بروز روابط نامشروع بيش از هرچيز كانونهاي خانواده را در پرتگاه قرار ميدهد. ادامه پيدا كردن اين روابط در بسياري از مواقع شكلگيري پروندههايي را كه منجر به بروز قتل ميشود، شامل ميشود. نظر به اهميت موضوع در اينباره گفتوگوي ما با خانم دكتر فاطمه منفردپويا روانشناس در ادامه ميآيد.
خانم دكتر منفردپويا! همانطور كه ميدانيد رابطه نامشروع نه تنها از نظر قانون مجازات اسلامي
جرم محسوب ميشود بلكه از لحاظ شرعي هم حرام است. با اين وجود اين نوع رابطه در بين بعضي از افراد جامعه رواج دارد. لطفاً با اشاره به وضعيت شيوع اين پديده در كشور عمده ريشههاي آن را از بعد روانشناسي مورد ارزيابي قرار دهيد.
غالب شدن فرهنگ معلق، يكي از ريشههاي شيوع اين پديده در ايران است. ما از يك سو داراي آموزههاي دينياي هستيم كه ميگويد روابط دختر و پسر نامحرم از لحاظ شرعي محل اشكال است كه در واقعيت هم اينگونه است و از طرف ديگر با گسترش ارتباطات تأثير فرهنگ غربي را در افراد جامعه خود و به ويژه در بين نوجوانان و جوانان شاهد هستيم. فرهنگي كه دختر و پسر در سن كم شروع به دوستي و ارتباط با هم ميكنند.
به عبارت بهتر درحالي كه موقعيت ازدواج براي خيلي از جوانان فراهم نيست، آنان از طريق اينترنت و شبكههاي ماهوارهاي به شدت تحت تأثير فرهنگ غربي قرار دارند. لذا بسياري از آنها اين نوع رابطه را توجيه كرده و ميگويند حالا كه نميتوانيم به صورت دائم ازدواج كنيم وارد دوستي با جنس مخالف ميشويم.
برخي از افراد فقرمالي و مشكل اقتصادي را دليل افتادن در دام روابط نامشروع عنوان ميكنند. برآورد شما در اين زمينه چگونه است؟
خب مشكلات مالي در اين پديده بيتأثير نيست. تعداد قابل توجهي از كساني كه براي مشاوره به روانپزشكان مراجعه ميكنند را دختران جواني تشكيل ميدهند كه تحت عناويني چون حامي مالي، دوست اجتماعي، رياست شركت، همكار و. . . وارد چنين روابطي ميشوند، در حالي كه واقعيت اين است كه همه اينها فقط يك پوشش براي برقراري رابطه نامشروع است. اين افراد هرچند آسيبهايي روحي ميبينند، اما به خاطر مسائل مالي به اين رابطه ادامه ميدهند.
خانم منفردپويا! شما به آسيبهاي روحي روابط نامشروع اشاره كرديد، لطفاً كمي بيشتر پيامدهاي منفي اين پديده را تشريح كنيد؟
در ابتداي كار، بين كساني كه وارد اينگونه روابط ميشوند شرايط دوستي حاكم است اما بعد از مدتي مسائل جنسي به آن راه پيدا ميكند و بدين ترتيب مشكلات ايجاد ميشود، لذا در اين وضعيت چون دختران از لحاظ عاطفي حساسترند دلبستگي آنها نسبت به پسران بيشتر است. در نتيجه اگر چنين روابطي به شكست بينجامد آسيب روحي زيادي به آنها و به خصوص به دختران وارد ميشود.
تأثيرات اين پديده ياد شده بر خانواده و جامعه چگونه است؟
تأثيرات منفي شيوع روابط نامشروع از خانواده شروع ميشود و به جامعه سرايت ميكند. حالا اگر فردي دچار آسيب عاطفي يا جسمي روابط پنهاني شود، اين موضوع روي خانواده و سپس ناخودآگاه روي جامعه هم تأثير ميگذارد. بدين شكل كه فرد آسيب ديده براي اينكه رابطه قبلي و شكستخوردهاش را فراموش كند، دست به دوستيهاي مكرر ميزند. ما مراجعاني داريم كه بارها به دامن روابط عاطفي ميافتند تا اينگونه بتوانند روابط قبلي خود را فراموش كنند. اين درحالي است كه در مشاورههاي روانشناسي به اينگونه افراد گفته ميشود كه حداقل به مدت يك سال نبايد هيچ رابطهاي را آغاز كنند. اما موضوع اينجاست كه تقريباً هيچ يك از آنها به اين نكته مهم عمل نميكنند.
معمولاً بعد از چه مدتي از جدايي عاطفي، فرد آسيبديده رابطه ديگري را شروع ميكند؟
خيلي سريع. يعني به محض اينكه يك جدايي عاطفي اتفاق ميافتد، بلافاصله رابطه ديگري شروع ميشود كه اين خود آسيب روي آسيب ميآورد.
شخص بعد از اينكه دريافت رابطهاش به ازدواج ختم نميشود چه راهي را بايد در پيش بگيرد تا هم
خود آسيب كمتري ببيند و هم طرف مقابلش؟
اين موضوع به آموزش برميگردد. جامعه ايران تقريباً يك جامعه باز تلقي ميشود و حضور بچههاي ما در محيطهاي اجتماعي زياد است بنابراين اگر آموزشهاي صحيح داده شود، حداقل تأثيرش آن خواهد بود كه افراد فاكتورهايي را براي ازدواج در نظر ميگيرند و بعد با كسي وارد پروسه آشنايي ميشوند كه داراي معيارهاي مورد نظرشان باشد. اما الان اشخاص بدون درنظر گرفتن فاكتورهايي كه ممكن است به ازدواج ختم شوند وارد دوره آشنايي و دوستي ميشوند و بعد از مدتي وابستگي و دلبستگي بهوجود ميآيد و بعد از هم جدا ميشوند، چون بهدرد هم نميخورند و حتي اگر هم با هم ازدواج كنند باز كارشان به طلاق ميانجامد.
خانم دكتر منفردپويا! شما تا كنون بيشتر به روابط بين دختران و پسران پرداختيد. لطفاً كمي به روابط نامشروع در بين متأهلان جامعه و عواملي كه باعث شكلگيري چنين روابطي ميشوند، بپردازيد.
يكي از ريشههاي اين نوع روابط در بين زنان و مردان متأهل، عدمتوجه همسران به يكديگر است. در واقع شايد بين آنان علاقه وجود داشته باشد يا آنها در دوره آشنايي تمام تلاش خود را كرده باشند تا دل يكديگر را به دست آورده باشند اما بعد از ازدواج و گذشت چند سال هيچ كدام از آن دو به فكر شارژكردن اين رابطه نيست. درصورتي كه يك ازدواج هم براي مرد و هم زن احتياج به شارژ شدن يا همان محبت و توجه كردن و ... دارد. افراد بعضي وقتها در زندگي زناشويي همديگر را فراموش ميكنند و هركدام به جهتي ميروند در نتيجه بعد از مدتي هر يك از آنان دچار خلأ عاطفي ميشوند و در اين شرايط هركسي ميتواند جانشين اين رابطه شود. چون طرفين احساس ميكنند آن چيزي كه ميخواهند در زندگي داشته باشند يعني آن توجه، آن مهروعاطفه ديگر وجود ندارد، لذا ناخواسته وارد رابطه با شخص ديگري ميشود.
بررسي پروندهها نشان ميدهد كه بسياري از افراد بعد از اطلاع از خيانت همسر يا اعضاي خانوادهشان به جاي مراجعه به قانون دست به اقدام جنايي ميزنند. در اين شرايط فرد و خانواده يعني پدر، مادر يا برادر پس از پي بردن به اين نوع روابط چه رفتاري بايد انجام دهند تا آسيب كمتري به دنبال داشته باشد؟
در وهله نخست شايد خيانت تلخترين واقعه در زندگي افراد باشد، چون طرف مقابل احساس ميكند در حالي كه اعتماد كامل به همسر يا دخترش داشته، وي برخلاف اين عمل كرده است. اما بعد و در اينكه چه بايد كرد، پاسخم ارائه آموزش به افراد است. در چنين شرايطي بهتر است خود فرد علت خيانتش را بگويد تا كار به جاهاي باريكتر كشيده نشود و موضوع ريشهيابي شود. وقتي ما توجيههاي بيخود ميكنيم طرف مقابل هم جريتر ميشود. از لحاظ احساسي اگر كسي اختلال شخصيتي نداشته باشد ميتواند ريشهيابي كند و ببيند چرا اين اتفاق افتاد چون اين موضوع بيدليل اتفاق نميافتد. اما در آنهايي كه دچار اختلال شخصيتي هستند موضوع فرق دارد چون اينگونه افراد اساساً انجام چنين اعمال و روابطي را دوست دارند كه البته تعداد آنها زياد نيست. يعني نميشود گفت همه آنهايي كه خيانت ميكنند لزوماً دچار اختلال شخصيتي هستند. اين آسيب ريشههاي مختلفي دارد اما عامل اصلي آن عاطفي است.
چه راهكاري براي كاهش پديده ياد شده و آسيبهاي آن در جامعه داريد؟
اين موضوع بايد فرهنگسازي شود. الان چه توسط رسانههاي ما و چه از طريق شبكههاي ماهوارهاي و مجازي ، ارتباط دختران و پسران به گونهاي زيبا نشان داده ميشود كه انگار ديگر كسي زشتي قضيه را نميبيند. يعني هر كسي اين حق را به خود ميدهد -حتي آنهايي كه متأهل و در سنين بالا هستند - وارد اين نوع روابط بشوند. لذا اين مسئله بايد از طريق رسانهها باز و درباره آن به جوانها آموزش داده شود. ضمن اينكه براي ازدواج آسان جوانان بسترهاي لازم فراهم گردد.