عزمي جدي و راسخ دارد كه همه با هم بايد در اين مورد همكاري كنيم. دومين نكته اين است كه مردم پيروان روش زندگي رهبران و مسئولانشان هستند و به آنها نگاه ميكنند. مسئولان بايد از تجملگرايي دوري كنند، وقتي مسئولي دفتري دارد كه تجملات در آن ديده ميشود، مردم هم خود به خود به آن سمت كشيده ميشوند و به سمت تجملگرايي ميروند. مديران ما نقش تعيينكنندهاي دارند كه تجملگرايي در بين مردم كمتر شود و مصرفگرايي در سطح جامعه پايين بيايد. نكته ديگر اين است كه ما بايد مردم را متوجه اعتقادات ديني كنيم و به سمت معنويت و مسائل ديني برويم، اگر مرم به معنويت توجه كنند در اين مورد اثرگذار خواهد بود.
نماينده مياندوآب، شاهين دژ و تكاب
اجراي اقتصادمقاومتي در گرو تعامل مردم و دولت است كه البته مجلس نيز نقش خود را برعهده دارد. اين تعامل، بخشي به افراد به عنوان شهروندان و خانوادهها برميگردد و بخشي نيز به مجريان در دستگاه اجرايي يا افرادي كه به عنوان بخش خصوصي در كشور فعاليت ميكنند. بنابراين گستره اقتصاد مقاومتي در نهاد خانواده ميتواند در انگيزه افراد به عنوان عضوي از اعضاي تأثيرگذار در امور كشور و هم به عنوان عضوي از اعضاي يك خانواده مؤثر باشد. در بحث اقتصادمقاومتي به رفتار درست مصرفكنندگان، اصلاح الگوي مصرف و سبك زندگي اسلامي اشاره شده است.
مقام معظم رهبري (مدظله العالي) در رويدادهاي مختلف به سبك زندگي اسلامي تأكيد داشتهاند. خانوادهها نيز به طرق مختلف ميتوانند در تحقق اقتصاد مقاومتي مؤثر باشند كه يكي از اين راهها صرفهجويي است. مهمترين مسئله اين است كه ما ميانگين مصرفمان چه در حوزه انرژي، چه در حوزه تغذيه، چه در حوزههاي ديگر از جمله مصرف دارو، مصرف كالا و خدمات از سطح جهاني بالاتر است. مخصوصاً در حوزه انرژي ميتوانيم منابع حاصل از صرفهجويي مردم را به سمت توليد هدايت كنيم، صرفهجويي در اين بخش ميتواند منابعي را در جهت هدايت به سوي توليد داشته باشد كه گردش در حوزه توليد و افزايش توليد و صادرات غيرنفتي اقتصاد كشور را شكوفا ميكند. حوزه اصلاح الگوي مصرف هم ميتواند شامل كاهش مصرف باشد و هم تغيير رويكرد از مصرف كالاي خارجي به كالاي توليد داخل باشد. اين مسئله به عنوان يك بند مستقل در اقتصادمقاومتي نقل شده است و قطعاً مصرف كالاها و توليدات داخلي ميتواند حمايت از توليد باشد. اين توليدكنندگان و شركتهاي داخلي ميتوانند توسعه پيدا كنند، به سودآوري مناسب برسند و كمكم بازارهاي خارجي را تصاحب كنند، در اين صورت ما شاهد رشد اقتصادي فزاينده خواهيم بود.
حمايت از توليد داخلي
رفتار صحيح خانوادهها هم ميتواند مصرف بهينه و هم مصرف توليدات داخلي باشد، پس خانوادههايي كه ميخواهند فرزندانشان صاحب شغل شوند و از ديدن بيكاران در عذاب هستند، بايد بدانند در خريد هر كالاي خارجي كارگران خارجي را صاحب شغل ميكنند اما با خريد كالاي داخلي كارگران خودشان را صاحب شغل ميكنند. مشكل اينجاست كه خانوادهها به صورت ملموس اين مورد را درك نكردهاند و هنوز زمان خريد كردن ميگويند كه با يك يخچال يا با ظرفي كه ميخرم چه اتفاقي خواهد افتاد؟
در كشوري كه 76 ميليون جمعيت دارد و بيش از 20 ميليون خانوار در آن زندگي ميكنند، اگر هر كس سهم و وظيفه خودش را به درستي انجام دهد، انقلابي در بخش صنعت، توليد و اشتغال ايجاد خواهد شد. بيترديد اين گفتهاي است كه ميتواند به يقين تبديل شود، اينكه همه از توليدات داخلي استفاده كنند، كارخانههاي داخلي را كمك كنند در اين حالت بحث اشتغال ما حل خواهد شد.
