بيترديد رويداد «كودتاي نوژه»را نميتوان جدا از سلسله رفتارهاي امريكا با نظام نوپا و اسلامي ايران ارزيابي كرد. هر چند شكست امريكا در صحراي طبس موجب شد تا مقامات اين كشور بهطور موقت انديشه عمليات نظامي عليه كشورمان را از سر بيرون كنند، اما اين حادثه باعث نشد تا امريكاييان طرحهاي خرابكارانه خود را متوقف كنند، بلكه حمايت مستقيم از ضد انقلابيون، تحريك آنان و همچنين پشتيباني از رژيم بعث عراق در مرحله پس از شكست كودتا در دستور كار آنان قرار گرفت.
دوراهكار رويِ ميز كاخ سفيد براي جبران ماجراي طبس
برخي كارشناسان كشورمان معتقدند پس از شكست امريكا در حمله نظامي به طبس دو راهكار براي جبران اين مسئله از سوي مقامات كاخ سفيد در نظر گرفته شد كه عبارت بودند از:
الف) انجام يك كودتاي نظامي با هدف سرنگوني نظام جمهوري اسلامي با همكاري فرماندهان سابق ارتش رژيم شاهنشاهي، نيروهاي ساواك، گروههاي ضد انقلاب، متحدين امريكا در منطقه و از طريق دريافت كمكهاي مالي، نظامي و فني امريكا.
ب) تحريك يك كشور ثالث به طرحريزي حمله نظامي و تجاوز گسترده به خاك جمهوري اسلامي ايران.
مؤيداتي براي اثبات اين نظريه وجود دارد. از يكسو، برخي مقامات امريكايي در خاطرات يا اظهارات خود با ظرافت به اين مسئله اشاره كردهاند. از جمله برژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر به بحثهاي خود با كارتر، رئيسجمهور وقت امريكا و ديگر اعضاي كابينه وي درباره لزوم انجام دادن يك عمليات تلافيجويانه در صورت شكست توطئه طبس اشاره كرده است و ميگويد: «براون (وزير دفاع امريكا) و ترنر (رئيس سازمان سيا) با عمليات تلافيجويانه در صورت شكست مأموريت نجات موافق بودند... در هر حال در پايان اين گفتوگوها به ما اجازه داده شد طرحهايي را براي عمليات تلافيجويانه در نظر بگيريم، ولي تصميم اجراي اين نقشهها به بعد موكول شد.»
«امريكا» و «كودتا» دو پديده آشنا
امريكاييان با انجام توطئههايي ضد دولتهاي مستقل و آزاده جهان در قالب كودتا بيگانه نبودند. مثلاً در كودتاي 28 مرداد 1332 توانسته بودند راه را براي ديكتاتوري دو باره محمدرضاشاه آماده كنند. سرنگوني دولت مستقل و ملي سالوادور آلنده در شيلي در سال 1967 از ديگر تجارب موفق امريكاييها به حساب ميآمد.
علاوه بر اين، دولت امريكا در بحبوحه پيروزي انقلاب، يعني در 22 بهمن نيز تلاش كرده بود تا يك كودتاي نظامي را ضد انقلاب در آستانه پيروزي سازماندهي كند. برژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر كه بيش از تمامي همكاران رئيسجمهور امريكا به استفاده از روشهاي تند و خشن عليه انقلاب ايران علاقهمند بود، در بحبوحه انقلاب و در حالي كه سوليوان، سفير امريكا در ايران در تلاش براي نجات پرسنل نظامي اين كشور در تهران از محاصره بود، با وي تماس گرفت و خواستار اظهار نظر سوليوان در اين باره شد. نظرات او در اين زمينه خواندني است:«نهايت خشم و عصبانيت من در اين مكالمه موقعي بود كه گفته شد برژينسكي در باره امكان ترتيب دادن يك كودتا براي استقرار يك رژيم نظامي بهجاي حكومت در حال سقوط بختيار از من نظر ميخواهد. اين فكر و سؤال در آن شرايط بهقدري سخيف و نامعقول بود كه بياختيار مرا به اداي يك كلمه زشت درباره برژينسكي وادار ساخت.» (1)
