مصادره ناطقنوري توسط جريان دوم خرداد هر روز ابعاد تازهاي به خود ميگيرد، آنگونه كه رسانههاي اين جناح مواضع عادي و بدون حاشيه وي را با آب و تاب فراوان جهتدهي كرده و به گونهاي پوشش رسانهاي ميدهند كه انگار ناطقنوري علم مخالفت با جريان اصولگرايي را به دست گرفته و ساز جدايي از بزرگان جريان وفادار به انقلاب و نظام را كوك كرده و هر لحظه در پي آن است تا عليه اصولگرايان به پيكار برخيزد.
با نيمگاهي به صفحه نخست روزنامههاي طيف دومخرداد در طول هفته ميتوان به خوبي بر گزاره مورد تأكيد صحه گذاشت.
«انتقادات صريح شيخ نور، كنايه ناطق به تلويزيون»، «ناطقنوري، رودربايستي تملق و باندبازي به انقلاب آسيب ميزند»، «ناطق عليه سكوت مصلحتآميز، بيتالمال را بدون حيف وميل به بقيه بخشيدند»، «ناطقنوري: تملق مثل موريانه به انقلاب آسيب ميزند»، «ناطق در مراسم شب قدر: مردم ميپرسند تكليف حيف وميل ميلياردي چه شد؟»، «آسيب تملق وباندبازي به انقلاب از نگاه ناطق» و «پس چه زماني بايد حساب بيتالمال رسيدگي شود، شب كنايههاي ناطق» اينها بخشي از تيترهاي روز گذشته روزنامههاي جريان دوم خرداد است كه همراه با تصاويري از ناطقنوري روي صفحات آنها درج شده بود.«جدا كردن ناطق از اصولگرايان» و «نزديكي وي به طيف دوم خرداد» را روزنامه اعتماد به تيتر يك خود اختصاص داده و با تيتر «ناطق عليه سكوت مصلحت آميز» آورده و اينگونه اين جدايي را توصيف ميكند: «شيخ اصولگرايان از يك جا ماند، اما از جاي ديگر رانده نشد. علياكبر ناطقنوري خيلي وقت است كه ديگر عطاي همنشيني اصولگرايان را به لقايش بخشيده است. او چند سالي ميشود كه ترجيح داده با رقيب سال 76 خود همراه باشد تا با حاميان آن روزش. هر چقدر هم همان حاميان تلاش كردند تا او را به اردوگاهي كه خود پي آن را قوام بخشيده بود، برگردانند، فايده نداشت.»
اين پايگاه خبري سخنان ناطق در شبهاي قدر در حرم امام خميني را هم مصداق ادعاي خود قرار ميدهد و ادامه ميدهد: «حالا حرفهاي اخيرش هم بيشتر از قبل رنگ و بوي جدايي دارد. جدايي كه نه، او چند سالي است كه از اصولگرايان جدا شده. بيشتر حرفهايش حكايت از افزايش فاصلهها دارد؛ در روزهايي كه برخي در جامعه روحانيت مبارز، تشكلي خالي از چهرههايي چون او يا هاشميرفسنجاني و حسن روحاني، چشم آيتالله مهدويكني را دور ديدهاند و حرف از نزديكي با جبهه پايداري ميزنند، ناطقنوري حرف از محاكمه مسئولان قبلي به ميان ميآورد. سخنان شنبه شب ناطقنوري هيچ نشاني از رغبت او براي بازگشت به اردوگاه اصولگرايي نداشت. او البته هنوز هم يك اصولگراست ولي اصولگرايي كه جمع رفقاي سابق را چندان نميپسندد. صحبتهاي شنبه شب ناطقنوري نشاني از اينكه او قصدي براي تغيير مسير دارد، در خود نداشت.»
پيشينه طرح نزديكسازي ناطق به دوم خرداديهااوايل تيرماه بود كه روزنامههاي وابسته به طيف تجديدنظرطلب به شكل هماهنگ و هدفمند موضوع جديدي را مورد توجه قرار دادند و خبر از «ائتلاف طلايي خاتمي، ناطق و هاشمي» ميدهند و آنقدر روي اين محور تأكيد ميكنند كه رسانههاي خارجي هم از آن به عنوان مهمترين ابزار موفقيت طيف هواخواه غرب در داخل ايران ياد كردند. همانطور كه اشاره شد، برجستهسازي اين موضوع به شدت در دستور كار مطبوعات جريان هواخواه ليبراليسم قرار گرفته و در آن سعي شده تا قرابت فكري – سياسي اين سه شخصيت به عنوان مهمترين عامل موفقيت طيف دوم خرداد عنوان شود.
در همان ابتدايي كه اين سناريو مورد توجه جريان تجديدنظرطلب قرار گرفت، يكي از رسانههاي مكتوب وابسته به جريان تجديدنظرطلب با عبارت «ائتلاف آيتالله هاشمي، سيدمحمد خاتمي و ناطقنوري» تيتر «مثلث طلايي بزرگان در انتخابات مجلس؟» را برجسته كرد و در ذيل آن با عباراتي غلوآميز و بدون توجه به كارنامه كاري آنها آورده است: «سه ضلع، يكي از ديگري قدرتمندتر و تأثيرگذارتر، ويژگي مشترك آنها هم نه رسيدن به قدرت بلكه «نه» بلند به اين مؤلفه است. ميخواهند اگر تا ديروز به صورت فردي و تكي موفق بودند اين بار با يكي شدن حماسهاي بيافرينند كه نه تنها كم از حماسه 24خرداد نداشته باشد، بلكه افزون بر آن سببساز شادي ايران شود. اين روزها در مجامع سياسي صحبت از سه ضلعي است كه اگر با يكديگر ائتلاف داشته باشند روزهاي خوشي براي ملت رقم خواهد خورد؛ روزهاي خوش اعتدال در بهارستان و تصميماتي از جانب شاگردان ميانهرو براي ساخت آيندهاي بهتر از ديروز. آيتالله هاشميرفسنجاني، سيدمحمد خاتمي و علياكبر ناطقنوري از سه طيف كه هر كدام حاميان و هواداران زيادي دارند قرار است با هم ائتلافي داشته باشند كه بدون شك نامي جز ائتلاف طلايي نميتوان براي آن انتخاب كرد.»
البته روزنامه اعتماد هم روز گذشته در ادامه گزارش خود –كه به بخشي از آن در سطور بالا اشاره شد- با تأكيد بر اينكه سخنان ناطقنوري دليل موجه بر ائتلاف وي با هاشمي و خاتمي است، تشريح ميكند: «صحبتهاي شنبهشب ناطقنوري نشاني از اينكه او قصدي براي تغيير مسير دارد، در خود نداشت. او حالا در كنار هاشميرفسنجاني و سيدمحمد خاتمي همچنان مثلث ائتلافي 24 خرداد را نگه داشته است؛ مثلثي كه همراهان سابق او بيم سر بر آوردن مجدد آن را در انتخابات مجلس دهم دارند. حجتالاسلام والمسلمين علياكبر ناطقنوري شب جمعه سخنران مراسم احياي شب شهادت حضرت امام علي(ع) در مرقد امام خميني(ره) بود.»
چگونه ميتوان اصلاحطلب بودن ناطق را پذيرفت؟در حالي طيف دوم خرداد به صورت هدفمند و متراكم – از جمله روز گذشته - به جداسازي ناطقنوري از صف اصولگرايان و پيوستن وي به جناح خودي ميانديشد كه مواجهه ابتدايي اذهان عمومي با اصل خبر «ائتلاف سهگانه هاشمي، ناطق و خاتمي» ابهامات فراواني را به وجود ميآورد، از جمله اينكه چطور ممكن است ناطقنوري با پيشينه اصولگرايي، منتقد سياستهاي هاشميرفسنجاني طي هشت سال دولت سازندگي و رقيب سرسخت ديروز محمد خاتمي امروز حاضر شود با اين دو تن ائتلاف انتخاباتي تشكيل دهد؟
مگر همين ناطقنوري نبود كه چند هفته قبل در مكالمه تلفني – كه به صورت گسترده رسانهاي هم شد- اظهار داشته بود «من ميدانم... نگران هستيد كه مبادا من به سوي فتنهگران بروم و با آنها پيوند بخورم ولي بنده سبزها را به خوبي ميشناسم و مطمئن باشيد كه هرگز با طناب پوسيده آنها وارد چاه نميشوم.» پس چطور ممكن است- پس از چند سال سكون
سياسي- حاضر شده در كنار ليدر اصلي اين جريان، به عرصه سياسي- انتخاباتي ورودي نو داشته باشد؟
چرا تشكيلات هماهنگ رسانهاي تجديدنظرطلبان در بين بزرگان مورد اشاره، نام نامزد نهايي و اختصاصي خود در انتخابات 92 را از قلم انداخته و حاضر نيست حتي وي را در رديف شخصيتهاي حائز اهميت اين جريان قرار دهد؛ مگر عارف نبود كه همه شخصيتها، بزرگان و رسانههاي دوم خردادي از ماهها قبل از انتخابات رياستجمهوري سال گذشته از وي به عنوان ناجي كشور ياد ميكردند، پس اكنون چه اتفاقي افتاده كه حاميان سرسخت ديروزش حاضر نيستند به فعاليتهاي وي اشاره داشته باشند؟
مگر همين رسانه و شخصيتهاي دوم خردادي نبودند كه سالها هاشمي را هدف ترور و تخريب شخصيتي قرار دادند، به وي القاب بيشماري از جمله «عاليجناب سرخپوش» داده و بارها مورد شديدترين اتهامات قرار دادند، پس حالا چه اتفاقي افتاده كه هاشمي را با هزار وصله به خاتمي ميچسبانند؟
چرا خروج ناطق از صف اصولگرايان بايد مورد تأكيد قرار بگيرداما براي پاسخ به سؤالات فوق و پي بردن به اهداف جريان دوم خرداد در موضوع مورد اشاره بايد گفت: نخست، اصرار براي جداسازي ناطقنوري از صف اصولگرايان و برچسب اصلاحطلبي زدن به وي در طول ماههاي اخير حكايت از آن دارد كه جبهه دوم خرداد به هر قيمت ممكن در تلاش است تا به هرشكل ممكن در آوردگاههاي انتخاباتي پيش رو به موفقيت دست يابد، آنگونه كه در يكي از همين رسانهها تأكيد ميشود: «اصلاحطلبان اما در انتخابات خرداد92 روشي متفاوت در پيش گرفتند... آيتالله هاشميرفسنجاني و سيدمحمد خاتمي به عنوان دو چهرهاي كه توانايي نفوذ بر افكار عمومي و همچنين گروههاي سياسي غيراصولگرا را داشتند دست به كار شده... كه نتيجه آن شكست اصولگرايان و پيروزي نامزد نزديك به اصلاحطلبان و اعتدالگرايان بود اما اين دو تنها افراد داراي اين ظرفيت نيستند كه اين روزها در اردوگاه مخالف اصولگرايان حضور دارند. بازي روزگار حجتالاسلام علياكبر ناطقنوري را نيز در اين موقعيت قرار داده است...» برهمين اساس اين جريان نيازمند چندپاره كردن اصولگرايان بوده و درصدد است تا به هر طريق ممكن جريان نزديك به گفتمان انقلاب اسلامي را در آستانه انتخابات دهم مجلس به سمت
چند ليستهشدن بكشانند و جداسازي ناطق هم به همين اساس صورت ميگيرد.
به باور نظريهپردازان تجديدنظرطلب جداسازي ناطقنوري از اصولگرايان و كشاندن وي به منازعات و درگيريهاي سياسي ميتواند بخش قابل توجهي از نيروهاي اصولگرايي - به خصوص چهرههاي راست سنتي اصولگرايان- را به وي متمايل نموده و عملاً انسجام و يكپارچگي رقيب را به هم بريزد.
در پايان اين را هم بايد يادآور شد كه با توجه به كارنامه و نوع نگاه متفاوت هاشمي، خاتمي و ناطق به عرصههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، تشكيل ائتلاف موسوم به «مثلث طلايي» بيشتر از آنكه ائتلافي كاربردي، حقيقي و واقعي باشد، يك نبرد رسانهاي- تبليغاتي براي انسجامبخشي در درون اصلاحطلبان و به تفرقه و چنددستگي كشاندن طيف رقيب است. براساس اين طرح و طرحهاي مشابه رسانههاي زنجيرهاي بايد به صورت گسترده و هدفدار روي وحدت و همگرايي جريان متبوع حركت كرده و به هر بهانهاي گروههاي اصولگرايي را به زد و خورد درونگفتماني سوق دهند.