مسئله قدس و فلسطين را ميتوان مسئله اول جهان اسلام و همچنين مهمترين موضوع سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران دانست. نگاهي به تحولات و مناسبات بينالمللي، بهروشني تأثير مستقيم اين مسئله را در معادلات و روابط دولتها و نظام بينالملل نشان ميدهد. در اين ميان، جمهوري اسلامي ايران نقش فعال و مسئولانهاي در خصوص مسئله قدس شريف و سرزمين فلسطين ايفا كرده است و رويكرد نظام اسلامي بر كسي پوشيده نيست.
ناگفته پيداست كه رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت امام خامنهاي (مدظلهالعالي)، در جايگاه ولي امر مسلمين، نقشي راهبردي در پيگيري مسئله فلسطين و راهبري امت اسلامي در مبارزه با موجوديت غاصب صهيونيستي داشته و سياستها و جهتگيريهاي كلان نظام اسلامي را نيز بر همين اساس تنظيم مينمايند. از اين رو، ميتوان راهبردهاي كلان مسئله رهايي قدس شريف و نجات ملت مظلوم فلسطين را در كلام معظمله جستوجو كرد.
هدف نهايي، نابودي اسرائيل در چارچوب هدفگذاري كلان انقلاب اسلامي، مسير قطعي رهايي قدس و حل مسئله فلسطين، در گرو نابودي رژيم صهيونيستي است. هدفي كه در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي از سوي امام امت اعلام شد و رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز بر آن تأكيد كردهاند: «در مسئله فلسطين، آنچه كه هدف است، استنقاذ فلسطين است؛ يعني محو دولت اسرائيل. فرقي بين سرزمينهاي قبل از سال 67 و بعد از آن نيست. هر يك وجب از خاك فلسطين، يك وجب از خانه مسلمين است. هر حاكميتي غير از حاكميت مردم فلسطين و حاكميت مسلمين بر كشور فلسطين، حاكميت غاصب است. حرف، هماني است كه امام راحل عظيمالشأن فرمود: اسرائيل بايستي محو بشود. يهوديهاي فلسطين، اگر دولت اسلامي را قبول ميكنند، در آنجا زندگي كنند. بحث، بحث يهوديستيزي نيست. مسئله، مسئله غصب خانه مسلمين است. » (13 آذر 1369)
هدفگذاري يادشده در نهايت چارچوب كلي راهبردهاي جمهوري اسلامي ايران را نشان ميدهد و البته مسئلهاي دور از واقعيتها نيست و بلكه قابل تحقق است. به تعبير امام خامنهاي، «نظر ما نسبت به مسائل فلسطين روشن و واضح است. ما راهحل فلسطين را نابودي رژيم اسرائيل ميدانيم. نگويند نميشود؛ نميشود در دنيا نيست. همه چيز شدني است. همه كوههاي عظيمي كه مانع راه حركت انسانها باشد، برداشتني است. چهل سال گذشته است، اگر چهل سال ديگر هم بگذرد، عاقبت دولت اسرائيل نابودشدني است و بايد نابود بشود. تا چند صباح قبل از اين، هيچكس فكر نميكرد كه ابرقدرت شرق اينگونه متلاشي بشود.» (28 مرداد 1370)
راهبردهاي نجات فلسطين همانگونه كه اشاره شد، مبارزه تا نابودي رژيم اشغالگر قدس، جزو سياستهاي كلان انقلاب و نظام اسلامي است، اما اين مبارزه نياز به عزمي فراگير در همه امت اسلامي و آزادگان جهان دارد. از اين رو، رهبر معظم انقلاب برآن بوده و هستند تا خط مبارزه و مقاومت در جهان اسلام و مستضعفين نهادينه و جريانسازي شود. معظمله خط كلي مقاومت و مبارزه با موجوديت نامشروع صهيونيستي را در دو محور كلي خلاصه مينمايند: «الف) زنداني كردن رژيم غاصب در درون مرزهاي سرزمين اشغالي و تنگ كردن فضاي تنفس اقتصادي و سياسي آن و گسستن پيوندهاي آن با محيط پيرامونش.
ب) تداوم بخشيدن به مقاومت و مبارزه ملت فلسطين در داخل كشورشان و رساندن هرگونه كمكي كه به آن نياز دارند، تا تحقق پيروزي نهايي. » (4 ارديبهشت 1380)
با توجه به محورهاي كلي حركت مقاومت ميتوان راهبردهاي رهايي قدس را چنين برشمرد:
1- حمايت از مقاومت: حمايت از مقاومت مردم فلسطين در برابر اشغالگري، ابتداييترين اقدامي است كه در جهت حل مسئله ميتوان به كار بست. اين حمايت ميتواند از جنبههاي گوناگون مادي و معنوي انجام پذيرد. سياست جمهوري اسلامي ايران نيز در طول 35 سال گذشته، بر همين مدار حركت كرده است. امام خامنهاي در تبيين اين مهم ميفرمايند: «اين استقامت را، اين روحيه را بايد در مردم هرچه ميتوانيد پايدار كنيد. . . اين مقاومت و مبارزه، متوقف است بر حفظ روحيه اين مردم، حفظ اميد اين مردم، نگه داشتن مردم در صحنه. اين، به نظر من، بزرگترين كاري است كه مجموعههاي فلسطيني و سازمانهاي فلسطيني، مبارزان فلسطيني بايد انجام بدهند. »
(8 آبان 1388)
به بيان معظمله، «اين حمايت، بايستي وسيع و همهجانبه باشد. هم حمايت سياسي، هم حمايت تبليغاتي، هم حمايت اخلاقي و هم حمايت نظامي لازم است. هرچه ممكن بشود، لازم و تكليف است. مسلمين دنيا ببينند، كداميك از انواع اين حمايتها را ميتوانند بكنند. هرچه را كه دانستند، تكليف شرعي آنهاست و از آن نبايد تخلف بكنند. » (13 آذر 1369)
بر اين اساس، دولت جمهوري اسلامي ايران بدون هيچگونه واهمه از فشارهاي حاميان صهيونيستها، حمايت آشكار خود از گروههاي مقاومت را اعلام داشته است: «ما آنجايي كه دخالت كنيم، صريح ميگوييم. ما در قضاياي ضديت با اسرائيل دخالت كرديم؛ نتيجهاش هم پيروزي جنگ 33روزه و پيروزي جنگ 22روزه بود. بعد از اين هم هرجا هر ملتي، هر گروهي بارژيم صهيونيستي مبارزه كند، مقابله كند، ما پشت سرش هستيم و كمكش ميكنيم و هيچ ابايي هم از گفتن اين حرف نداريم. اين حقيقت و واقعيت است. » (14 بهمن 1390)
حمايت از مقاومت فلسطيني البته محدود به دولتها هم نيست و آحاد مسلمين بايستي در آن مسئولانه نقش ايفا كنند: «همه ملتها هم ميتوانند در اثرگذاري بر اين قضيه تأثير داشته باشند و در آن شركت كنند. همه ملتهاي مسلمان ميتوانند كمك كنند. كمك مالي به فلسطينيها، مخصوص به دولتها نيست. . . امروز ملت فلسطين محتاج غذاست، محتاج داروست. ملت فلسطين گدا نيست، آقاست، اما زير سلطه دشمن است. همه موظفاند به آن كمك كنند. فرض بفرماييد اگر در همه دنياي اسلام (در كشور ما و كشورهاي ديگر) هر فردي از افراد مردم فقط هزار تومان به مردم فلسطين كمك كند، ببينيد چه اتفاقي ميافتد! يك ميليارد هزار تومان، چه تأثيري در مردم فلسطين و زندگي مردم فلسطين ميگذارد!» (16 فروردين 1381)
طبعاً رزمندگان مقاومت فلسطيني نيز بايستي در خط مقدم نبرد وظيفه اصلي خود را بشناسند و با دست يازيدن به دو اصل اساسي «توحيد كلمه» و «كلمه توحيد»، كه نشاندهنده خط و جهتگيري كلي مقاومت است، در جهت رهايي قدس لحظهاي تعلل نورزند. به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي، «نجات فلسطين با دريوزگي از سازمان ملل يا از قدرتهاي مسلط و به طريق اولي از رژيم غاصب به دست نميآيد. راه نجات فقط ايستادگي و مقاومت است؛ با توحيد كلمه فلسطينيان و كلمه توحيد كه ذخيره بيپايان حركت جهادي است. اركان اين مقاومت، از سويي گروههاي مجاهد فلسطيني و آحاد مردم مؤمن و مقاوم فلسطين در داخل و خارج آن كشورند و از سويي ديگر، دولتها و ملتهاي مسلمان در سراسر جهان، بهويژه عالمان ديني و روشنفكران و نخبگان سياسي و دانشگاهيان. اگر اين دو ركن مستحكم در جاي خود قرار گيرند، بيشك وجدانهاي بيدار و دلها و انديشههايي كه افسون تبليغات امپراتوري خبري استكبار و صهيونيسم، آنها را مسخ نكرده، در هر نقطه عالم به ياري ذيحق و مظلوم خواهند شتافت و دستگاه استكبار را در برابر توفاني از انديشه و احساس و عمل قرار خواهند داد. » (14 اسفند 1387)
2- فشار بر صهيونيستها و حاميان غربي آنان: امت اسلامي امروز بر راهبرديترين منابع و گذرگاههاي راهبردي جهان مسلط است و اين تنها بخشي از ابزارهايي است كه جهان اسلام ميتواند با بهرهگيري از آنها حق ملت مظلوم فلسطين را از دشمنان بازستاند. امام خامنهاي در اين خصوص ميفرمايند: «از جمله كارهاي مهمي كه دولتهاي عرب ميتوانند بكنند اين است كه صادركنندگان نفت از نفت استفاده كنند. اين حرفي كه غربيها در دنيا به راه انداختهاند كه از سلاح نفت استفاده نكنيد، حرف درستي نيست. نفت مال ملتهاست و بايد به سود خودشان از آن استفاده كنند. امريكاييها از گندم و از محصولات غذايي بهعنوان سلاح استفاده كردند؛ در خيلي جاهاي دنيا هم ميكنند. چرا كشورهاي اسلامي و عربي اين حق را نداشته باشند؟ يك ماه (فقط يك ماه) بهصورت نمادين و سمبليك، صادرات نفت را به همه كشورهايي كه با اسرائيل روابط حسنه دارند قطع كنند. امروز دنيا حركت را (حركت كارخانهها)، روشنايي و انرژي را (انرژي برق) و حرارت را، كه سه عنصر اصلي زندگياش است، از نفت ما دارد. اگر نفت ما در اختيار آنها قرار نگيرد، حركت كارخانجات، روشنايي و حرارت متوقف خواهد شد. مگر اين چيز كمي است؟ دولتهاي عرب بهخاطر خودشان اين كار را بكنند. يك ماه (نه اينكه دائم) بهصورت نمادين بهعنوان حمايت از ملت فلسطين اين كار را بكنند، دنيا تكان ميخورد. » (16 فروردين 1381)
طبيعي است كه ملتهاي آزاده و مسلمان نيز از اينچنين تصميمات انقلابي و آزاديخواهانه حمايت خواهند كرد؛ چراكه ملتها در قضيه فلسطين از دولتها بهمراتب جلوتر هستند. «كار ديگري كه ميتوانند بكنند اين است كه تمام روابط و قراردادهاي سياسي و اقتصادي خودشان را با دولت صهيونيست قطع كنند و هيچ همكاري نكنند. ملتهاي عرب از اين خوشحال خواهند شد. ملتهاي عرب پشت سر آن دولتهايي قرار خواهند گرفت كه اين اقدام شجاعانه را بكنند. واي به حال آن دولتي كه ملتش بفهمد از پشت سر با اسرائيل رابطه اطلاعاتي و امنيتي و غيره دارد! دولتهاي اسلامي هم موظفاند. آنها هم وظيفهشان كمتر از دولتهاي عربي نيست، چون اين قضيه، قضيه عربي نيست. اين قضيه فراتر از اينهاست. يك قضيه انساني و اسلامي است. دولتهاي اسلامي هم هر كدام كه تواناييهاي نفتي و امثال آن را دارند، همينطور ميتوانند عمل كنند. » (16 فروردين 1381)
اقدام ديگري كه تا حدي ميتواند مؤثر واقع شود، فعال نمودن ظرفيتهاي بشردوستانه و بينالمللي براي فشار به غاصبان صهيونيست است: «مجامع جهاني و سازمان ملل بايد فعال شوند. اين مجامع حقوق بشر كه هميشه يا غالباً در خدمت هدفهاي استكبارياند، ولو يكبار هم شده، برخلاف خواسته دستگاههاي استكباري، به نفع ملتها وارد شوند؛ افكار عمومي را در دنيا به خودشان متوجه كنند، ظالم و متجاوز را محكوم و ملت مظلوم فلسطين را تأييد كنند. اگر اين فشارها انجام گيرد، طرح ايران در مورد فلسطين عملي خواهد بود و متجاوز مجبور خواهد شد. اگر دولتهاي عربي، دولتهاي اسلامي، ملتهاي مسلمان و مجامع جهاني، همه در اين راه فعال شوند، آن كار، عملي است. » (16 فروردين 1381)
3- حق تعيين سرنوشت: در نهايت راهبرد عملياتي پيشنهادي جمهوري اسلامي ايران، كه مطابق موازين شناختهشده بينالمللي نيز است و تاكنون بارها از سوي كشورمان مطرح گرديده است، حل مسئله فلسطين از طريق حق تعيين سرنوشت صاحبان اصلي آن است. براساس اين راهبرد، كه از سوي امام خامنهاي مطرح گرديد، «همه فلسطينيها، چه ساكنان كنوني آن و چه كساني كه به كشورهاي ديگر رانده شده و هويت فلسطيني خود را حفظ كردهاند، اعم از مسلمان و مسيحي و يهودي، در يك همهپرسي عمومي، با نظارتي دقيق و اطمينانبخش شركت كنند و ساختار نظام سياسي اين كشور را انتخاب نمايند و همه فلسطينياني كه سالها رنج آوارگي را تحمل كردهاند، به كشور خود بازگردند و در اين همهپرسي و سپس تدوين قانون اساسي و انتخابات، شركت نمايند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد. »
(9 شهريور 1391)
اين طرح در نهايت به نفع بشريت و ملت مظلوم فلسطين است و البته «طرحي روشن، منطقي و منطبق بر معارف سياسي پذيرفتهشده افكار عمومي جهاني» است. براساس اين طرح، صاحبان اصلي فلسطين (يعني كساني كه خود يا پدرانشان در سالهاي قبل 1948 و قبل از اشغال فلسطين در اين سرزمين متولد شدهاند) در يك همهپرسي براساس موازين رايج بينالمللي در خصوص سرنوشت اين سرزمين و دولت آينده آن تصميمگيري خواهند كرد. «آن نظام و دولتِ برآمده از آن، پس از استقرار، تكليف مهاجران غيرفلسطيني را، كه در ساليان گذشته به اين كشور كوچ كردهاند، معين خواهد كرد.» (9 مهر 1390)
هرچند اين طرح مورد قبول همه وجدانهاي بيدار جهاني است، اما واضح است كه صهيونيستهاي غاصب و حاميان غربي آنان، حاضر به پذيرش آن نيستند؛ چراكه در طول همه هفت دهه گذشته، تلاش نظام سلطه بر اين بوده است كه مانع شنيده شدن صداي ملت مظلوم فلسطين گردد و روشن است در صورت فرصت يافتن اين ملت در تعيين سرنوشت خود، يكصدا رهايي فلسطين و نابودي اسرائيل غاصب را فرياد خواهند زد. جالب اينجاست كه حتي اگر براي مهاجران غيرقانوني صهيونيست كه در سالهاي پس از 1948 خانهها و زمينهاي فلسطينيان را غصب كردهاند، حقي قائل شويم، باز هم برتري تركيب جمعيتي فلسطينيان باعث خواهد شد نتيجه همهپرسي به نابودي رژيم صهيونيستي منجر گردد. از اين رو است كه طي همه مذاكرات سازش در سه دهه گذشته، خطقرمز صهيونيستها، بازگشت آوارگان فلسطيني بوده و به هيچ روي حاضر به پذيرش اين مسئله نبوده و نيستند.
طبيعي است در شرايطي كه اشغالگران صهيونيست به هيچ عنوان حاضر به پذيرش حق ملت فلسطين در تعيين سرنوشت خود نيستند، آن چيزي كه ميتواند معادله قدرت را در اين سرزمين به نفع صاحبان اصلي آن تغيير دهد، تنها و تنها مقاومت است. تجربه تاريخي 30 سال گذشته و خصوصاً در جنگهاي 33روزه، 22روزه و 8روزه نيز بهخوبي نشان داد رهايي قدس شريف و نجات فلسطين تنها از مسير مقامت و مبارزه بيامان و پشتيباني تمامعيار امت اسلامي ميگذرد.