سرانجام سوليوان به دنبال اصرار مقامات واشنگتن با رئيس مستشاران نظامي امريكا در تهران كه در محاصره نيروهاي انقلابي بود تماس ميگيرد و نظر خود را اينچنين اعلام ميكند:«در شرايط فعلي شانس موفقيت يك كودتاي نظامي فقط پنج درصد است.» (2)
اما برژينسكي خيال كودتا را كنار نميگذارد و اندكي پس از پيروزي انقلاب با ژنرال هايزر كه تا چند روز قبل از پيروزي انقلاب براي ساماندهي ارتش شاهنشاهي در تهران به سر ميبرد، تماس ميگيرد و از او سؤال ميكند آيا مايل است براي انجام دادن يك كودتاي نظامي به تهران برگردد كه هايزر نيز چنين پاسخ ميدهد: «وضعيت فعلي ايران را با توجه به اينكه افراد ارشد ارتش در زندان هستند، بسيار وخيم ميدانم. به اين دليل اجرا كردن برنامه كودتا فعلاً ميسر نيست، اما برژينسكي علاقه شديدي به كودتا نشان ميداد... گفتم تحت شرايطي ميتوانم اين را انجام بدهم كه به مقدار نامحدودي پول نياز خواهد بود. بايد در حدود 10، 12 ژنرال امريكايي را با خودم ببردم و به 10 هزار نفراز بهترين سربازان امريكايي نياز دارم. حمايت همهجانبه و متحد كشور نيز لازم است.» (3)
جوانهزدن دگرباره انديشه كودتا
اين اظهارنظر موجب شد تا برژينسكي و همفكرانش در آن مقطع فكر كودتا را از سر به در كنند، اما به دنبال واقعه گروگانگيري و شكست عمليات نجات در طبس و تحقير شديد وجهه امريكا در جهان اين فكر بار ديگر در ذهن سردمداران كاخ سفيد جوانه زد و تماسهايي با شاهپور بختيار در پاريس براي هدايت كودتاي نوژه به عمل آمد. در همين زمينه سفيران امريكا و انگليس در فرانسه با بختيار ملاقات و چگونگي اجراي كودتا، تاريخ وقوع و تقدم آن نسبت به طرحهاي ديگر را مشخص كردند. اين مسائل پس از مسافرت سرهنگ دو بازنشسته ژاندارمري،محمدباقر بنيعامري به پاريس در تاريخ 15 اسفند 1358 مشخص شد. به اين ترتيب نطفه جديترين طرح براندازي عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي بسته شد و پس از شكست امريكا در طبس بهطور جدي در دستور كار قرار گرفت.
بختيار دركسوت مدير كودتا
بر همين اساس، بختيار ـ آخرين نخستوزير رژيم شاه ـ تحت فشار امريكا و انگليس به سازماندهي اجزاي كودتا براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي پرداخت و به شناسايي و جذب گروهها، دستهها و چهرههايي مبادرت ورزيد كه بهطور فردي يا جمعي در ارتباط با هم يا پراكنده عليه نظام جمهوري اسلامي فعاليت ميكردند. به اين ترتيب بنيعامري در مقام رئيس شاخه عمل و شاخه نظامي كودتا از پاريس به تهران بازگشت و مشغول جذب افراد اطلاعاتي و نظامي از اداره دوم ارتش و مأموران ساواك منحله شد. (4)
ستاد كودتا در 3 كميته مجزا
ستاد هدايت كودتا با شاخه عمل با كمك حاميان خارجي خود، توانست دست به ايجاد سه كميته مجزا به شرح زير بزند كه همگي جلسات زيادي را براي مديريت كودتا تشكيل ميدادند و زير نظر ستاد فرماندهي در پاريس عمل ميكردند. اين ستاد متشكل از چهرههاي سياسي و نظامي رژيم پهلوي بود؛(5) اما سه كميته تشكيلشده براي انجام كودتا عبارت بودند از:
1ـ كميته نظامي و لجستيك (پشتيباني)
2ـ كميته سياسي
3ـ كميته مالي
رؤيايي كه بيتعبير ماند
كودتاي نوژه كه در تاريخ 18 تيرماه سال 1359 يعني سه روز قبل از وقوع كشف و خنثي شد، قرار بود با زمينهسازيهايي كه شده بود به موفقيت برسد. بنا بر اعترافات عوامل آن تمامي ابرقدرتها در مورد كودتاي نوژه توافق كرده بودند و طرح كودتا تا آن حد دقيق و حسابشده بود كه كودتاگران گمان ميكردند در صورت اجرا صددرصد موفق خواهند شد. اما نحوه اجراي آن به اين صورت بود كه پس از كسب آمادگيهاي نظامي، مالي و سياسي عناصر كودتاچي در ميان ايالات و عشاير غيور و وطندوست نفوذ كردند و با انفجار دكلهاي برق، راهآهن، پلها، غارت سربازخانهها و .... تلاش ميكردند به اندازه كافي اغتشاش و خرابكاري ايجاد كنند. سرتيپ ركني در اين باره ميگويد: «... حدود يك هفته يا 10 روز قبل از كودتا، قرار بود شروع به اغتشاش و خرابكاري كنند تا باعث شود افكار مسئولان امور جمهوري [اسلامي] جلب و جذب آن مناطق شلوغ شده شود. نيروهاي پاسدار و مقاوم به سمت آن مناطق گسيل و در تهران كم شوند. عقيده داشتند اگر تهران تصرف شود و مراكز مقاومت در تهران از بين برود، بقيه جاها مقاومتي نخواهند كرد. خصوصاً اگر اين كار به صورت سريع انجام شود.» (6)
خيالات ژنرالهاي پير
به نظر ميرسد بنا بر اين بوده است كه در مرحله اجراي عمليات حدود 70 تن از شخصيتهاي برجسته مذهبي و سياسي ظرف 12 ساعت دستگير شوند. عمليات كودتا قرار بود همزمان در تهران و ساير شهرهاي بزرگ اجرا و اماكني نظير مدرسه فيضيه، اقامتگاه امام، كميته مركزي، نخستوزيري، ميعادگاههاي نماز جمعه، صدا و سيما و غيره با هواپيماهاي جنگي بمباران شود. قرار بود كودتاگران در اين بمبارانها از بمبهاي خوشهاي و آتشزا استفاده كنند و از پرسنل مجرب نظامي نيز بهره ببرند. (7)
همچنين در نظر داشتند تا پس از آغاز عمليات هوايي به فاصله كوتاهي نيروهاي زرهي و پياده وارد عمل شوند. سرتيپ ركني در اين باره ميگويد:«اعضاي نيروي زميني و لشكر گارد ميگفتند بعد از اينكه نيروي هوايي وارد كار شد و هدفهاي انتخابشده را كوبيد، حداكثر تا چهار ساعت با تانكها و نفرات وارد عمل ميشويم.» (8)
رهبر انقلاب، نقطه كنوني حملات كودتاگران
نكتههاي جالب آنكه عوامل خرابكار و وابستگان به بيگانه مانند ديگر سركردگان گروهكهاي ضد انقلاب و اربابان خارجيشان، امام خميني(ره) را بزرگترين خطر ميدانستند و با آنكه منزل ساده امام منطقه نظامي نبود و هيچگونه استحكام دفاعي نداشت، اما سه فروند هواپيماي فانتوم را براي بمباران اقامتگاه ايشان آماده كرده بودند. ركني در اينباره ميگويد:«عاملي كه خطر واقعي محسوب ميشد امام بود. به همين دليل با وجودي كه منزل امام يك منطقه رزمي نبود و در برنامه كودتا بود كه مناطق رزمي و نظامي از بين برود، براي خانه امام سه فروند هواپيماي فانتوم در نظر گرفته شده بود كه اين سه فروند هواپيما بمب جنگي داشتند و يك فروندش موشك داشت، چون دقت موشك بينهايت زياد و دقت بمب كمتر است، اينها را با هم مخلوط كرده بودند كه حداكثر نتيجه را بگيرند. در يك فروند ديگر بمبهاي خوشهاي ضد نفر بود كه هر گاه پرتاب ميشد تا نيم ساعت بعد از آن هر كس كه به منزل امام و آن محوطهاي كه اين بمب پرتاب شده بود نزديك ميشد، از بين ميرفت، چون اينها فيوز داشتند و اين فيوزها از صفر تا نيم ساعت تنظيم شده بود. در اين فاصله هر كس نزديك ميشد، اين بمبها خود به خود منفجر و باعث قتل عدهاي ميشد. به همين دليل بزرگترين دشمن را امام فرض كرده و بيشترين نيرو را هم براي كوبيدن جماران به كار گرفته بودند. پس با توجه به آتش قدرت هوايي اين كودتا از لحاظ تاكتيكي يك كودتاي پيروز بود، ولي كودتايي بود كه ايدئولوژي نداشت و اين نقطه ضعف بود.» (9)
