اين روزها بعد از جام جهاني برخي از ستارههاي مليپوش و مطرح دنياي فوتبال اعلام خداحافظي كردهاند از فيليپ لام كاپيتان آلمان گرفته تا استيون جرارد سرگروه انگلستان. طبيعي است كه ستارهها روزي مجبور هستند كفشها را آويزان و با دنياي بازيگري خداحافظي كنند. بيترديد به زودي شاهد اين خواهيم بود كه ژرمنها و بريتانياييها با برگزاري ديدارهاي خداحافظي آبرومندانه در حد ملي به تجليل از كاپيتانهاي خود ميپردازند و زحمات آنها را قدر مينهند و كاري ميكنند كه خداحافظي آنها هرچند در رده ملي با خاطرهاي خوش و به يادماندني همراه شود.
اما اين سوي دنيا و در فوتبال ما خداحافظي عالم غريبانهاي دارد. در فوتبال ما خداحافظي به معناي واقعي كلمه فراق و دوري و اشك و ماتم است. همزمان با ستارههاي اروپايي يكشنبه بعد از ظهر علي كريمي نيز از فوتبال خداحافظي كرد، طبيعي هم بود كه خداحافظي كند ديگر موعدش رسيده بود اما وقتي او در كنار آخرين حرفهايش عنوان ميكند كه در هيچ ديدار خداحافظي شركت نميكند و يا اينكه مطرح ميكند بزرگتر از من در اين فوتبال بدون بازي خداحافظي رفتهاند پس چرا بايد براي من مراسم خداحافظي بگيرند آن وقت بايد تأسف خورد به حال فوتبالي كه براي ستارگانش ارج و قربي قائل نيست.
علي كريمي اولين بازيكن نبوده و آخرين نيز نيست. پيش از اين بزرگان زيادي از اين فوتبال در سكوت و غربت خداحافظي كردهاند و تنها حسرت هواداران را بدرقه راه خود ديدهاند.
علي دايي آقاي گل فوتبال دنياست، هم او كه هر وقت در فوتبال كم ميآوريم عنوانش را علم ميكنيم كه بله آقاي گل دنيا ايران است ولي براي همين آقاي گل بازي خداحافظي برگزار نكرديم. مهدي مهدويكيا فوتباليست دوست داشتني دهه 70 و 80 كه درخشش در بوندسليگا، تيمملي و پرسپوليس مثالزدني و تك بود چنان مظلومانه از فوتبال در همين ورزشگاه آزادي خداحافظي كرد كه ميشود با آن مرثيهها سرود و گريست.
از ماجراي خداحافظي كريم باقري، فرهاد مجيدي و خداداد عزيزي هم چيزي نگوييم و ننويسيم بسيار بهتر است، چرا كه اصلاً چيزي وجود ندارد كه بخواهيم در موردش صحبت كنيم. تنها يك مورد را ميتوان نام برد و آن هم احمدرضا عابدزاده است كه در جريان بازي دوستانه پرسپوليس و بايرن مونيخ به صورت آبرومندانه و شكوهمند در ورزشگاه آزادي از فوتبال خداحافظي كرد.
بيراه نيست اگر عنوان كنيم كه ما به ستارهسوزي عادت كردهايم. علي كريمي هم به خيل بزرگاني پيوست كه بهرغم تمام زحمتها و تلاشهايي كه براي فوتبال انجام دادهاند در سكوت مطلق خداحافظي كرد و رفت. نيازي به بازي خداحافظي هم نيست، ولي ايكاش كاري كنيم كه بزرگان بعدي فوتبال اين طور ناباورانه و غريبانه از دنياي توپ گرد خداحافظي نكنند. راستي امروز و چند سال بعد و سالهاي دورتر وقتي واژه دريبل به كار رود همه ناخودآگاه به ياد عليكريمي ميافتند و او را سلطان دريبل مينامند اما جلوي تجليل از او و مراسم خداحافظياش يك علامت سؤال هميشگي باقي خواهد ماند.