از اين رو اسلامي شدن علوم انساني و تسري فرهنگ اسلامي به تمامي علوم دانشگاهي يكي از اساسيترين راهبردهاي امروز جامعه دانشگاهي ايران اسلامي است.؛ امري كه لازمه حتمي تشكيل و تحقق تمدن اسلامي بوده و جوهره حاكم بر آن محسوب خواهد شد.
اين سلسله نوشتار بر آن است كه به تشريح ابعاد مختلفي از چرايي، چيستي و چگونگي اسلامي شدن علوم دانشگاهي و نرم افزارهاي اجتماعي بپردازد. اين شماره به بررسي اين سؤال ميپردازد كه نسبت اسلامي شدن علوم با زنجيره منطقي تمدنسازي اسلامي چيست؟ و الگوي انقلاب اسلامي براي نيل به اين مقصود بلند يعني تمدن بينالملل اسلامي از چه مراحلي عبور خواهد كرد؟
مراحل منطقي زنجيره تمدنسازي اسلامي
آرمان غايي دين مبين اسلام تحقق حقيقي ضوابط و قواعد اسلامي و الهي در جايجاي عرصههاي زندگي فردي و اجتماعي همه بشريت، يعني تحقق جهان اسلام و مدينه فاضله الهي است.
ملت ايران، پس از انقلاب اسلامي به رهبري معمار كبير انقلاب امام خميني (ره)، اسلام اصيل را بار ديگر و قرنها جهت تحقق آرمان غايي اسلام كه همانا تشكيل امت واحده اسلامي است به ميدان آورده و اين مكتب جهانشمول و رهايي بخش را با تكيه بر اصل الهام بخشي و نه سلطه جويي جهت تعميم بخشي و جهاني شدن، به خردمندان و بيداران جهان عرضه كردند. امري كه امروز با بروز و ظهور بيداري اسلامي در بسياري از ملل اسلامي مقدمات اوليه شكلگيري تمدن نوين اسلامي را فراهم آورده است. اما زنجيره منطقي تمدنسازي اسلامي چيست و الگوي انقلاب اسلامي براي نيل به اين مقصود بلند يعني تمدن بينالملل اسلامي از چه مراحلي عبور خواهد كرد؟
بايد گفت زنجيره منطقي تحقق تمدن اسلامي يا به عبارت ديگر، چشم انداز راهبردي انقلاب اسلامي مشتمل بر مراحل زير خواهد بود. مراحلي كه نخستين بار آنها را رهبر فرزانه انقلاب طرح كرده اند(1):
1 ـ شكلگيري انقلاب اسلامي
2 ـ استقرار و استحكام نظام اسلامي
3 ـ تشكيل دولت اسلامي
4 ـ تشكيل جامعه اسلامي
5 ـ تحقق تمدن اسلامي
انقلاب اسلامي ايران در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد و با حمايتهاي بيدريغ ملت بزرگ ايران، تصويب قانون اساسي و نيز با مقاومت قاطع به مداخله و مخاصمههاي دشمن در دو سال جنگ داخلي درون كشور و هشت سال جنگ تحميلي به تثبيت و استحكام رسيد.
بنابراين روشن است كه تا كنون دو مرحله از اين مراحل پنجگانه با سرافرازي كامل نظام و ملت مسلمان ايران پشت سر گذاشته شدهاند و اكنون در پيچ و خم تشكيل دولت و جامعه اسلامي و در كنار آنها تمدن اسلامي هستيم. البته در همين جا لازم است به اين مسئله اشاره داشت كه مقصود از «دولت» تمامي نهادهاي تصميمساز و تصميمگير در كشور، از قواي مجريه، مقننه، قضائيه، مجمع تشخيص مصلحت و. . . گرفته تا حتي بدنه مديريتي دانشگاههاست.
لكن آنچه در اينجا حائز اهميت است، اينكه شكلگيري يك دولت اسلامي و به تبع آن ارائه يك الگوي عاليه حياتي در رأس جامعه و بسط و عمق بخشي آن در همه نقاط زندگي فردي و اجتماعي زمينههاي نيل به يك تمدن بينالملل اسلامي را فراهم ميآورد. از سوي ديگر توليد نرم افزار مورد استفاده در اين بدنه مديريتي كه بايد از دل مراكز انديشهورزي چون حوزه و دانشگاه درآيد پس از عملياتي شدن در لايههاي عمومي اجتماع به فرهنگ و باور عمومي تبديل ميشود و همه اينها از ملزومات توجه و پرداختن مستقيم به ايجاد يك نهضت علمي به عنوان پيش نياز مهندسي تمدن اسلامي است. به علاوه توجه مستقيم جهت تعميم بخشي گفتمان اصيل اسلامي در سطح بينالمللي و الگوسازي براي نهضتهاي اسلامي و ارتباطگيري مستمر با آنها نيز امري است كه در جهت تشكيل تمدن اسلامي مستلزم توجه و اهميت بخشي مضاعف است.
بر اين اساس ميتوان دريافت كه رسالت عمده نهادهاي تصميم ساز و تصميمگير، تلاش توأمان در تحقق هر سه مرحله باقي مانده است كه با اولويت دولت، جامعه و سپس تمدن اسلامي بايد برايشان طرحريزي نمود. در زير به بررسي سه مرحله باقي مانده از زنجيره تمدنسازي اسلامي و نسبت اين مراحل با «جنبش نرمافزاري و نهضت توليد علم» ميپردازيم تا ضرورت اين مهم بيش از پيش نمايان شود:
اسلامي شدن علوم و شكلگيري دولت اسلامي
آنگونه كه پيشتر توضيح داده شد مقصود از اصطلاح «دولت اسلامي» تمامي مسئولان نظام اسلامي و نيز نخبگان تأثيرگذار علمي و فكري است و طبعاً اين معنا محصور در قوه مجريه نيست، از اين رو اساسيترين راهبرد در تحقق دولت اسلامي پرورش نيروهاي همتراز انقلاب است.
آنچه در اين پرورش اهميت ويژهاي دارد، رسيدگي و پرداخت به علوم حوزوي و دانشگاهي با تأكيد بر نقشآفريني تخصصي در حوزه تحصيلي خود و با تكيه بر مباني و انديشههاي اسلام ناب است، البته در اين مسير، نياز به ايجاد يك بازتعريف از معناي كنوني علم و سپس بررسي غايات علم خواهد بود و اين چنين، با طي كردن چرخهاي اصلاح شده در سالهاي آينده، ميتوان انتظار تحقق هدف اصلي يعني توليد علم و پرورش عناصري نظريهپرداز به خصوص در حوزههاي علوم انساني و پس از ورود در بدنه دولت(به معناي عام) بهرهگيري عملياتي از آن در سطوح اجرايي و نظري كشور را داشت. علاوه بر اينها اسلامي شدن علوم انساني لازمه حتمي تدوين قوانين اسلامي است چراكه نرمافزار مورد استفاده در تمامي دستگاههاي موجود مديريتي بايد از دل مراكز انديشهورزي چون حوزه و دانشگاه بيرون بيايد.
اسلامي شدن علوم و شكلگيري جامعه اسلامي
زمينهسازي فهم عمومي و بسترسازي اجتماعي از اساسيترين اركان يك تحول پايدار محسوب ميشود كه توأم با آن تحول و جهت پشتيباني آن بايد صورت پذيرد، بنابراين جهت تحول در علوم موجود كه اساس آنها بر مبناي فرهنگ غرب كنترل ميشود، نياز به يك خودآگاهي جمعي داريم. از سوي ديگر، بخش عمدهاي از فاصلهاي كه لايه عمومي دانشگاهيان به صورت تدريجي از گفتمان اصيل اسلام ناب ميگيرند، به دليل همين علوم مديريت شده بر تمايلات غرب است گو اينكه اين قشر از دانشگاهيان هر چه عالمتر ميشوند، تعبدشان نسبت به علمشان بيشتر ميشود، نه خداوند!
با نگاهي به عمده فرمايشات رهبري حكيم انقلاب در اين موضوع و اينكه ايشان اصل حركت را از منظري كلان «جنبش نرمافزاري و نهضت توليد علم» طرح فرمودند، بايد توجه داشت كه نهضتي بودن اين حركت و در واقع تبديل آن به يك خواست عمومي مسئله اول است كه با توجه به ايجاد آن ميتوان بسترهاي توليد علم را براي سالهاي آتي فراهم آورد، بنابراين دستگاهها و نهادهاي مسئول بايد با گفتمانسازي عمومي و تأثيرگذاري در لايههاي مختلف نخبگاني حوزوي و دانشگاهي، زمينهسازي را براي تبديل نهضت علمي به يك خواست و مطالبه عمومي فراهم كنند.
اسلامي شدن علوم و تحقق تمدن بينالملل اسلامي
اصولاً اولين نقطه اتكاي تمدن بشري مفاهيم و نرمافزارهاست چرا كه جامعه بشريت، تنها ميتوانند حول يك انديشه كه كليتي از مجموعه مفاهيم است به تفاهم اجتماعي برسند. همانگونه كه پيشتر آمد تحول در علوم موجود، تحول در آن دسته از نرمافزارها و مفاهيم است كه از اين علوم توليد ميشوند، بنابراين تحولات اساسي در محتواي علوم موجود و ايجاد ساختاري متناسب با آنها در كشور را ميتوان زمينه و درواقع پيشنياز اساسي مهندسي تمدن اسلامي دانست.
حقيقت اين است كه امروز، جريان سكولاريسم در فرايند جهانيسازي خود با ساير فرهنگها درگير است كه در رأس اين فرهنگها و انديشهها اسلام ناب محمدي(ص) است. بر اين اساس صرف نظر از انقلاب اسلامي حركت در عرصه كلان فرهنگسازي از ضروريات حفظ اسلام و البته بسط و جهانيسازي آن است.
در اين بين بايد توجه داشت كه ظهور و شكلگيري يك تمدن امري نيست كه به صورت دفعي اتفاق بيفتد و تا اجتماعيسازي و تبديل آن به يك تمدن دهها يا چندصد سال زمان نياز باشد. چه اينكه آنچه الان به عنوان تمدن غرب و بر اساس مدرنيته شكل گرفته بيش از پنج قرن از عمرش ميگذرد.
در هرحال شكلگيري انقلاب اسلامي ايران، اساسيترين گامها را در نفي نظام سلطه و نفي تمدن غرب و احياي اسلام اصيل و ناب آغاز كرد اما در امتداد اين مسير و جهت زمينهسازي تحقق جامعه آرماني كه به دست مبارك قائم آل محمد (عج) خواهد بود، بايد به توليد علم به عنوان پيشنياز مهندسي تمدن اسلامي پرداخت.
اين نوشتار را با عبارتي از رهبر فرزانه انقلاب خطاب به جمعي از دانش آموختگان حوزه به پايان ميبريم:
«... براي رشد كليه علوم دانشگاهي و نقد متون ترجمهاي در عرصه علوم و فنون و صنايع و به ويژه رشتههاي علوم انساني و نيز معارف اسلامي] در دستور كار قرار دهند تا زمينه براي اين كار بزرگ به تدريج فراهم گردد و دانشگاههاي ما بار ديگر در صف مقدم تمدنسازي اسلامي و رشد علوم و توليد فناوري و فرهنگ، قرار گيرند.» (2)
پينوشتها:
1 ـ براي نمونه ر. ك. به بيانات معظمله در تاريخهاي 21/9/1380 و 24/7/1390.
2 ـ پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه دانشآموختگان حوزه مورخ 16/11/81.