نگارش اعلاميه پيروزي كودتا
در صورت پيروزي كودتا قرار بود اعلاميه زير به اطلاع مردم برسد:«همقطاران عزيز! ساعت موعود فرا رسيد. ارتش وطنپرست ايران حكومت پوسيده آخوندها را برچيد. تمامي واحدهاي ارتش، ژاندارمري و شهرباني اعلام همبستگي كردند. هرگونه مقاومت سركوب خواهد شد. آماده اخذ دستورات باشيد.» (10)
كودتاگران سر آن داشتند كه پس از بركناري دولت توسط عناصر كودتا يك دولت صددرصد نظامي روي كار آورند و زمام امور كشور را به مدت دو سال در دست بگيرند. همچنين قرار بود بختيار، آخرين نخستوزير رژيم شاهنشاهي به ايران بيايد و به نخستوزيري برسد، ولي فقط قدرت سياسي را در دست داشته باشد و به هيچ حزب و گروه سياسي تا دو سال اجازه فعاليت داده نشود. پس از گذشت دو سال يك به اصطلاح انتخابات برگزار و از مردم خواسته شود از بين «جمهوري دموكراتيك» يا «رژيم موروثي سلطنتي» يكي را انتخاب كنند!(11)
رقابت بر سر قدرت خيالي
اما در عمل، شوراي نظامي كه سرهنگ بنيعامري رياست آن را به عهده داشت و قرار بود با برقراري امنيت مقدمات و شرايط بازگشت بختيار به كشور را فراهم آورد، افكار ديگري در سر داشت كه ميتوان از آن به عنوان «كودتا در كودتا» ياد كرد. در حالي كه سران كودتا در پاريس اصرار داشتند بختيار ظرف 48 ساعت پس از كودتا به ايران بيايد و در پست نخستوزيري مشغول به كار شود، بنيعامري رئيس كميته نظامي تأكيد كرد بختيار نبايد زودتر از يك هفته به تهران بيايد. اعترافهاي كودتاگران نشان ميداد بنيعامري قصد داشت پس از تثبيت اوضاع در تهران قدرت را به نفع خود در دست بگيرد، اما در مقابل، امريكاييان با افكار وي مخالف بودند و اعتقاد داشتند پس از سقوط نظام جمهوري اسلامي بايد چهرهاي صاحبنام و حتيالامكان برخوردار از مقبوليت زمام امور را به دست بگيرد. امريكا از اين امر آگاه بود كه نظام جانشين جمهوري اسلامي بايد پيرامون يك شخصيت مشهور، خوشنام و مشروع تشكيل شود تا پس از كودتا جامعه درگير جنگ داخلي و بيثباتي نشود و در مدت كوتاهي ثبات لازم را كسب كند. (12)
اعترافات ركني در اين زمينه خواندني است: «استنباط كردم بنيعامري نقشههايي براي بعد داشت. احتمالاً اين نقشهها را با اشخاص بالاي ارتش مطرح كرده بود. به اين ترتيب كه بلافاصله پس از پيروزي، دست گروه سياسي را كوتاه كند و از يك هفته بعد از كودتا امور مملكت را از دست گروه سياسي بگيرد. به نظر من اين طور نبود و احتمالاً اين كار انجام نميشد و اينكه از نام بختيار هم استفاده ميكردند، در اين باره بود كه با پشتيباني خارجي بختيار و پولي كه از طريق آن سازمان ميرسيد، با جلب ناراضيان زير عنوان بختيار به اين دست بزنند، به موفقيت برسند، سوار مسند بشوند و بعد مانند سدي جلوي بختيار بايستند. اين استنباط من بود و فكر نميكنم اشتباه كرده باشم، چون متكي به آن حالت و شواهدي بود كه از نحوه تصميمگيريها برداشت كردم.» (13)
اما ماجراي خواندني شكست كودتا
اما دانستن نحوه شكست كودتا هم جالب و عبرتآموز است. نزديك شدن به عوامل اين توطئه شوم به دو صورت انجام داده شد. يكي بهوسيله فعاليتهاي اطلاعاتي واحدهاي گوناگون امنيتي، اطلاعاتي و نظامي كشور و ديگر با افشاگريهاي خود عوامل كودتا. جالب آنكه شب قبل از كودتا، نزديكان امام ايشان را از اين توطئه آگاه كردند، اما امام خميني(ره) آرام و با خونسردي تبسم كردند و فرمودند:«در اين مردم نميشود كودتا كرد.» حتي نيروهاي اطلاعاتي از امام خواستند براي احتياط اقامتگاه خود را ترك كنند، اما ايشان در پاسخ فرمودند: «از اينجا تكان نميخورم و همينجا هستم. هر كدام ميخواهند بروند.» (14)
به هر حال كودتا سه روز قبل از وقوع به علت تشويش و نگراني يكي از عناصر شركتكننده در آن و اطلاع يافتن خانواده وي از ماجرا فاش شد. خانواده اين خلبان وفادار به انقلاب و امام بودند و بهخصوص مادر وي او را ملزم به افشاي اطلاعات خود درباره كودتا كرد و او نيز موفق شد حضرت آيتالله خامنهاي را مطلع كند. به اين ترتيب صبح روز چهارشنبه 18/4/1359 طرح كودتا توسط اين فرد لو رفت. چند ساعت پس از افشاي كودتا يكي از درجهداران تيپ نوهد نيز به كميته مستقر در اداره دوم ستاد مشترك مراجعه كرد و يك پاكت دربردارنده بخشي از طرح عملياتي كودتا را در اختيار كميته فوق قرار داد و عمليات ضد كودتا از همين جا آغاز شد. علاوه بر افشاي اين اطلاعات قرائن و شواهد گوناگون ديگري از فعاليتهاي مخالفان نظام به دست آمده بود كه موجب شد مسئولان نظام جمهوري اسلامي نسبت به وجود توطئه براندازي حساس شوند و براي تشكيل ستادي به نام ستاد «خنثيسازي كودتا» اقدام كنند تا اين گروه با تجزيه و تحليل اطلاعات به دست آمده آمادگيهاي لازم براي رويارويي با توطئه احتمالي و خنثيسازي آن را داشته باشند. (15)
روايت خواندني امام(ره)از لو رفتن كودتا
بنا بر گفتههاي امام در يكي از سخنرانيهايشان در تاريخ 20/4/1359 در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران و شهرستانها، عمليات كشف و خنثيسازي كودتاي نوژه با پارس يك سگ به يكي از پاسداران آغاز شد كه به تعبير امام از جنود خداوند بود. ايشان دراينباره بياناتي كردند كه بسيار خواندني است و اتكاي ايشان را به خداوند متعال و برخي از عوامل واقعي استحكام نظام جمهوري اسلامي بهخوبي نشان ميدهد: «شما ميدانيد توطئهها از همه طرف هست و رو به افزايش است، لكن از اين توطئههايي كه منتهي به سلاح و قواي مسلح... [ميشود] هيچ باكي نيست و... خداي تبارك و تعالي [نظام جمهوري اسلامي را] همراهي ميكند، چنانچه كرد و ميبينيد. همين امروز... يكي از علماي جماران... قصهاي را نقل كرد كه از آن قصه فهميدم عنايت خدا با ماست. ايشان فرمودند آقاياني كه در كميته بودند و پاسدارها ظاهراً به خانهاي در شميرانات با اين عنوان كه شنيده بودند قمارخانه است، رفته بودند... تا در اين قمارخانه را ببندند، وقتي هم رفتند ديدند بله، بساط قمار، مشروبات و اينها هم هست. يكي از پاسدارها رفته بود پشت آنجا ببيند چه خبر است، سگي به او حمله كرده و او را وادار كرده بود به زيرزمين برود. وقتي به زيرزمين رفت ديد مقدار زيادي اسلحه و امثال ذلك در آنجا انبار شده است كه شايد بعد در راديو و اينها به ملت اطلاع بدهند. گفتم به آن آقا با هدايت سگ اين واقع شده كه اين سگ مأمور است، همه عالم مأمورند. آن باد و شن مأمور بود، امروز هم در اين قصه سگ مأمور بوده است كه اين پاسبان را ملزم كند تا برود و كشف كند. از اين امور خوفي نداشته باشيد....» (16)
پينوشتها در سرويس گفتوگوي «جوان» موجود است.