دل بر اين دنيا نبندد
هر كه او هشيار شد
اين نصيحت از جمله آخرين اندرزهاي اخلاق مجسم و مصداق اتم عالم عامل، كسي كه زندگي، رفتار، كردار و گفتار او اخلاق عملي بود، يعني سيد العلماء العالمين، حضرت آيتالله حاج سيد محمدعلي ابن الرضا است كه در واپسين روزهاي حيات در جمع خانوادگي و فرزندان خويش بيان كرد.
در آخرين روزي كه در منزل در بستر بيماري استراحت ميكرد و شب همان روز براي بار دوم به تهران منتقل شد و با اتصال دستگاه «وِنتيناتور» به ريه ديگر نتوانست سخني بر زبان آورد، با زحمت و تنگي نفس ولي با روي گشاده و باز مطالب زير را بيان فرمود:
«توان و روان با هم برادرند، قواي بدن و روح با هم برادرند، دنيايي كه اين همه مرض، ناخوشي، ناراحتي، بيآسايشي و همه بديها در اوست، تعجب ميكنم مردم چطور به آن دل ميبندند؟ اين دلي كه اين همه ضعف، مصيبت، مرض و ناتواني دارد، مردم چطور به آن دل ميبندند، آيا بيهوش شدهاند؟ حس ندارند؟ دل بر اين گنبد گردون ندهد عاقلي...».
اين دأب آقاجان بود كه هر گاه اقتضا ميكرد مطلبي را بيان كند ـاعم از اينكه پاسخ به سؤال يا تقاضاي رهنمودي اخلاقي از ايشان باشدـ همين كه در اداي آن احساس وظيفه ميكرد ولو اينكه از نظر مزاجي و جسمي آمادگي نداشته باشد، در حد لازم، مختصر و البته با دقت پاسخ ميداد و پيدا بود از اطاله كلام پرهيز داشت، بيان آن براي ايشان يك نشاط و شادابي خاصي به وجود ميآورد، شايد بتوان گفت در اين حالت درد را نيز فراموش ميكرد، اگر هم مطلبي در بين نبود مُهر سكوت بر لب داشت و تا علتي براي تكلم وجود نداشت سخن نميگفت، اين خصيصه از صفات بارز ايشان در نزد ديگران بود.
خود ايشان بارها ميفرمود:«از حرفهاي ما لا يعني پرهيز كنيد»، گاه كه اطرافيان در حضور ايشان مطالبي را بيان ميكردند، آن استاد اخلاق تنها با گفتن همين جمله «پرهيز از حرفهاي ما لا يعني»، آنها را از ادامه باز ميداشت و ديگر اعتنايي نميكرد، اما اگر در همين حال مطلب مفيد و علمي درباره تفسير، علوم قرآن يا احاديث و روايات ائمه(ع) يا احكام، اخلاق و معارف يا حتي علومي همچون هيئت و نجوم بحث ميشد ـ با اينكه اخيراً از نظر ثقل سامعه دچار مشكل شده بودـ حالت ايشان عوض ميشد و معذلك سعي ميكرد آنها را بشنود و اگر اقتضا ميكرد خود نيز اظهار نظر كند.
به هر حال ايشان صفات، ملكات نفساني و سجاياي اخلاقي زيادي داشت كه ذيلاً براي عدم اطاله كلام فهرستوار به چند مورد از آنها با ذكر مصاديق آن اشاره ميكنم:
1ـ اخلاص در عمل
اخلاص در عمل از شاخصهها و امتيازات يك عالم موفق است، اين فضيلت به وضوح در كردار و گفتار ايشان ديده ميشد و بسياري از اوقات كه طلاب علوم ديني يا عموم مؤمنين را نصيحت ميكرد پاي ثابت كلام او اخلاص در عمل بود و با رعايت اين اصل در زندگي خويش ديگران را عملاً به داشتن اخلاص ترغيب ميكرد. صداقت و خلوص نيت از سجاياي اخلاقي بارز ايشان بود كه از نوجواني كسب كرده و ملكه آن بزرگمرد متخلق شده بود.
2ـ صلابت در عقيده
در اعتقاد به وحدانيت و ربوبيت خداوند متعال و ديگر عقايد حقهاي كه هر شيعه متصلبي واجد آن است محكم و استوار بود، نمونه بارز آن نيز تعظيم و اقامه شعائر مذهبي اعم از مواليد و وفيات خصوصاً اقامه عزاي سيدالشهدا(ع) است، نهال نوپايي را كه والد ماجدش قريب به 110 سال گذشته در همين منزل مسكوني خويش ـكه اكنون حسينيه شده استـ غرس كرد، حدود نيم قرن به تنهايي در بارور و تنومند كردن آن همت گماشت و در طول اين مدت عليرغم پيچ و خم روزگار از اعتقادات خود كوتاه نيامد و فرزندان خويش را نيز بر اقامه شعائر تشويق و ترغيب ميكرد.
3ـ بياعتنايي به زخارف دنيا
شرط اساسي يك خدمتگزار به دين و مذهب بياعتنايي به مال دنياست و دلسوزي حقيقي او وقتي به ظهور ميرسد و ثمرات آن ملموس ميشود كه مقاصد دنيوي در بين نباشد يا اگر هست هدف نباشد.
ايشان بدون آن كه اين بيتوجهي را لساناً ابراز كند ـكه البته گاهي اظهار ميكردـ خود عملاً مظهر آن بود و در زندگي آن مرد الهي نمونههاي زيادي وجود دارد. فرموده مرحوم آيتالله علوي شاهد بر اين مطلب نيز هست.
4ـ احترام به حقوق ديگران
ما در منزل طبق عرف مردم خوانسار با زبان شيرين و دوستداشتني خوانساري تكلم ميكنيم، هنگامي كه در جمع خانوادگي ما كسي از اطرافيان و نزديكان ايشان حضور داشت كه فارسيزبان بود ـاعم از اينكه زبان خوانساري را درست متوجه شود يا خيرـ ايشان به احترام همان فرد با زبان فارسي صحبت ميكرد با اينكه ممكن بود مخاطب ايشان آن فرد نباشد. اين نشاندهنده احترام بيش از حد ايشان نسبت به حقوق ديگران بود.
5ـ بيتكلف و ساده در بيان مطالب
در هيچ يك از سخنان ايشان الفاظ سنگين و غير قابل فهم عامه ديده نميشد، بلكه با هنرمندي خاص آيات و روايات را با بياني شيوا، شيرين و قابل فهم و درك مخاطبين بر زبان جاري ميساخت.
اخيراً بيانات ايشان به صورت كتابي به نام «انوار فروزان هدايت» با چهار ترجمه چاپ شده است. هنگامي كه مجموعه بيانات منتشره ايشان به رؤيت حضرت آيتاللهالعظمي سبحاني ـكه خود صاحب تأليفات متعدد و ارزشمندي استـ رسيد، فرمود:«از اين بيان ساده، شيوا و بيتكلف لذت بردم كه هيچگونه مغلقگويي و غير قابل فهم بودن مطالب در آن راه ندارد، مطالب بالاي كلامي يا بياني شيوا براي مردم بيان شده است.» اتفاقاً اين وظيفه يك عالم الهي و مبلّغ ديني است كه هنگامي كه با يك مخاطب كه از نظر معلومات و انديشه در يك سطح و حد علمي قرار ندارند يا اصلاً قابل مقايسه نيستند، روبهرو ميشود، گوينده بايد آن قدر توانا و چيرهدست باشد كه بتواند مطالب بالاي علمي با الفاظ و عبارات سنگين را راحت و ساده براي مخاطبين خود بيان كند، همان گونه كه روش معصومين(ع) نيز در القاي سخنانشان چنين بود و اين تأسي ايشان به اولياي دين است.
6ـ فكر قويم و فهم مستقيم
از حضرت آيتاللهالعظمي شبيري زنجاني در توصيف آن مرد بزرگ در زمان حياتش شنيدم كه فرمود:«فكر ايشان مستقيم است و در فهم و تلقي آيات يا نصوص شرعيه يا احاديث مشكله يا در غير اين موارد، از ايشان سؤال كنيد، زيرا فهم ايشان مستقيم و بر اساس فطرت است و دچار اعوجاج و انحراف نيست». به همين دليل حضرت آيتاللهالعظمي بهجت تأكيد ميكرد طلاب حوزه از بيانات ايشان استفاده كنند.
7ـ متواضع و فروتن
مظاهر اين صفت در اعمال و رفتار ايشان كاملاً مشهود بود و كسي كه با او روبهرو ميشد نهتنها هيچگونه احساس بلندي يا برخورد برخاسته از تكبر از ايشان نميديد بلكه حد اعلاي تواضع را در آن مرد الهي احساس ميكرد و از هر گونه تقيد و آداب دست و پاگيري كه اطرافيان را به زحمت اندازد دوري ميكرد و در برخورد با افراد نيز رفتار بيآلايشي داشت.
8ـ مؤدب به آداب اسلامي
در آيات قرآن كريم و روايات معصومين(ع) رعايت آداب و امور جزئي در زندگي كه گاه به چشم نميآيند تأكيد شده است، رعايت اين اصل نيز در رفتار و كردار ايشان كراراً بهوضوح ديده ميشد كه در بين آنها تنها به احترام لباس مقدس روحانيت توسط ايشان اشاره ميكنم و تا جايي كه بنده در مدت قريب به 40 سال در خاطر دارم ـغير از موارد بستري بودن ايشانـ حتي يك بار ايشان را در منزل بدون قبا و شبكلاه نديدم.
در همين اواخر و در بستر بيماري در شب اول محرم جمعي از مداحان اهل بيت(ع) خدمت آقاجان رسيدند و پس از ذكر توسل تقاضاي رهنمودي كردند. ايشان نيز براي عرض ادب و توسل محضر مقدس سيدالشهدا(ع) فرمود:«مرا بلند كنيد و عمامهام را بياوريد تا بر سر گذارم، زيرا بدون اين لباس مقدس نميتوانم خدمتگزار باشم.»
9ـ اعتماد به ديگران
از جمله عنايات و الطاف خداوند به يگانه يادگار و فرزند گرامي و دلبند ايشان، والد معظم اينجانب، حضرت آيتالله آقاي حاج سيد مهدي ابن الرضا اين بود كه والد مكرم ايشان اعتماد فوقالعادهاي به فرزند گرامي خويش داشت. توفيقاتي كه والد معظم در فعاليتهاي علمي، اجتماعي، فرهنگي و ديگر عرصهها از جمله تأسيس حوزه علميه و ديگر خدمات الهي دارند همه مرهون اعتماد پدر ارجمندشان است. از طرف ديگر اين اعتماد نتيجه اعتماد مطلق و بالايي بود كه مراجع معظم تقليد از جمله حضرت آيتاللهالعظمي حاج سيد احمد خوانساري نسبت به آن فقيد سعيد در تأسيس حوزه علميه داشتند تا جايي كه آن مرجع فقيد وكالتنامهاي محضري و تام با تمام امتيازات و اختيارات به ايشان عنايت فرمودند و اين اعتماد را جميع مراجع معظم تقليد پس از ارتحال آن مرجع فقيد نيز داشته است و دارند.
10ـ تحمل فوقالعاده
از جمله صفات بارز آقاجان كه هميشه ورد زبان بزرگ و كوچك بود، صبر و تحمل عجيب و فوقالعاده ايشان در برابر امراض و آلام وارده بر بدنشان بود. از آنجا كه ضعف مزاج و نارسايي قواي بدن از ابتدا همراه ايشان بود، به همين دليل در ميانسالي و كهولت سن امراض و مشكلات زيادي به ايشان روي آورد و در تمام اين مدت بدون اينكه كوچكترين اظهار درد يا تألمي كند آن را تحمل ميكرد و افرادي كه در كنارشان بودند تصور ميكردند هيچگونه دردي ندارد!
ذيلاً از ميان دهها مورد تنها به دو خاطره اشاره ميكنم:
قريب 20 سال قبل كليه ايشان براي بار دوم مشكل پيدا كرد. طبيبي كه بر بالين آقاجان حاضر شده بود صلاح را در اين ديد قدري صبر كند تا بلكه مشكل حل شود. روز اول گذشت و در حالي كه براي رفع مشكل مقدار زيادي مايعات نيز نوشيده بود، اما مثانه همچنان تخليه نشده بود، روز دوم وقتي همان پزشك بر بالين ايشان رسيد و وضع را مانند ديروز ديد، اما ايشان اظهار ناراحتي نميكرد، بياختيار خم شد و دست آقاجان را بوسيد و گفت:«ميدانم ايشان چه دردي را تحمل ميكند و بر زبان نميآورد.»
همچنين حدود سه هفته قبل از رحلت ملكوتي اطبا صلاح بر اين ديدند براي كمك به ريه خسته و ناتوان ايشان دستگاه تنفسي با لوله موسوم به «وِنتيناتور» به ريه ايشان متصل شود.
اتصال اين لوله تنفسي به ريه در دو صورت ممكن است يا مريض هوشيار نباشد و به اصطلاح در كما باشد يا اگر هوشياري دارد دائماً به او آرامبخش قوي تزريق شود، اما آقاجان تا آخرين لحظات حيات هوشياري كامل داشت و به گفته كادر پرستاري بيمارستان كسري در تهران اين دستگاه بدون بيهوشي به ايشان متصل شد و عجيبتر اينكه در طول قريب به 20 روز بدون تزريق آرامبخش آن لوله زمخت را نيز تحمل كرد.
11ـ جامعيت رفتاري
جامعيت رفتاري زندگي ايشان در طول عمر بابركتش به نحوي بود كه خطوط فكري مختلف و گاه متناقض سياسي به ارتباطات ايشان هيچ لطمهاي وارد نميكرد و سران گروههاي مختلف بهرغم اختلاف با يكديگر گاه به صورت اتفاقي در منزل ايشان با يكديگر ملاقات ميكردند و اين نتيجه جامعنگري و ارتباط با همه افراد بدون در نظر گرفتن سلايق مختلف و خطوط فكري متفاوت آنهاست. نمونه بارز اين مطلب پيامهاي تسليتي است كه پس از ارتحال ايشان صادر شد و بنده از بين صدها پيام تسليت ـ از افراد با خطوط فكري و سياسي مختلفـ تنها به پيام 15 مرجع معظم تقليد از ايران و عراق اشاره ميكنم كه در نوع خود كمنظير بلكه بينظير است و اين گذشته از پيام تسليت شخصيتهاي ديگر حوزوي، علمي و سياسي قبلي و فعلي نظام با تمام سلايق و خطوط فكري است، همچنين حضور چهرههاي مختلف در مجالس ترحيم و تسليت به بازماندگان ايشان شاهد ديگري بر اين مطلب است.
12ـ صاحب نفس زكيه
از مرحوم آيتاللهالعظمي بهجت راجع به آقاجان شنيدم كه فرمود:«ايشان نهتنها براي حوزه علميه خوانسار مايه بركت هستند، بلكه وجودشان براي تمام مردم زمين بركت است و از بركت وجود افرادي مانند ايشان نعمتها به مردم ميرسد»، لذا آن مرجع معظم هميشه به ما توصيه ميكردند شما و طلاب حوزه تا ميتوانيد از ارشادها، راهنماييها و اخلاق عملي ايشان استفاده كنيد. در اجازه روايي مرحوم آيتاللهالعظمي سيد جمالالدين گلپايگاني به ايشان نيز آمده است كه مردم اخلاق ايشان را دستورالعمل زندگي خويش قرار دهند.
13ـ حافظه قوي و هوش سرشار
ايشان از ابتداي تحصيل دورههاي مختلف تفسير قرآن، روايات و احاديث اهلبيت(ع) را مطالعه كرده و اين معارف والاي الهي در خزانه ذهنشان بهطور كامل نقش بسته بود، همچنين اشعاري از برخي از ادباي فارسي و عربي را به ياد داشت كه هرگاه از ايشان درخواست نصيحت و اندرزي ميشد با كمي تأمل و توجه به اقتضاي بحث و مجلس با بيان يكي دو روايت همراه با آيه يا آياتي از قرآن كريم و اشعاري فارسي يا عربي مخاطب را مجذوب كلمات خود ميكرد و اين حالت تا آخرين لحظات حيات همراه ايشان بود. گاهي نيز وسعت اطلاعات آن بزرگمرد و احاطه وي به اين دسته از معلومات مايه اعجاب نهتنها افراد غريبه كه خوديها نيز ميشد.
در آبان سال 1379ﻫ. ش ـكه مصادف با اعياد نيمه شعبان بودـ گردهمايي طلاب و فضلاي تحصيلكرده حوزه علميه وليعصر خوانسار برگزار شد، ايشان در اجتماع آنها سخنراني جالبي پيرامون مهدويت و بشارت به ظهور منجي در عهدين و كتب سماوي و در ضمن بحث براي استناد به مطلب قدري از كتاب تورات را از حفظ به زبان عبري قرائت كرد كه موجب تعجب همراه با تحسين جميع حاضران در جلسه شد، بهگونهاي كه آيتالله سيد محسن خرازي ـكه خطيب محترم آن جلسه بودـ صريحاً اظهار كرد با وجود اين خطابه جامع جايي براي سخنراني ديگري نيست!
همچنين در مدت قريب به دو دهه محروميت از بينايي ـكه ابداً جايي را نميديدـ هنگامي كه اشخاصي كه سابقه كمي با ايشان داشتند به ديدارشان ميرفتند با يك سلام و احوالپرسي كوچك آنها را ميشناخت، بدون اينكه از نامشان پرسشي كند.
در اينجا بجاست به خاطره ديگري اشاره كنم و آن ماجراي امتحان مدرسي است، يعني امتحاني كه از متقاضيان تدريس سطوح عاليه گرفته ميشود و در يك روز همزمان از مباحث مختلفي از قبيل فقه، اصول، ادبيات، لغت، منطق، بلاغت، تفسير، كلام و ديگر علوم حوزه امتحان به عمل ميآمد.
در آخرين روزهاي ماه صفر سال 1431 ق يعني حدود يك ماه و نيم قبل از رحلت ايشان اين ماجرا را كه بارها از ايشان شنيده بودم عرض ميكنم كه فرمود:
«هنگامي كه در زمان مؤسس حوزه علميه قم، مرحوم آيتاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري پس از اينكه اكثر طلاب را از عمامه بر سر نهادن منع كرده و برخي امتحان عمامه داده و قبول شده بودند از جمعي از طلاب براي امتحان مدرسي دعوت كرده بودند، ايشان فرمودند از جمع طلاب آن زمان در قم كه كمتر از 1000 نفر ميشدند دوازده نفر شركت كردند و تنها پنج نفر قبول شدند كه ايشان همراه مرحوم آيتاللهالعظمي حاج شيخ علي صافي گلپايگاني و مرحوم آيتالله سيد محمود طالقاني از آن پنج نفر بودند». فرمودند:«ذوالمجدين به نمايندگي از طرف رضاخان و نيز نماينده معارف و مرحوم آيتاللهالعظمي سيد محمدتقي خوانساري به نمايندگي از طرف مرحوم آيتاللهالعظمي حائري ممتحن بودند. پس از آن كه مدت زمان زيادي از مباحث ذوالمجدين كه خود تحصيلكرده حوزه بود و اطلاعاتي از علوم حوزوي داشت، اما رابط دربار بود، به دستاندركاران امر امتحان گفته بود نمره ايشان را عالي بنويسيد». با اينكه ايشان هنگام نقل اين خاطره حال مزاجي مناسبي نداشت، معذلك به يكي از سؤالات امتحاني اشاره كرد كه از من راجع به آيه شريفه:
«وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(1) سؤال كردند و با استفاده از روايات و محفوظاتي كه داشتم جواب او را درباره امامت كساني كه شايستگي اين منصب الهي را ندارند، دادم و دو شعر ذيل را خواندم:
«ذريتي سؤال خليل خدا بخوان
و ز لا ينال عهد جوابش بكن ادا
گردد تو را عيان كه امامت نه لايق است
آن را كه بوده بيشتر عمر در خط.»
سپس در جواب سؤال از آيه غار ـكه با اين آيه بر فضيلت ابوبكر استناد ميكنند و ميگويند او صاحب پيامبر(ص) استـ گفتم كلمه صاحب در اين آيه دليل بر فضيلت نيست و مصاحبت با پيامبر(ص) مدعي براي كسي به حساب نميآيد، زيرا صاحب در لغت به معني همراه و همنشين است، اعم از اينكه مؤمن باشد يا كافر و در قرآن مجيد فرموده است:«قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَه ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا»(2) و در مورد كسي كه ناقه صالح را كشت نيز فرموده است:«فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ»(3) همچنين اين كلمه بين شخص عاقل با حيوانات نيز استعمال ميشود. پس از آن با كمي تأخير انگار كه به ياد چيزي افتاده باشد، در دنباله مطلب مربوط به آيه غار با اشاره به برخي از حوادث شب تاريخي هجرت پيامبر اكرم(ص) در غار ثور فرمود: «بس كن حديث غار كه عار است نزد عقل
آن حزن و بيقراري شيخ معمرَّم
مير من آن امام كه فرمانْش برده مار
من اين امام مار گزيده كجا برم؟»
حال كه سخن به اينجا رسيد مناسب است به ادب ديگري از آقاجان اشاره كنم. در ارديبهشت سال 1385 كه ايشان به قم مشرف شده بود، حضرت آيتاللهالعظمي حاج شيخ لطفالله صافي گلپايگاني با ايشان ديدار كردند و در ضمن بحث به همين امتحان مدرسي اشاره كردند و فرمودند: «اخوي اينجانب يكي از آن پنج نفر بودند»، اما ايشان اسامي چهار نفر ديگر را ذكر نكردند. ايشان در آن جلسه چيزي را اظهار نكردند و تعجب كرديم و روز بعد كه از ايشان پرسيديم:«چرا چيزي نگفتيد؟» فرمود:«ايشان مهمان من بود و اين بيادبي بود در حضورشان نامي از خودم ببرم و بگويم يكي از آن پنج نفر هم من بودم.»
14ـ عاقبت به خيري
آرزوي هر انسان و خواسته هر بشر سليمالنفسي از خداوند هجرت از دنيا همراه با عاقبت به خيري است، به جرئت ميتوان گفت آن فقيد سعيد نداي «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَه مَّرْضِيَّه»(4) را با اطمينان خاطر پاسخ داد و اين نه يك ادعا بلكه قولي است كه جملگي برآن هستند، عملكرد ايشان در طول قريب يك قرن خدمت خالصانه به قرآن و عترت شاهد صادق بر اين مطلب است.
پينوشتها
-1 قرآن كريم، سوره بقره، آيه 124
2 -قرآن كريم، سوره كهف، آيه 37
-3قرآن كريم، سوره قمر، آيه 29
-4 قرآن كريم، سوره فجر، آيه 28