کد خبر: 652826
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۹
بي‌شك خانواده اصيل‌ترين و مهم‌ترين وسيله ازدياد نسل بشري است و استحكام و دوام نهاد خانواده ارتباط مستقيمي بر رشد نرخ جمعيت دارد و بالعكس با زوال خانواده بايد به انتظار به خطر افتادن بقاي انساني بود. با اين لحاظ مي‌توان با بررسي نقش سكولاريسم در تضعيف بنيان خانواده به ميزان تأثيرگذاري سكولاريسم بر كاهش جمعيت انسان‌ها نائل شد.
سيد حامد عنواني*

در اين مقاله تلاش شده است سكولاريزاسيون خانواده را در سه محور طلاق، تجرد و اشتغال مادران بررسي كند.

معناي لغوي واژه سكولاريسم

معاني متنوعي براي اين واژه وجود دارد؛ غير دين‌گرايي، ناديني‌گري، جدا‌شدن دين از دنيا، دنيويت، اعتقاد به اصالت امور دنيوي و دنياپرستي. سكولاريسم از واژه seculum و به معناي گيتي و دنياست.

معناي اصطلاحي واژه سكولاريسم

سكولاريسم به معناي «نفي مرجعيت دين و خدا و پذيرش مرجعيت انحصاري عقل بشري است».

ويلسون در تعريف سكولاريسم مي‌گويد: سكولاريسم يك ايدئولوژي است كه قائلان و مبلغانش آگاهانه همه اشكال اعتقاد به امور و مفاهيم ماوراالطبيعي و وسايط و كاركردهاي مختص به آن را طرد و تخطئه مي‌كنند.

بر اساس تفكر سكولار، با استناد به خود دنيا مي‌توان هدف از زندگي، شيوه سلوك در دنيا و نيز معيار ارزش‌هاي تعيين‌كننده نقش انسان در دنيا را كشف كرد. به همين خاطر سكولاريسم در يك معناي گسترده نوعي دين قلمداد شده كه هم تبيين‌كننده جهان است و هم تعيين‌كننده ارزش‌ها، نوعي شيوه و تفسير زندگي است كه براي خدا يا موجودات روحاني هيچ‌گونه ارزشي در زندگي قائل نيست، البته طرد ماوراالطبيعه در حال افراطي به رد و انكار آن ختم مي‌شود و در حالت حداقلي منجر به غفلت و فراموشي نسبت به ماورا مي‌شود. پس با اين حال سكولاريسم يك تفكر و ايدئولوژي داراي جهان‌بيني مادي دانسته شده است. ثمره اين تفكر انديشه و انگيزه غافلانه نسبت به حيثيات غيرمادي عالم وجود است كه براي انسان معيشتي مبتني بر زندگي در اين دنيا مي‌سازد كه در آن جايي براي دين وحياني وجود ندارد.

سكولاريزاسيون ‌خانواده و نقش آن در كاهش نرخ جمعيت

مهم‌ترين تأثيري كه سكولاريسم در خانواده مي‌گذارد را بايد با عنوان كلي كاهش دلدادگي به شناخت دين و كاهلي در سرسپردگي به دستورات ديني يافت. كاهش و زوال و چه بسا نابودي اعتقاد به يك جهان‌بيني حاكي از واقع و نفس‌الامر و تنزل وابستگي به آرمان‌هاي منشعب از آن جهان‌بيني در قالب ناكارآمد ديدن دين و تعلقات ديني و اثر‌نابخش‌ يافتن عمل به تكاليف مورد عنايت دين، منجر به فرايند عدم‌اعتنا به اوامر و نواهي ديني مي‌شود كه اين يكي از فراگيرترين آثار عملي انديشه‌هاي سكولار است، بنابر‌اين تمام قداست‌ها از خانواده سكولار زدوده شده و به جاي تمامي ارزش‌هاي ماوراي طبيعي، عقل مادي‌نگر انساني حاكم مي‌شود كه متمركز بر بهره‌وري تام از دنياي پيرامون خود است. سكولاريسم براي تحقق اين آرمان‌ در نهاد خانواده، در پي استقلال‌بخشيدن به عقل ‌محض و محور ‌قرار دادن آن در تمامي تصميم‌گيري‌هاست تا دين و اخلاق مبتني بر دين، تضعيف و در نهايت ويران گردد. اين روند را سكولاريزاسيون‌خانواده نام مي‌دهيم كه در آن فرايند عيني سكولار‌شدن در حيطه خانواده، با نقصان و زوال فعاليت‌ها، باورها و روش‌هاي الهي محقق مي‌شود. سكولاريزاسيون‌ خانواده ضمن طرد تمام اشكال اعتقاد به امور ماوراي طبيعت، از تمام اصول غير‌ديني و ضد‌ديني در خانواده حمايت مي‌كند. با توجه به مطالب فوق، مقصود از خانواده سكولار، خانواده‌اي است كه در آن فرايند سكولاريزاسيون در آن عينيت پيدا كرده يا در حال عينيت يافتن است.

سكولاريزاسيون‌خانواده در سايه تشويق به تجرد

سكولاريسم، با تشويق‌ به مجرد ماندن و ارضاي جنسي بدون داشتن خانواده و مشكل‌جلوه ‌دادن تشكيل خانواده، جبهه جديدي را در مقابل خانواده گشوده است، چون آزادي و خوشي بي‌قيد و شرط و ارضاي بي‌دغدغه، بدون محدوديت و مسئوليت شهوت‌ها، يكي از رهنمون‌هاي نگرش سكولار به زندگي است، از اين رو سرسپردگي به خانواده (1)، به نوعي عدم‌تمكين در برابر اهداف سكولاريسم است. در جوامع سكولار اين باور رشد كرده است كه زن نيازي به بچه ندارد يا لازم نيست كه در صورت تمايل زن به داشتن بچه‌، حتماً ازدواج كند.

با گسترش جهان‌بيني سكولار در جوامع، آزادي وسيع روابط جنسي ميان زن و مرد پديد‌ آمد كه نوعي روابط بين مرد و زن را رقم مي‌زد كه به آن هم‌خانگي يا زندگي مشترك يك زن با يك مرد بدون ازدواج (2) مي‌گويند، البته گاهي نيز ثمره فرايند تجرد با خود‌ارضايي(3)و همجنس‌گرايي(4) نمايان و حتي توصيه مي‌شود. در هم‌خانگي كه شبيه ‌شكلي از خانواده (5) معرفي شده است، زوجين بدون اينكه ازدواج كرده باشد، با هم زندگي مي‌كنند و رابطه جنسي دارند كه به يمن سيطره بي‌خدايي بر جوامع، در حال تبديل شدن به يك هنجار است.

جدايي؛ آرمان اساسي سكولاريزاسيون ‌خانواده

والدين جدا از هم، مطلقه‌ها و خانواده‌هاي از هم پاشيده غير‌سنتي بهترين نمونه‌هاي خانواده سكولار هستند. اين خانواده‌ها، خروجي منطقي و اجتناب‌ناپذير سكولاريزاسيون هستند. علت اين قاطع‌گويي اين است كه سكولاريسم توانست با معيار پر‌قدرت زندگي براي لذت بيشتر(6)، بي‌ميلي به تحمل ناسازگاري‌هاي ديرين و هوس براي درك كامجويي‌هاي جديد را بالا ببرد، از اين رو طلاق بزرگ‌ترين ناهنجاري‌اي است كه سكولاريسم به خانواده‌ها مي‌قبولاند چراكه افزايش طلاق‌ها در خانواده‌هاي ديرينه‌پيوند، توجيه ناسازگارشدن زوجين را ـ كه در مورد جوانان نوپيوند عرضه‌ مي‌كردند ـ بي‌معنا كرده ‌است.

ويتز(استاد روانشناسي در دانشگاه نيويورك) مي‌گويد: «سكولاريسم همان‌طور كه گسترش يافت، به همراه خود بحران مفاهيم و سپس خانواده را خلق كرد... از زماني كه جهان‌بيني سكولاريسم فراگير شده است، ديگر دليلي براي پذيرش محدوديت‌هاي ازدواج و تن‌دادن به مسئوليت‌هاي پدر يا مادر‌شدن باقي نمي‌ماند.‌»

اين بيان ويتز علت بالادستي ريشه‌يابي‌اي است كه استاد ساروخي(جامعه شناس) به آن دست يازيده است: «عميق‌ترين علل طلاق، پيدايي بحران در ارزش‌هاست، هنگامي كه انسان‌ها صرفاً به تمتع مي‌انديشند و فقط مصالح خويشتن را در نظر مي‌آورند... آنجا كه همه چيز در چارچوب امور مادي، ملموس و حتي جسماني خلاصه مي‌شود.»

بر اين اساس هرچه سكولاريسم در اعتقادات افراد بيشتر گسترش مي‌يابد، به سبب كاهش قبح و ناپسندي طلاق كه در مذاهب برآن تأكيد شده است، طلاق در بين آنها افزايش مي‌يابد، از اين رو معتقديم سكولاريسم توانسته است اين عقيده را در خانواده‌ها نهادينه كند كه خوشي و لذت، مقدم بر استواري و نگهداري كانون خانوادگي است و همه چيز بايد فداي لذت فردي بشود، حتي اگر آن لذت آني و زودگذر باشد.

در كشورهايي مانند ايران زنا‌ني كه چه بسا تا ديروز در زير سايه آموزه‌هاي وحياني حاضر مي‌شدند مشكلات زندگي را با سعه‌صدر بپذيرند، امروزه ـ با تصور‌داشتن مزايايي چون مهريه ـ مي‌كوشند به زعم خود به يكنواختي زندگي خاتمه دهند و با داشتن ثروت ناشي از جدا‌شدن كه در سايه اشتغال يا گرفتن ‌حق و حقوق خود ـ مثل مهريه ـ رقم مي‌خورد، شرايط جديد و متنوعي را براي خود ايجاد كنند.

اشتغال زنان، تزلزل در قوام يا تشكيل خانواده

اشتغال زنان يكي از عيني‌ترين تأثيرات انديشه سكولار بر نهاد خانواده است. هرقدر محيط پيرامون خانواده به سمت تثبيت ارزش‌هاي سكولار و حاكم‌شدن ارزش‌هاي مادي ـ مثل راحت‌طلبي، لذت‌، كسب پول و في‌الجمله كسب جمال و جلال دنيوي ـ برود، گرايش زنان به كار بيرون از منزل بيشتر مي‌شود. زنان از طريق استقلال مادي كه در اثر اشتغال پيدا مي‌كنند، مي‌كوشند براي خود وجهه‌اي اجتماعي و موقعيتي اقتصادي ايجاد كنند. در نظر آنها اخذ نفقه و خرجي براي زن، توهين به شخصيت زن است و زن را از استقلال ساقط و او را وابسته مي‌گرداند. پس لازم است زن براي تأمين مالي و كسب شخصيت اجتماعي و اعلام استقلال به بازار كار برود تا غذاهاي آماده و مهد‌كودك‌ها خلأ او را پر‌كنند و پاسخگوي نيازهاي ساير اعضاي خانواده باشند.

مطالعات ويليام گاردنر(دانشمند روانشناس كانادايي)نشان داده است كه كودكان پرخاشگر، ترك تحصيل‌كرده‌ها، بازداشت‌شدگان، بيكاران، مشروب‌خواران، بي‌خانمان‌ها و زندانيان عموماً افرادي هستند كه در كودكي فاقد رابطه عاطفي بوده‌اند.

يكي ديگر از اين اثرات، تأثيري است كه اشتغال زن بر روحيه مرد دارد چون شوهر (پدر) با داشتن شغل و درآمد نقش رهبر اصلي خانواده را دارد و چنانچه زن، نان‌آوري را به عهده بگيرد، خطر رقابت با شوهرش به ميان مي‌آيد كه اين براي وحدت و هماهنگي خانواده و از همه مهم‌تر تربيت‌پذيري فرزندان، زيان‌آور است.

علاوه بر اينكه با به عهده‌گرفتن مسئوليت‌هاي اجتماع توسط زنان، طبيعتاً مردان با معضل بيكاري مواجه خواهند شد و با پيدا‌نشدن كار براي مردان، ازدواج‌ها به تأخير مي‌افتد و به جاي آن، فحشا و روابط جنسي خارج از كانون خانواده، رشد ‌مي‌يابد.

اثرات اشتغال سكولار مآبانه زنان

1- كاهش باروري

كاهش باروري زنان، از مهم‌ترين آثاري است كه در اشتغال مادران نهفته است؛ چرا‌ كه با داشتن حتي يك فرزند، حضور مستمر و منظم زن در محل كارش با مشكل مواجه مي‌شود. از اين رو با تعدد فرزندان، زن از نظر روحي و جسمي آسيب خواهد ديد. در نگرش سكولار به اقتصاد خانواده، بچه‌دار‌نشدن ارزش ريسك‌كردن را دارد؛ چراكه تولد فرزند، مساوي است با اتلاف وقت، هزينه‌كردن و اضطراب عصبي. بنابراين زنان شاغل ترجيح مي‌دهند، كنترل بيشتري بر تعدد فرزندان خويش داشته باشند تا امنيت شغلي‌شان به خطر نيفتد.

از طرفي زناني كه براي رسيدن به شغل‌هاي بهتر و با در‌آمد بالاتر زمان زيادي را صرف تحصيل‌هاي آموزشي و دانشگاهي كرده باشند، با افزايش سن‌شان عملاً قدرت باروري خود را كاهش‌ داده‌اند. ولي غافلندكه بي‌فرزندي نه تنها گرماي خانواده را سلب مي‌كند، بلكه خانواده بي‌فرزند بيش از هر خانواده ديگر در معرض گسست قرار دارد.

ويل دورانت (فيلسوف شهير غربي) زن امروزي را حاصل صنعتي‌شدن جوامع مي‌داند و او را عروسكي خطاب مي‌كند كه از زماني كه از خانه به كارخانه رفته و با داروهاي ضد بارداري و با كمك پرستاران از رنج پرستاري جَسته‌، به موجودي مهمل و تنبل تبديل شده كه براي انجام كارهاي باقي مانده نيز بي‌ميل شده است.

2- اخلال در نظم روابط زناشويي

داشتن روابط زناشويي بدون دغدغه و در دسترس هميشه يكي از كاركردهاي خانواده است كه با اشتغال زنان مي‌تواند دچار اختلال شود يعني هرچقدر زمان اشتغال زنان و خستگي ناشي از آن بيشتر باشد، احتمال تغيير رفتار جنسي در زوجين بيشتر مي‌شود. اين احتمال تغيير، زماني تقويت مي‌شود كه روابط اخلاقي در محيط شغلي ـ يا تحصيلي ـ زن، ناسالم نيز باشد. مضاف بر اينكه چون تجاذب جنسي زوجين از عوامل اساسي تشكيل و استمرار خانواده است ـ و همواره وجود فرزندان در درجات بعدي انگيزه ادامه زندگي بوده ـ هر عاملي كه باعث تأثير منفي بر تجاذب جنسي زوجين شود، موجبات ناهنجاري‌هاي جنسي در بين زوجين مثل تمكين نكردن زن از شوهر يا سست‌شدن تعلق و وابستگي زن به شوهر مي‌شود.

روزن باوم (روانشناس معروف) در اين‌باره مي‌گويد: «زناني كه مجبورند به طور متوسط هشت ساعت يا 9 ساعت در روز كاركنند، نمي‌توانند در زندگي خصوصي و شب‌هاي تعطيل، افرادي خلاق، فعال و پر احساس باشند.»

3- تهديدي براي انسجام خانواده

انسجام خانواده از طريق روابط عاطفي اعضا سنجيده مي‌شود. هر ميزان روابط عاطفي كمتر باشد، انسجام و يكپارچگي اعضا كمتر است و نتيجتاً بروز عيني گسستگي در خانواده‌ها از ميزان بروز طلاق‌ها فهميده مي‌شود. از اين رو وجود رابطه‌اي منطقي بين اشتغال زنان و افزايش طلاق به اثبات رسيده است. نتايج تحليل داده‌هاي آماري سال 1385 ـ در ايران ـ نشان مي‌دهد هرچه ميزان درآمد مردان افزايش يابد، ميزان طلاق كاهش مي‌يابد و بالعكس، هرچه ميزان در‌آمد زنان افزايش يابد‌، ميزان طلاق نيز افزايش مي‌يابد؛ چراكه استقلال مالي زنان مي‌تواند سطح آستانه تحمل او را در برابر سختي‌هاي زندگي در محدوده خانه و شوهر كاهش دهد به عبارت ديگر خود‌كفايي مالي دلايل صبوري بر مسائل خانوادگي را تقليل مي‌دهد. بنابراين تمايل آنها براي طلاق، بيشتر از زنان خانه‌دار است. بررسي‌ها در دانشگاه آمستردام هلند بيانگر اين است زناني كه شغل تمام وقت دارند، 29 درصد بيشتر و معمولاً زودتر از زنان ديگر مطلقه مي‌شوند. طبق اين گزارش ميان تعداد ساعاتي كه زنان، خارج از خانه كار مي‌كنند و ميزان ثبات و پايايي خانواده، رابطه معكوس وجود دارد؛ چراكه زنان شاغلي كه احساس استقلال بيشتري مي‌كنند، زندگي مجردي را راحت‌تر مي‌پذيرند.

نتيجه‌گيري

«سكولاريسم» ايدئولوژي‌اي است كه در آن با غفلت از ماوراء‌الطبيعه و امور غير‌مادي، گاه تا طرد و انكار امور غيبي مرتبط با خدا و بالطبع علوم و مباحث الهيئتي و وحياني پيش مي‌رود. به اين ترتيب انسان‌هاي سكولار در زندگي، تمامي اهداف و برنامه‌هاي خود را حول محور منفعت مادي و كسب پول برنامه‌ريزي و مديريت كردند بنابراين تأثير نگرش سكولار در رفتار، گفتار و كردار انسان‌ها در خانواده حتي در نحوه كسب درآمد، تعريف نيازهاي انساني و طريقه گذران زندگي، كاهش كمي و كيفي نرخ ازدواج (با ترويج و تبليغ تجرد، خودارضايي و همزيستي‌هاي قبل از ازدواج و‌...) و توليد ‌مثل (جلوگيري از فرزند‌دار شدن يا اكتفا به حداقل فرزند و...) هويدا مي‌شود.

* كارشناس ارشد معارف اسلامي

از دانشگاه شهيد بهشتي

پي‌نوشت

1 - Familism

2 - Cohabitation

3 - Self Gratification

4 - Homosexuality

5 - Quasi Household

6 - Hedonism

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر