کد خبر: 679926
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۸
خاطرات كردستان

در شماره پيش خوانديم كه گروه دستمال سرخ‌ها پس از حضور در مريوان به سنندج رفتند تا اين شهر را از لوث ناآرامي‌ها رهايي بخشند. عبدالله نوري‌پور راوي اين خاطرات به همراه تيم ضربتي‌اش با هيبت خاصي وارد سنندج شده و باعث وحشت و فرار ضد انقلاب از اين شهر مي‌شوند؛ چراكه آنها تصور مي‌كردند اين گروه كوچك پيشقراولان تيپي كماندويي هستند. مأموريت بعدي دستمال سرخ‌ها مشايعت ستوني از تانك‌ها به سوي مريوان تعيين مي‌شود.

بعد از گشت و گذار در داخل سنندج، حوالي ساعت يك بامداد بود كه دوباره به پادگان لشكر 28 پياده برگشتيم. جنب و جوش زيادي در محوطه پادگان ديده مي‌شد. ستون تانك‌ها به اين طرف و آن طرف مي‌رفتند. ابوشريف با افسران ارتشي گفت‌وگوي كوتاهي كرد و سپس با اصغر وصالي مشغول صحبت شد. دورشان حلقه زديم و شنيديم كه مي‌گفت بايد تانك‌ها را به سوي مريوان اسكورت كنيم. در اين حين سروان جواني نظرم را جلب كرد كه تانك‌ها و خدمه و سربازان را هدايت مي‌كرد. او را كه چهره‌اي دلنشين داشت؛ سروان صياد شيرازي خطاب مي‌كردند.

تنها دو، سه ساعت فرصت براي استراحت داشتيم و بعداز نماز صبح، در گرگ و ميش صبحگاهي راهي مريوان شديم. چهار تريلر، چهار تانك ام 60 را سوار كردند و تريلر پنجم دو نفربر زرهي را حمل مي‌كرد. دو كاميون رو بسته نيز براي حمل آذوقه و مهمات مهيا شده بودند و دو سه جيپ كاروان ما را تكميل مي‌كردند. به علاوه اينكه اتومبيل آهو استيشن با كاليبر50 سوار بر آن، در جلوي كاروان قرار گرفت تا با جاگيري هركدام از بچه‌ها روي تريلرها حركت كرديم.

سرعت نسبتا زيادي داشتيم؛ چراكه نمي‌خواستيم با وجود ناآرامي‌ها شب را در جاده بگذرانيم. چند ساعت بعد به منطقه سروآباد رسيديم و بعد از آن گردنه‌اي نسبتا طولاني پيش رويمان نمايان شد. در سمت چپ جاده دره‌اي با شيبي ملايم مشايعتمان مي‌كرد، آن پايين روستاي قلعه جي كه در دامنه دره ساخته شده و پشت‌بام برخي از خانه‌هايش يك متر پايين‌تر از جاده بود، منظره‌اي زيبا را رقم مي‌زدند. اما درست در همين لحظه صداي شليك‌هاي ممتدي را در بلندي‌هاي سمت راست جاده شنيديم كه خط آتش‌شان نشان مي‌داد ابتدا، انتها و مركز ستون ما را هدف قرار داده‌اند؛ كمين خورده بوديم.

به خودم كه آمدم ديدم چند تا از بچه‌ها مثل تيري كه از چله رها شده باشند، از روي كاميون‌ها پريدند و خود را به شيارهاي كوه رسانده و مسير قله را در پيش گرفتند.

اصغر وصالي هم از انتهاي ستون به همراه تعداد ديگري از دستمال سرخ‌ها به سرعت دامنه بلندي‌ها را در پيش گرفتند. به صورت خودكار دست به اسلحه بردم تا با ريختن آتش، از خط‌شكنان حمايت كنم.

سرعت تحولات به قدري بالا بود كه به چشم برهم زدني همه بچه‌ها در كمركش كوه ناپديد شدند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار