«توافق ژنو تا 10 تير 94 تمديد شد.» اين خبر ديروز بعد از ظهر به سرعت در تمامي رسانهها انتشار يافت و معناي دقيق آن، اين است كه طرفين پس از يك سال مذاكرات جدي، سخت و نفسگير نتوانستند در دوره زماني تعيين شده (3 آذر 93) به توافق جامع و نهايي دست يابند. با توجه به سابقه طولاني مذاكرات ايران با گروه 1+5، اكنون اين سؤال مطرح است كه دلايل اصلي و واقعي نرسيدن طرفين به توافق جامع چيست؟ آيا تمديد زمان مذاكرات ميتواند اين دلايل را برطرف سازد. در اين يادداشت به اختصار دو دليل اصلي و عمده نرسيدن به توافق نهايي مورد بررسي قرار ميگيرد. يكي از اين دلايل به ايستادگي ملت ايران روي حقوق خود و تسليم باجخواهيهاي غرب و امريكا نشدن بر ميگردد و دليل دوم كه با دليل اول ارتباط دارد، مربوط به زيادهخواهيها و زورگوييهاي امريكا است كه همچنان در تصور دوران نظام تك قطبي به سر ميبرد.
1- ايستادگي و مقاومت دولت و تيم مذاكرهكننده بر حقوق ملت طي 12 سال گذشته و در تمامي دولتها، نظام اسلامي با يك هدف راهبردي بر سياست مذاكره در موضوع هستهاي تأكيد و تاكنون اين مذاكرات را براي تحقق همين هدف، يعني تأمين «حقوق ملت ايران» دنبال كرده است. دولت يازدهم نيز در نهايت با آشكار شدن نيات طرف مقابل مبني بر عدم آمادگي براي پذيرش حقوق ملت ايران، ايستادگي و مقاومت بر خطوط قرمز ترسيم شده از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي را به صورت جدي در مذاكرات مورد توجه قرار داد.
امريكاييها با يك برآورد غلط از وضعيت داخلي ايران، بر اين تصور بودند كه در نهايت اين دولت ايران خواهد بود كه از خواستههايش عقبنشيني كرده و در برابر زيادهخواهيهاي آنان تسليم ميشود. اما واقعيت صحنه به گونهاي ديگر و بر خلاف تصور غربيها و امريكاييها رقم خورد و تيم مذاكرهكننده هستهاي با شجاعت و قاطعيت روي حقوق ملت ايران پافشاري كرد. اكنون در ايران يك اجماع كاملاً مشهود در موضوع مذاكرات ديده ميشود. در اين اجماع ملي كه در اظهارات تمامي مسئولان و به ويژه دولتمردان و اعضاي تيم مذاكرهكننده هستهاي قابل مشاهده و درك است، روي دو نكته اساسي تأكيد ميشود:
1- در قبال اقدامات اعتمادسازي ايران بايد طرف مقابل، ظرفيت غنيسازي ايران را در سطح برطرفكننده نيازهاي كشورمان بپذيرد و ايران هرگز به يك تأسيسات هستهاي كاريكاتوري و نمايشي رضايت نميدهد.
2- در قبال تعهدات و اقدامات اعتمادسازي ايران بايد تمامي تحريمهاي ظالمانه وضع شده عليه ايران لغو شود.
بديهي است كه اين خواستههاي قانوني و به حق جمهوري اسلامي در نقطه مقابل ديدگاههاي امريكا قرار دارد.
2- زيادهخواهي امريكاييها عدم پذيرش حقوق هستهاي ملت ايران از سوي امريكاييها، از دلايل اصلي نرسيدن به توافق جامع و نهايي پس از يك سال مذاكرات فشرده و سخت بين ايران و گروه 1+5 است. امريكاييها در مسقط با پيشنهاد هشت صفحهاي و با نوعي عقبگرد به گذشته نشان دادند كه قصد ندارند حتي به آنچه در توافق ژنو متعهد شدهاند، پايبند باشند و حقوق هستهاي ايرانيان را تحمل كنند. رفتار امريكا در خلال مذاكرات طي يك سال گذشته و به ويژه در مذاكرات مسقط نشان داد كه آنان ميز مذاكره را فرصتي ميدانند براي تحميل خواستههاي حداكثري خود به ملت ايران و بر همين اساس از يك طرف حاضر به پذيرش ظرفيت غنيسازي در سطح واقعي و متناسب با نياز ملت ايران براي جمهوري اسلامي نيستند و از طرف ديگر، حاضر به لغو تمامي تحريمها نميباشند. در واقع روحيه زيادهخواهي و خلقوخوي استكباري امريكاييها سبب شده تا رفتار آنان در مذاكرات، بر خلاف فلسفه مذاكرات باشد. فلسفه مذاكرات آن است كه در قبال اقدامات اعتمادسازي ايران نسبت به صلحآميز بودن فعاليت هستهاي كشورمان، طرف مقابل از يك طرف حقوق ملت ايران در حوزه دانش و فناوري هستهاي را بپذيرد و از طرف ديگر، تحريمهاي ظالمانهاي را كه به بهانه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي وضع كرده تماما لغو كند.
رفتار امريكاييها نشان ميدهد كه آنان مانند 12 سال قبل اساساً نميخواهند جمهوري اسلامي داراي چرخه سوخت باشد و وضع تحريمها نيز اهدافي فراتر از فعاليتهاي هستهاي را دنبال ميكند و از نظرشان بايد ساختار اين تحريمها براي حفظ فشار بر ملت ايران همچنان حفظ شود.
نگاه دولت اوباما به حقوق هستهاي ايران، همان است كه ايشان در مصاحبهاي با صراحت گفت، اگر ممكن بود پيچ و مهرههاي تأسيسات هستهاي كشورمان را با دستان خودش باز ميكرد. رفتار امريكاييها در خلال مذاكرات نشان ميدهد كه آنان قصد دارند ايران را در مسيري به حركت درآورند كه اگر موفق نميشوند پيچ و مهرهها را باز كنند، در نهايت ايران را از يك تأسيسات هستهاي كاريكاتوري و نمايشي برخوردار سازند!
آقاي اوباما طي ماههاي اخير، بارها اين جمله را تكرار كرده كه از نظر دولت وي عدم توافق با ايران بهتر از يك توافق «بد» ميباشد. فرانسويها نيز اين گزاره را تكرار كرده و گفتهاند براي توافق هستهاي با ايران عجلهاي ندارند. امريكاييها در هر نوع توافقي با ايران به دنبال كسب رضايت متحدين خود در منطقه از جمله صهيونيستها و آلسعود هستند. «آيپك» قويترين و مؤثرترين گروه فشار صهيونيستي در امريكا به حساب ميآيد و تجربه نشان ميدهد تصميمات و نوع نگاه كميته امور عمومي امريكا و رژيم صهيونيستي (آيپك) كه بزرگترين لابي اين رژيم در ايالات متحده است، همواره بر تصميمات دولت امريكا و كنگره اين كشور تأثيرگذار بوده است اخيراً اين كميته با انتشار مطلبي در بخش «ايران» وبگاه خود، خواستار در نظر گرفتن شش شرط مشخص در هرگونه توافق نهايي با ايران بر سر برنامه هستهاي شد. اين شروط عبارت است از :
1- ايران بايد زيرساخت سانتريفيوژهاي خود را برچيند به گونهاي كه هيچ راهي براي تبديل اورانيوم به يك بمب هستهاي نداشته باشد.
2 - ايران بايد تأسيسات آب سنگين اراك را برچيند يا اينكه آن را به يك رآكتور آب سبك تبديل كند، در نتيجه هيچ راهي براي تبديل پلوتونيوم به يك بمب هسته اي نداشته باشد. 3 - بازرسان بينالمللي بايد اجازه دسترسي به هر نقطهاي را داشته باشند تا تقلب ايران را كشف كنند! 4 - ايران بايد به طور كامل تلاشهاي گذشته خود را براي مسلح شدن (به بمب اتم) توضيح دهد. 5 - كاهش تحريمها بايد به صورت مرحله به مرحله انجام شود تا زمان كافي براي قضاوت در مورد پايبندي ايران (به تعهداتش) وجود داشته باشد. 6 - توافقنامهاي كه بتواند برنامه هستهاي ايران را محدود كند، بايد براي دههها (چندين دهه) و نه چندسال باشد.
رصد مذاكرات و تحليل محتوايي اظهارات مقامات امريكايي نشان ميدهد كه آنان براساس همين شش خواسته صهيونيستها به دنبال تحميل خواستههاي خود به ايران براي رسيدن به يك توافق نهايي و جامع هستند. بديهي است تا اين دو دليل تغيير نكند، نبايد اميدي به توافق هستهاي با گروه 1+5 داشت و معناي اين سخن آن است كه ملت و دولت ايران هرگز نبايد حل مشكلات كشور را به مذاكرات گره بزنند. جمهوري اسلامي براساس منطق خود مذاكرات را پي خواهد گرفت، لكن مذاكرات يكسال اخير بايد اين درس بزرگ را براي مسئولان ما داشته باشد كه با فرض ادامه تحريمها براي سالهاي طولاني، بايد در جستوجوي راههاي حل مشكلات كشور بود و اين راهها وجود دارد.