بزرگترين افتخار براي يك ملت آن است كه بتواند از حوادث سخت و فروريزنده، جان سالم به در برده و استقلال، هويت ملي و عزتش را حفظ نمايد. تاريخ معاصر ايران در بردارنده چنين حوادثي بوده و در آينده نيز، حوادثي اينچنيني ممكن است پديد آيد. جنگهايي كه بيگانگان و قدرتهاي خارجي بر يك ملت تحميل ميكنند، از نمونههاي برجسته اين نوع حوادث است. در اين نوع جنگها، بعضاً هويت و موجوديت يك ملت در معرض خطر جدي و نابودي كامل قرار ميگيرد. در برخي از اين جنگها، ملتي چندپاره شده و مسير بازگشت به يكپارچگي پيشين آن به طور كلي مسدود ميگردد. ايران كشوري است كه در تاريخ 250 سال گذشته خود، چندين حادثه اينچنيني را پشت سر گذاشته و در هر يك از اين حوادث و جنگهاي تحميلي، پارهاي از پيكر خود را از دست داده است.
بزرگترين حوادث تلخ و فروريزنده ايران از سال 1176 هجري شمسي تا پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 عبارت است از:
1- در جنگ نخست روسيه عليه ايران (1186- 1176 هـ .ش) عهدنامه ذلتبار گلستان بر ايران تحميل و بخشي از پيكر ايران جدا شد.
2- در جنگ دوم روسيه عليه ايران (1201-1199 هـ .ش) نيز عهدنامه ننگين تركمنچاي بر ايران تحميل و علاوه بر جدا شدن بخش ديگري از سرزمين ايران، حق كشتيراني ايران در درياي خزر سلب گرديد و حق قضاوت كنسولي و 5 ميليون غرامت به روسيه داده شد.
3- در سال 1221 هجري شمسي طي عهدنامه دوم ارزروم، تمامي ولايت سليمانيه از ايران جدا و به دولت عثماني واگذار گرديد.
4- بر اساس عهدنامهاي كه در سال 1326هجري شمسي در پاريس ميان ايران و انگليس منعقد گرديد، هرات از ايران جدا شد.
5- بر اساس عهدنامه ديگري كه در سال 1298 هجري شمسي در جريان انعقاد پروتكل اسلامبول و دخالت روسيه و انگليس منعقد گرديد، حدود 700 مايل از مناطق نفتخيز ايران در شمال و جنوب قصر شيرين به دولت عثماني واگذار گرديد.
6- سرانجام در سال 1349 هجري شمسي با ادامه سياستهاي استعماري انگليس عليه ايران، بحرين از ايران جدا شد.
و اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام ديني در ايران، دشمنان منطقهاي و بينالمللي استقلال و عزت ايرانيان، با محوريت نظام سلطه جنگ بزرگي را به ملت ايران تحميل كردند. تصور و برآورد راهبردي صدام و حاميان او چنين بود كه با حملهاي گسترده مبتني بر استراتژي جنگ برقآسا، ظرف چند روز يا در نهايت چند هفته تهران سقوط كرده و ايران چند پاره خواهد شد. لكن بر خلاف تمامي محاسبات متجاوزان، ملت ايران جنگ تحميلي را به دفاع مقدسي غرورآفرين و عزتبخش براي خود و تمامي نسلهاي آينده اين مرز و بوم تبديل كرد. علل سرنوشت متفاوت اين حادثه نسبت به حوادث پيشين طي 250 سال گذشته ريشه در تحول بزرگي دارد كه با انقلاب اسلامي در ملت و نظام سياسي ايران پديد آمد.
در اين تحول بزرگ نظام «ولايت فقيه» در قالب «جمهوري اسلامي»، جايگزين نظام سلطنتي استبدادي و وابسته به اجانب گرديد. اين نظام برخوردار از پشتوانه مردم به معناي دقيق كلمه، توانست در برابر حوادث سنگين و شكننده، دست به مقاومت بزند. در ميان مردم، آن قشري كه در جلوي تمامي حوادث خطرناك و به ويژه در جنگ تحميلي «سينه سپر» كرد، از دو ويژگي برجسته برخوردار است. «جوان بودن» و «مؤمن و انقلابي بودن» از ويژگيهاي اين قشر پيشتاز در امر دفاع مقدس ملت ايران است.
اين جوانان مؤمن و انقلابي ايران زمين بودند كه توانستند با بهرهمندي از نصرت الهي و تحت رهبري ولي فقيه زمان حضرت امام خميني (ره)، پشت دشمنان را بر خاك نشانده و آنان را در جداسازي حتي يك وجب از خاك ايران ناكام گذاشته و استقلال ايران و عزت ملت را حفظ نمايند. بسيج مستضعفين، سازماني مردمي بود كه اين جوانان را در درون خود سازماندهي كرد و به كمك نيروهاي مسلح ايران وارد صحنه دفاع نمود. نقشآفريني بسيجيان مؤمن و انقلابي در جنگ تحميلي كه عمدتاً جوانان بودند و اين را از سن و سال قريب 200 هزار شهيد دفاع مقدس ميتوان فهميد، سبب گرديد حضرت امام (ره)، در سال 1367 طي پيامي به مناسبت سالگرد تأسيس اين نهاد مردمي و انقلابي، از بسيج با اين عناوين ياد نمايند: «بسيج شجره طيبه»، «بسيج مدرسه عشق»، «بسيج ميقات پابرهنگان»، «بسيج لشكر مخلص خدا» و...
حضرت امام (ره) با چنين توصيفاتي از بسيج و بسيجيان در پيام خود آوردند: «من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه ميخورم و از خدا ميخواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند».
ايشان با چنين نگاهي، عزت و استقلال آينده ايران را در گرو حاكميت تفكر بسيجي در كشور دانسته و فرمودند: «خلاصه كلام، اگر بر كشوري نداي دلنشين تفكر بسيجي طنين اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد و الا هر لحظه بايد منتظر حادثه باشيم.» آن عزيز سفر كرده و به حق پيوسته،چون نگران بيتوجهي در آينده به اين جوانان مؤمن و انقلابي بودند، در انتهاي پيام خود چنين هشدار دادند: «من دست يكايك شما پيشگامان رهايي را ميبوسم و ميدانم اگر مسئولان نظام اسلامي از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهي خواهند سوخت.» غفلت مسئولان نسبت به بسيج و جوانان انقلابي و مؤمن در دولت اصلاحات به اوج رسيد و نشانههايي در دست است كه در دولت يازدهم، نگاه منزوي ساختن اين قشر پيشتاز براي مقابله با حوادث در حال جان گرفتن است.
از اين رو رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار اعضاي محترم مجلس خبرگان رهبري، ضمن ابراز نگراني از مسائل فرهنگي كشور و تأكيد بر ضرورت تقويت جناح فرهنگي مؤمن فرمودند: «... و واقعاً بايد قدر جوانان مؤمن و انقلابي را همه بدانند، همه؛ اين جوانان مؤمن و انقلابياند كه روز خطر سينه سپر ميكنند، هشت سال جنگ تحميلي ميروند توي ميدان؛ اينها هستند.
افرادي كه نسبت به اين جوانان با چشم بدبيني نگاه ميكنند، يا مردم را بدبين ميكنند، خدمت نميكنند به كشور، به استقلال كشور، به پيشرفت كشور، به انقلاب اسلامي خدمت نميكنند. اين جوانها را بايد حفظ كرد، بايد از اينها قدرداني كرد، امروز هم بحمدالله كم نيستند و زيادند. [نبايد] با عناوين گوناگوني بخواهيم اين جوانان مؤمن را طرد كنيم و منزوي كنيم؛ كه البته منزوي هم نميشوند؛ آنها جوانان مؤمن پرانگيزه، بااين حرفها منزوي نميشوند. اينها، لكن خب، ما بايد قدر اينها را بدانيم.»