بخشي از متن اين نشست را كه روز دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ (۱۰ مارس ۲۰۱۴) برگزار شده است، در ادامه ميخوانيم: درباره محتواي مذاكرات جاري بايد بگويم كه دو طرف درباره مسائل اصلي براي رسيدن به توافق جامع، به شدت با هم اختلاف نظر دارند. بخشي از علت اين اختلاف نيز تاكتيكهاي به كار گرفته شده در مذاكرات است زيرا دو طرف با مطالبات حداكثري در مذاكرات حاضر ميشوند. البته علت ديگر اين اختلافها نيز اختلافهاي اساسي در منافع ملي دو طرف است و اينكه دو طرف به علت مسائل سياسي داخل كشورهايشان با فضايي متفاوت در اين گفتوگوها شركت دارند.
گروه 1+5 از ايران خواسته است تا به صورت چشمگيري ميزان برنامه غنيسازي اورانيوم خود را از منظر تعداد و نوع سانتريفيوژها و ذخاير اورانيوم غني شده به ميزان كم را به عقب براند و مركز غنيسازي فردو يا رآكتور تحقيقاتي آب سنگين را تعطيل يا به مركز ديگري تبديل كنند و با آژانس بينالمللي انرژي اتمي براي حل و فصل مسائل مطرح درباره فعاليتهاي هستهاي گذشتهاش همكاري كند و رژيم راستيآزمايي بيشتر را بپذيرد. تاكنون، ايران هرگونه درخواستي براي برچيدن برنامه هستهاياش و اعمال هرگونه محدوديت بلندمدت را درباره ميزان غنيسازي اورانيومش رد كرده است. با وجود اين، نشانههايي دال بر مصالحه احتمالي نيز وجود دارد. براي نمونه، ايران اعلام كرده آماده است تغييراتي را در رآكتور تحقيقاتي آب سنگين اراك بررسي كند تا اينكه اين مركز پلوتونيوم چنداني توليد نكند. بايد مهندسان هستهاي دو طرف به صورت مفصل در اين خصوص در گفتوگوهاي پيش رو بحث و گفتوگو كنند. درعين حال، ايران اعلام كرده حاضر است برخي محدوديتهاي كوتاهمدت را درباره گستره برنامه غنيسازياش بررسي كند، براي نمونه اين برنامه را در سطح كنونياش دچار وقفه كند و بيشتر توسعه ندهد، به طوري كه تعداد سانتريفيوژهاي فعالش در سطح كنوني 9 هزار دستگاه براي چند سال باقي بماند و بعد از آن به سطح صنعتي غنيسازي برود كه براي آن از دستگاههاي غنيسازي پيشرفتهتر استفاده ميكند. فكر نميكنم اين كارهاي ايران به خواستههاي امريكا به عنوان شروط رسيدن به توافقنامه نزديك باشد زيرا منافع امريكا در اين نهفته است كه ايران را در سطحي بسيار پايينتر از آستانه هستهاي نگاه دارد و درعين حال، دولت امريكا ميخواهد در وضعي قرار داشته باشد كه بتواند اين توافقنامه را به كنگره و متحدان امريكا بقبولاند. كاخ سفيد خواهان آن است، توافقي حاصل شود كه به صورت چشمگيري توانايي ايران را براي توليد مواد شكافتپذير مورد استفاده در تسليحات هستهاي به تأخير بيندازد و درعين حال، توانايي ما را در شناسايي هرگونه حركت به سمت فرار هستهاي يا داشتن مراكز هستهاي مخفي افزايش بدهد. براي نمونه، اگر ايران همين حالا از همه ذخاير اورانيوم غني شده به ميزان كم و دستگاههاي سانتريفيوژش استفاده كند، از منظر نظري ميتواند به اندازه كافي اورانيوم غني شده براي ساخت يك بمب اتمي در مدت چند ماه داشته باشد.
امريكا ميخواهد توافقي حاصل شود كه اين زمان فرار هستهاي ايران را طولانيتر كند يا دستكم براي مدت يك سال يا بيشتر به تعويق بيندازد. ميتوان با محدود كردن تعداد و نوع سانتريفيوژهاي ايران و ميزان ذخاير اورانيوم غني شدهاش، اين كار را انجام داد. امريكا از ايران خواهد خواست كه اين دوره زماني تأخير در اين زمينه براي مدتي بسيار طولاني باشد و براي مدت چند سال باشد، يعني بسيار طولانيتر از دوره زماني كه طرف ايراني حاضر است درباره محدود شدن برنامه هستهاياش بپذيرد.
نكتهاي كه به اندازه محدود كردن ظرفيت فيزيكي هستهاي ايران مهم است، اتخاذ تدابير بيشتري براي راستيآزمايي و نظارت بر برنامه هستهاي ايران است تا اينكه ساخت مراكز هستهاي مخفي شناسايي شود زيرا احتمال اينكه ايران بخواهد از اين راه به بمب هستهاي برسد، بسيار بيشتر از استفاده از مراكز هستهاي آشكار اين كشور است. در اين مرحله بسيار نامشخص است كه آيا ايران حاضر است چنين محدوديتهاي بلندمدتي را درباره برنامه هستهاياش بپذيرد. برخي از ايرانيهايي كه من با آنها صحبت كردهام و مدعي هستند از جانب حكومت ايران سخن ميگويند، بيسر و صدا به من گفتند كه امريكا بايد در حوزه مسائل هستهاي نرمش داشته باشد تا اينكه دست حسن روحاني رئيسجمهور ايران تقويت شود و به پيروزي در عرصه سياست خارجي دست پيدا كند و تحريمهاي اقتصادي ايران برداشته شود و او درموقعيتي قوي قرار داشته باشد تا بتواند تندروها را در انتخابات بزرگ پيش روي ايران يعني انتخابات مجلس شكست بدهد و وقتي او در چنين موقعيتي قرار بگيرد، ميتواند ايران را به سمت سياستهاي معتدلتر هم در عرصه داخلي و هم درعرصه سياست خارجي هدايت كند.
احتمالاً اين سخن كاملاً درست است اما باراك اوباما رئيسجمهور امريكا نميتواند براساس وعدههاي محرمانه چند شبه اصلاحطلب ايراني، توافق هستهاي را به طرفهاي مدنظرش بقبولاند. او ميخواهد محدوديتهاي واقعي و فيزيكي درباره برنامه هستهاي ايران وجود داشته باشد تا اينكه از اين طريق بتواند از توافق با ايران دفاع و آن را توجيه كند. درحال حاضر هيچ نشانهاي نميبينيم كه حسن روحاني بتواند چنين مصالحهاي از خودش نشان بدهد. باتوجه به همه اين دلايل، بسيار بدبين هستم كه توافق هستهاي جامع ممكن باشد. با وجود اين همواره معتقد بودهام دو طرف راهي پيدا خواهند كرد كه اين مذاكرات ادامه پيدا كند به طوري كه تدابير موقت ديگري به كار گرفته شود يا توافقنامههاي موقت نسبي ديگري وجود داشته باشد زيرا ايران و امريكا نميخواهند به وضع سابق بازگردند كه تحريمها تشديد ميشد و فعاليتهاي هستهاي ايران شدت پيدا ميكرد و همه اين اقدامات سبب افزايش خطر تقابل نظامي ميشد. با اين اوصاف، فكر ميكنم وقتي دوره ششماهه درنظر گرفته شده براي توافق شش ماهه در ماه ژوئيه پايان مييابد، احتمالاً با رضايت دو طرف، اين توافق براي شش ماه ديگر تمديد خواهد شد. البته ميدانم كه هم در داخل ايران و هم در داخل امريكا مخالفتهايي با اين كار خواهد بود. فكر ميكنم در ژانويه 2015كه دو دوره شش ماهه براي توافق ژنو پايان مييابد، دو طرف خواهند توانست به سازوكاري براي توافق نسبي يا توافق موقت براي برداشتن گامهاي بيشتر در مسير ديپلماسي گستردهتر دست يابند. اما بسيار نگران هستم كه بحران اوكراين سبب تغيير اين محاسبات شود، به ويژه اگر ولاديمير پوتين رئيسجمهور روسيه به آنچه ظاهراً به نظر ميرسد نيتش است عمل كند، يعني منطقه كريمه را به خاك روسيه ملحق كند.