کد خبر: 632703
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۱
نقد رسانه/
امیر و سارا زوج جوانی که تا 8ساعت دیگر پروازی به استرالیا دارند برای یک مسافرت5 ساله!!! تینا دختر همسایه در خانه آنها خوابیده است و…

سرویس فرهنگی آفتاب ری؛ صادق فرامرزی- فیلم ملبورن اولین اثر سینمایی نیما جاویدی است که در جشنواره فیلم فجر به روی پرده رفت.

ملبورن

امیر و سارا زوج جوانی که تا 8ساعت دیگر پروازی به استرالیا دارند برای یک مسافرت5 ساله!!! تینا دختر همسایه در خانه آنها خوابیده است و…

  این تمام داستان فیلم ملبورن است که به رغم خوش ساختی اش بخاطر فرهادی زدگی غیرقابل انکارش توجه هیچ منتقدی را جلب نکرد و هیچگاه به بخش مسابقه نرسید.

 ملبورن بیش از آنکه بشود فکرش را کرد فاقد ابتکار است و هرچه دارد آمیخته ای است از چهارشنبه سوری و جدایی نادر از سیمین اصغرفرهادی و پیام اخلاقی اش هم سراسر الگو گرفته شده از درباره الی… فرهادی است!

 Melborn

بعد از کسب اسکار و گلدن گلوب توسط جدایی نادر از سیمین بر همگان واضح بود که سینمای ایران تا سالیان سال می خواهد فرهادی زده شود.

همانگونه که سینمای قبل از انقلاب بشدت تحت تاثیر موفقیت قیصر و گوزن های کیمیایی و گاو مهرجویی تا سالیان سال می خواست خودش را شبیه کیمیایی و مهرجویی کند و اندکی بعد از انقلاب هم با نابودی موقتی فیلم فارسی کیارستمی و عیاری و بعدها تقوایی و مخملباف بودند که شده بودند الهه های سینمای ایران که همگان در پی پرستش آنها فیلم هایشان را از آنها الگو می گرفتند.

«ملبورن» تقلیدش از سینمای فرهادی از حد لرزش بیجای دوربین، بازی معادی، میزانسن ها و لوکیشن های فیلم فراتر رفته است و حتی پیام اخلاقی فیلم باز تکرار پیام درباره الی… و جدایی نادر از سیمین است که می گوید: اخلاق نسبی است…

 100191

تعلیق فیلم که ساختار را هدایت می کند کاملا تحت تاثیر سبک و شیوه تعلیق فرهادی است و به هیچ وجه نگاه به آینده ندارد و می خواهد رو به گذشته باشد، در جدایی هیچ کس نمی خواهد بداند آخر چه می شود چون آینده در فرع گذشته ای تعریف می شود که واقعا چه کسی فرزند راضیه را کشته است و همچنین در فیلم بعدی فرهادی باز هم کسی تمایلی ندارد بداند سرانجام احمد چه می کند، یا اصلا همسر سمیر زنده می ماند یا نه بلکه توجه مخاطب کاملا به گذشته روایت است؛ که چه کسی موجب خودکشی همسر سمیر شده است و در این بین «ملبورن» هم کاملا تعلیقی رو به گذشته و سوال گونه دارد که مهم ترین شگرد سینمای فرهادی است…

 چه کسی مقصر بلایی است که سر تینا آمده؟ در این میان تینا همانقدر مبهم است که اِلی مبهم بود و هر چقدر بخواهی خوشبینانه قضیه را بسنجی که همه این شباهت ها یک اتفاق بوده است؛ بازی معادی را به هیچ وجه نمی توان یک بازی ابتکاری دانست و در واقع نیما جاویدی در فیلم اولش به قدری اسیر جاذبه فیلم فرهادی شده که حتی کاراکترهایش هم شبیه آنها ساخته است.

 ofeh_url

هرچند ملبورن می خواسته با محدود کردن تمام فیلم (بجز سکانس اول و آخر) در یک آپارتمان و رئال تایم بودن خودش قدرت فیلمنامه را به رخ مخاطب بکشد، اما به قدری فیلم از تعلیق های فرعی دوری کرده است که همه چیز ذیل همان تعلیق اصلی تعریف شود و نگاه رو به گذشته و سوال هایی که هر 15دقیقه یکبار در داستان فیلم برای مخاطب شکل می گیرد همه ذهن ها را به سمت سینمای فرهادی ببرد.

گذشته از اینها فیلمنامه فیلم گاهی اوقات از منظر علت و معلولی می لنگند و کسی دقیقا نمی داند چرا امیر ماجرا را به پدر تینا نمی گوید؟

 گفتن ماجرا به پدر تینا به مراتب قابل هضم تر است تا دروغ های پی در پی امیر که خود نیز بیش از پیش همه را یاد همان اِلِمان تکراری فیلم فرهادی می اندازد، که همه چیز از یک دروغ شروع شد و اینجاست که هر مخاطبی با خودش می گوید ملبورن می خواهد برایم حرف های جدایی را کپی برابر اصل تعریف کند.

 vbfl91r4gs8g65e01bmj

شاید در جشنواره امسال که همانند جشنواره سال گذشته بشدت فیلم ها (بخصوص نحوه اتمامشان) شبیه سینمای فرهادی است؛ «ملبورن» بیش از هر فیلم دیگری هشدار می دهد که سینمای شبه روشنفکری ما دغدغه هایش ته کشیده و طبقه بورژا جامعه اگر قرار است در آپارتمان های شمال و غرب تهران به تصویر کشیده شود، حتی میزانسن هایش هم شبیه فیلم های فرهادی است و در این بین یکبار مرکز دعوا الی است، یکبار ترمه و این بار هم تینا!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار