سيوسومين جشنواره بينالمللي فجر براي نخستين بار و به صورت مجزا و با حضور مهمانان خارجي جشنواره و برخي مسئولان و فيلمسازان داخلي برگزار شد. اما ترجيعبند اين روزهاي اخبار منتشر شده درباره اين جشنواره جمله تكراري «صندليهاي خالي تماشاگران» است. تا امروز تنها موضوع قابل توجه اين جشنواره كه مسئولان با جداسازي بخشهاي تا پيش از اين دوقلو و به هم چسبيده «ملي و بينالملل» سعي كردهاند تفاوتي با برپايي و كيفيت سالهاي گذشتهاش ايجاد كنند، كسادي اوضاع مخاطب به لطف اداهاي شبهروشنفكري دوستان برگزاركننده بوده است. طي چند روز گذشته به غير از مراسم افتتاحيه، كلاسهاي آموزشي يا به قول دوستان جشنواره بينالمللي فجر، «وركشاپها» يكي از بخشهايي است كه تا پيش از اين گمان و حدسها بر اين محور بود كه با توجه به حضور برخي چهرهها و برپايي وركشاپهاي آموزشيشان، مخاطبان و علاقهمندان عرصه يادگيري براي شركت در اين كلاسها هجوم خواهند آورد و رونق و گرمي به جشنواره خواهند داد! اما آنچه در واقعيت رخ داد چيز ديگري است. وزارت ارشاد با صرف هزينههاي گزاف جداسازي و استقلال بخش بينالملل از بخش ملي و نيز دعوت از مهمانان خارجي سعي داشت تا ضمن دادن رنگ و لعاب جشنوارههاي خارجي به جشنواره فجر، ارضاي حس باكلاسي و شبهروشنفكري را ايجاد كند. ارشاد اميدوار بود تا با شلوغ شدن محل برپايي اين دوره از جشنواره، هم پاسخ منتقدان اقدامشان را بدهد و هم به همگان نشان دهد كه توانايي مديريت در پيادهسازي استراتژي رونق بخشي و ايجاد فضاي پروپاگانداي مثبت، توان و قدرت زيادي دارد. متأسفانه گزارشهاي هر روزه نشاندهنده اين است كه تنها ثمرات برپايي جداگانه بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر دور ريختن بيتالمال، تأييد مثال آفتابه لگن صد دست ولي شام و ناهار هيچي! و البته تأييد مجدد فقدان استراتژي فرهنگي و هرگونه تئوري براي بالندگي و رشد سينماي ايران در ميان مديران و مسئولان وزارت ارشاد و مشخصاً سازمان سينمايي است. آيا با چنين ظاهرسازيهايي ميتوان اين همه فيلم نااميدكننده و پر از عصبانيتي را كه طي يكي، دو سال اخير توليد شدهاند، توجيه كرد؟! سينماي اميد كي متولد خواهد شد؟! با اين تفاسير فقط بايد گفت كه اين جشنواره در واقع جشنواره بينالمللي صندليهاي خالي است.