مصرفگرايي خانوادهها
مصرفگرايي در بخش تغذيه بسيار زياد است و آمار بالاي مصرف نوشابه، شكر و روغن در ايران چندين برابر آمارهاي جهاني است. اگر در اين موارد تعادل ايجاد كنيم باز هم در بخشهاي ديگر مشكل داريم و مصرف دارو، مواد غذايي و نحوه خريدمان بسيار بيشتر از نيازمان است. ما به خوبي ميدانيم موقع خريد درست عمل نميكنيم و متناسب با نيازمان نيست و بسيار اتفاق افتاده است كه ميوه و غذاهاي زيادي را بيرون ميريزيم بدون اينكه آنها را مصرف كرده باشيم، اسراف كردهايم و در اين شرايط هزينه گزافي به خانواده تحميل ميشود. ضمن اينكه خانواده مجبور ميشود هزينههاي رفاهياش را كاهش دهد و اين پول را صرف هزينههاي مصرفگرايياش كند و در اين وضعيت منابع كشور نيز هدر ميرود. بنابراين ميتوان از هزينههاي زايد خانوار در جهت رفاه، گردشگري و تفريح استفاده كرد به جاي اينكه صرفتجملگرايي شود. از سوي ديگر دولت هم ميتواند از محل صرفهجويي در هزينهها براي توليد و اشتغال افراد جامعه استفاده كند اما اين مسئله مستلزم اين است كه بخشنامهها و قوانيني مختلف آماده شود. شركتها و نهادهاي مختلف بايد براي اجرايي شدن اين قوانين مشوقهايي براي خانوادههايي كه اين اصول را رعايت ميكنند و منابع را هدر نميدهند و صرفهجويي ميكنند، درنظر بگيرند.
براي وصول به اقتصاد مقاومتي بايد از دو جنبه به اصلاح دروني اقتصادي برسيم، از يك سو تقاضاكننده و از سوي ديگر طرف عرضهكننده است. در اين بخش الگوي مصرف در تقاضا را بايد اصلاح كنيم و در بخش ديگر الگوي عرضه شامل توليد، واردات و صادرات ميشود و نظام توزيع كه در خدمت اين بخش است اصلاح ميشود. رفتارمصرفي عمدتاً يك متغير عميق ساختاري است كه ويژگيهاي خاصي دارد و در طول زمان و به مرور شكل گرفته است. شكلگيري رفتارمصرفي كه زيربناي الگوي مصرفي است هزينه سنگين زيادي اجتماعي داشته و متضمن عادات رواني فردي، اجتماعي، جامعهشناختي و ابعاد فرهنگي روابط اجتماعي مردم است. بنابراين براي تغيير الگوي مصرفي جامعه هم بايد هزينه سنگيني پرداخت كرد، هم زمان زيادي لازم است و نيز به صورت تدريجي اين تغيير انجام شود.
نقش كليدي خانوادههاخانواده به عنوان عامل اصلي و كليدي الگوي مصرف شناخته ميشود و دو نقش اساسي دارد، يكي تربيت نسل كه در اصلاح الگوي مصرف در آينده اثر مهمي دارند و ديگر نقش تعيينكننده در زنجيره توليد، توزيع، صادرات و واردات نهاده و ستاده دارد. عنصر اصلي خانواده، سرپرست خانواده نيز دو نقش دارد؛ اول توليدكننده است چون بقيه اعضاي خانواده به نحوي مصرفكننده هستند و از طرفي نقش عرضهكننده دارند. درواقع ما خدمات و كالاهاي توليدي خودمان را مصرف ميكنيم.
اصلاح الگوي مصرف خانواده به رويكرد الگوي مصرف بومي و اسلامي اصلاح رويكرد توليد را به دنبال دارد. در صورتي كه بخواهيم در يك جمله بيان كنيم: «اگر قرار باشد اقتصاد مقاومتي عملي شود نياز به دو راهكار بزرگ و مهم دارد؛ يكي اصلاح نظام عرضه، توليد، واردات و صادرات و ديگري اصلاح الگوي مصرف است.» ما بايد نظام الگوي مصرفيمان را دگرگون كنيم بدين ترتيب كه در 200 سال گذشته شكل گرفته است، به ضرر اقتصاد ماست و به صورتي عميق به مصرف كالاهاي وارداتي گرايش پيدا كردهايم. شايد كالاهاي وارداتي ما كيفيت نداشته باشد اما چون اسم و رسم خارجي بودن را با خود به يدك ميكشد كوركورانه از اين كالاها استفاده ميكنيم. عملاً با مصرف كالاهاي خارجي بر سر كالاهاي داخلي ميكوبيم و به سود كالاهاي وارداتي عمل ميكنيم. گويي ناخواسته كيفيت داشتن كالاهاي خودمان را باور ندارد و از كالاهاي داخلي تعريف نميكند. اگر بخواهيم الگوي مصرف درست را ترويج دهيم، در يك كلام بايد گفت كه همه نهادها از جمله خانواده، نهادهاي رسمي و غيررسمي اجتماعي و بنگاههاي توليدي همه مسئول هستند و در اين جهت بايد برنامههايشان را تنظيم كنند. ما بايد از همه امكاناتمان استفاده كنيم و از همه مهمتر نسل نونهال، نوجوان و جوانمان را طوري تربيت كنيم كه اين وابستگي به كالاهاي خارجي حذف شود. در اين مسير بايد از مهدكودك، از دبستان شروع كنيم و آموزش وپرورش، رسانهها و نهادهاي فرهنگي ميتوانند نقش تعيينكنندهاي داشته باشند. رسانهها چه خصوصي و چه دولتي بايد مسئولانه با اين مسئله برخورد كنند و دولت موظف است رسانهها را به سمت تشويق و ترويج در استفاده از الگوي مصرف بومي و اتكا به مصرف كالاهاي داخلي هدايت كند. در واقع هيچ نهادي نيست كه بتواند ادعا كند در اين امر مهم مسئوليتي ندارد زيرا همه در اين خصوص مسئول هستند.
اهميت نظام تربيتيمتأسفانه نظام تربيتي ما دچار خلأ بزرگي است، در حقيقت مربيان تا به امروز نقششان را به خوبي ايفا نكردهاند و هيچ كس در اين زمينه احساس مسئوليت اجتماعي نكرده است. اكثراً افراد در قلمرو محدوده منافع فردي خودشان فكر ميكنند اما اگر اين اقدامات و كارها را از 36 سال پيش آغاز كرده بوديم، الان بنيان يك الگوي مصرفي بومي اسلامي اصلاح شده پا گرفته بود، زيربناي آن را ايجاد كرده بوديم و ديگر نگراني تداوم وضعيتمان را نداشتيم. خانوادهها بايد رويكرد تربيتيشان را به سمت اين موضوع آغاز كنند چون فرزند ابتدا در خانواده پرورش پيدا ميكند. اين تربيت بايد پرورش روحي و فكري و هم پرورش زندگي مادي باشد از اين رو بايد آموزش ببيند كه چگونه زندگي كند و چگونه نياز مادي و معنوياش را برطرف كند.
دكتر كاظم قجاوند، جامعهشناس و رفتارشناس اجتماعي
خانوادهها ميتوانند در كنار بخشهاي ديگر جامعه در تحقق اقتصاد مقاومتي و رشد و بالندگي اقتصاد جامعه نقش مؤثر و مستقيمي داشته باشند. همچنين خانوادهها از طريق انتخاب سبك زندگي اسلامي و ايراني كه مبتني بر تهيه وسايل از توليدات داخل است ميتوانند به اقتصاد و توليدكنندههاي داخلي كمك كنند. به طور مثال؛ در حال حاضر اكثر خانوادههاي ايراني ميلي به استفاده از وسايل و توليدات داخلي ندارند و ترجيح ميدهند از توليدات خارجي استفاده كنند، از جمله وسايل الكترونيك، وسايل خانه، لوازم آرايشي و موادغذايي خارجي استفاده ميكنند و حتي برخي خانوادهها براي درست كردن غذايشان به جاي ربگوجه فرنگي داخلي، رب خارجي مصرف ميكنند.
يكي از نقشهايي كه خانواده ميتواند داشته باشد اين است كه رويكرد و نگرشي مثبت نسبت به وسايل داخلي و امكانات توليد داخل نشان دهد تا اعضاي خانواده تشويق شوند از اين محصولات استفاده كنند. از اين طريق هم جلوي خارج شدن ارز و دلار از كشور را ميگيريم هم وابستگيمان به محصولات كشورهاي ديگر را كمتر كرده و هم به رشد و رونق محصولات داخلي كمك ميكنيم. از طرف ديگر خانواده ميتواند با انتخاب سبك زندگي به دور از تجملگرايي و پرهيز از مصرفگرايي عامل كمككننده به اقتصاد كشور باشد. درواقع خانوادهها با انتخاب وسايل ساده و مورد نياز، دوري از تجمل و ريخت و پاشهاي غيرضروري ميتوانند روش زندگيشان را بر مبنايي قرار دهند كه به طور صحيح از امكانات استفاده و از اسراف جلوگيري كنند.
از طرف ديگر نهاد خانواده چون نقش تربيتي فرزندان را برعهده دارد ميتواند نگرش و نظر آنها را نسبت به استفاده از محصولات داخلي تغيير دهد. ما بايد اين فرهنگ را در فرزندانمان ايجاد كنيم كه نسل به نسل اعتماد آنها نسبت به محصولات ساخت داخل افزايش پيدا كند و ديد مثبتي داشته باشند. اگر امروز جلوي تبليغ كالاهاي خارجي را بگيريم، اين انرژي را صرف تبليغ كالاهاي داخلي كنيم و به زحمتكشان داخلي بيشتر بها بدهيم و برايشان ارزش قائل شويم، مطمئناً فرزندان ما نيز به اين مسئله اهميت ميدهند. اين فرهنگ مبتني بر اقتصاد مقاومتي ميتواند از نسلي به نسلي ديگر منتقل شود و موجب رشد و بالندگي جامعه از نظر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خواهد شد.
فرهنگسازي رسانهاي
رسانههاي مكتوب مانند روزنامهها و مجلات، رسانههاي ديداري و شنيداري مثل راديو و تلويزيون، سازمانهاي دولتي و غيردولتي همه بايد در زمينه تحقق اقتصاد مقاومتي عزم جدي داشته باشند و در اين زمينه فرهنگسازي كنند و روش صحيح اجراي اقتصاد مقاومتي به خانوادهها و افراد مختلف ياد دهند. از همه مهمتر اينكه معلمان و اساتيد ميتوانند با رفتار و گفتار مناسب در مدارس و در بين دانشآموزان و دانشجويان رفتار مناسب اقتصادي را آموزش دهند. اين تأثيرگذاري بايد هم در گفتار و هم در عمل باشد. پس از اين آموزشها افراد بايد در انتخابهايشان به سمت توليدات داخلي بروند و از خريد محصولات خارجي خودداري كنند. همچنين بايد در خانواده درباره رفتار اقتصادي درست و رفتاري كه متناسب با دخل وخرج خانواده باشد، صحبت كرد و هزينهها و درآمدها مشخص شود. در شرايط اقتصاد مقاومتي خانواده بايد با هزينههاي كمتر بتواند با يكسري مهارتآموزي به روند موفق و مثبت خود ادامه دهد.
آمارهاي هشداردهنده
سبك زندگي در كشور ما بيشتر مصرفگرايانه است و در هر زمينهاي ميزان مصرف ما از ميانگين جهاني بالاتر است. متأسفانه آمارهاي جهاني نشان ميدهد كه در زمينه ميزان مصرف انرژي، آب، ميزان توليد زباله و تخريب محيطزيست نسبت كشورهاي ديگر جايگاه بالاتري داريم. اين آمارها نشان ميدهد كه سبك زندگي ما براساس سبك زندگي ايراني و اسلامي نيست. به نظر ميرسد براي اينكه از اين شرايط دور شويم ابتدا بايد از رسانهها شروع كنيم. سريالهايي كه تلويزيون پخش ميكند ترويجكننده تجملگرايي است و در بين مردم اين موارد تأثيرگذار است. ما با الگوگرفتن از اين فيلمها دكوراسيون خانههايمان را تغيير دادهايم و به شدت به دنبال تجملگرايي هستيم. در اين شرايط كاري كه ميتوانيم انجام دهيم اين است كه نگاهي به گذشتهمان داشته باشيم و از طريق مهندسي مجدد، ساختارهاي معلول و فرايندهاي نامطمئني را كه در اين راه وجود دارد شناسايي و بررسي كنيم.
همچنين بايد براي خانوادهها تعريف كنيم كه اقتصاد مقاومتي چه معني دارد چون بسياري از آنها فكر ميكنند اقتصادمقاومتي سختي و رياضت كشيدن و عدم برخورداري از امكانات است، در حالي كه اينطور نيست و اقتصاد مقاومتي يعني با توجه به منابع و امكاناتي كه داريم برنامه مطلوبي براي استفاده از آنها داشته باشيم و در اين راستا خودمان را از وابستگي به كشورهاي ديگر نجات دهيم. كارشناسان اقتصادي، اجتماعي، حوزه فرهنگي و خانواده ميتوانند با اطلاعرساني صحيح در مورد اقتصاد مقاومتي نقش مؤثري داشته باشند.