فيلم «تنهاي تنهاي تنها» به قول فيلمسازش همه المانها را براي يك فيلم منفور داشت چراكه قصه آن در شهري دور ميگذشت، بازيگرانش نابازيگر بودند، همگي لهجه داشتند و قصه آن هم حول و حوش يك موضوع جدي نظير انرژي هستهاي ميگذشت اما فيلمساز اين كار احسان عبديپور با ظرافت خاصي به سراغ اين سوژه رفت و به قدري زيبا تأثير تصميمگيريهاي 1+5 و سازمان ملل را بر زندگي افراد نشان داد كه بسياري اين كار را اثري تحسينبرانگيز و اثرگذار دانستند. آوازه اين فيلم در جشنواره به قدري پيچيد كه به گفته فيلمساز اين كار حتي سعيد جليلي، زماني كه مسئوليت مذاكرات انرژي هستهاي را بر عهده داشت از او خواست تا به دفتر بيايدو در مورد اين اثر و ديدگاههاي عبديپور پيرامون انرژي هستهاي به بحث و تبادل نظر بنشينند چراكه او از اين فيلم بسيار خوشش آمده بود.
با عبدي پور كه اين روزها در آستـانه ساخـت اثر جـديـدش است به گفـتوگـو نشستيم كه از نظر مـيگـذرانيد.
براي ما بسياري جالب است كه شما مذاكرات انرژي هستهاي را دستمايه ساخت فيلمتان قرار داديد؛ كمي در مورد اين موضوع صحبت كنيد؟
واقعيت اين است دغدغه اصلي كه در مورد مذاكرات انرژي هستهاي براي من وجود داشت اين بود كه فكر ميكردم شرايط زندگي ما به گونهاي غير متعادل شده است طوري كه انگار زندگي ما پشت در سازمان ملل قرار دارد و كافي است خطي در آن سوي آبها نوشته شود تا تأثيرش را در زندگي خود ببينيم. به همين خاطر به دنبال بهانهاي بودم تا آنچه كه در ذهن دارم در قالب يك فيلمنامه ارائه دهم. براي رسيدن به اين ايده، نياز به يك ماده اوليه داشتم و با توجه به حضور 16 ساله روسها در بوشهر وتأثيرات اين حضور بر بافت فرهنگي بوشهر با اين ماده اوليه اين ايده را پياده كردم . بيشك اگر در فضاي شهر تهران بودم به صورتي ديگر داستان را روايت ميكردم.
بسياري تعجب كردند كه شما يك سوژه سياسي را دستمايه ساخت فيلم كودك قرار داديد؟
هدفم از انتخاب اين سوژه آن بود كه ميخواستم به افرادي كه در اين جلسات بيانيهاي را امضا ميكنند بگويم آيا متوجه هستند كه اين امضا ميتواند چه تأثيري را روي افراد جامعه و بچههاي بيگناهي كه حتي سنشان به رأي هم نرسيده داشته باشد. در هر حال نيتم بيش از هر چيزي اين بود كه بتوان افرادي را كه در اين حوزه فعاليت ميكنند متوجه تأثيرگذاري تصميمهايشان بكنم چون آنچه آنها اتخاذ ميكنند تأثيرش روي زندگي افراد با هيچ متر و معياري قابل اندازهگيري نيست. در هر حال اين فيلم نفريني به زندگيهاي سياست زده ما است. در واقع من با انتخاب ژانر كودك به نوعي حساسيت اين موضوع را به سياستگذاران قدرتهاي جامعه جهاني بيشتر نشان دادم تا با عواقب تصميمگيريهايشان بيشتر آشنا شوند. بسياري از آنها حتي تصور نميكنند حرفهايي كه مطرح ميكنند ممكن است چه تأثيراتي را روي خانوادهها به ويژه كودكان كه از همه اقشار جامعه ضعيفتر هستند بگذارد؛ شايد براي آنها لازم باشد كه اين فيلم را ببينند تا آگاه شوند يك تصميم ساده در آن سوي آبها كه از روي حب و بغض صادر ميشود چه تأثيري در اين سو بر زندگي كودكي دارد.
اين طور كه شنيدهام شما در ابتدا اين اثر را به شكل تله فيلم تهيه كرديد اما بعد از فيلمبرداري اين كار تصميم گرفتيد آن را به شكل سينمايي نمايش دهيد؛ كمي در مورد اين موضوع صحبت كنيد؟
همين طور است من از ابتدا نگاه تله فيلمي به اين اثر داشتم و حتي تا به امروز هم به اين اثر چنين نگاهي دارم. به عقيده من زدن برچسب تله فيلم به يك اثر نه تنها اتفاق بدي نيست بلكه من از آن استقبال هم ميكنم واقعيت اين است كه سينمايي يا تلويزيوني بودن يك كار نبايد تأثيري روي ديدگاه سازنده يك كار در زمينه ساخت يك اثر داشته باشد اما متأسفانه اين نگاه مدتي است در بين سازندگان آثار سينمايي و تلويزيوني به وجود آمده و آنها اثري را جدي ميپندارند كه قرار است بر پرده سينما نمايش داده شود. در واقع سينمايي باشد و از نگاه برخي از آنها كار در تلويزيون يعني زنگ تفريح و سرسري گرفتن... در حالي كه نبايد به كارهاي تلويزيوني به چشم يك حياط خلوت نگاه كرد و صرفاً فيلمساز توان و انرژياش را در ساخت آثار سينمايي معطوف كند. من از ابتدا به دنبال ارائه كاري بودم كه در آن بتوانم تمام تواناييام را به منصه ظهور در آورم و در اين اثر هم 95 درصد از تواناييام را به كار بستهام. «تنهاي تنهاي تنها» متعلق به تلويزيون بوشهر است و مسئولان صدا و سيماي بوشهر هم قصد دارند اين اثر را در عيد امسال از تلويزيون استاني پخش كنند. خوشبختانه چون خروجي اين كار خوب بود ما تصميم گرفتيم آن را در جشنواره به نمايش درآوريم و بعد از شركت دادن آن و استقبال منتقدين و مخاطبان تصميم گرفتيم اين اثر اكران شود. خوشبختانه به واسطه رايزنيهايي كه انجام شد توانستيم از پس اين مهم برآييم.
نكته جالبي كه در اين فيلم وجود دارد نگاه صلحجويانه شما است كه به نوعي ميخواستيد از طريق اين فيلم نگاه صلحطلبانهتان را به دنيا ارائه دهيد البته شما در اين مورد گامي فراتر نهاديد و گفتيد به نظرتان سينما رئيسجمهور هنرهاست؟
همين طور است؛ من تمام تلاشم را به كار بستم تا در فيلم خودم از صلح حرف بزنم. در واقع «تنهاي تنهاي تنها» فيلم صلح است و در بستر روايي خودش زندگي آدمهايي را نشان ميدهد كه هر لحظه با وجود بعد زماني بسياري كه وجود دارد از مراكز تصميمگيري سياست، ناخواسته تأثير ميگيرند. اين فيلم تكه آينهاي است تا سياستمدارها شعاع عملشان را تا نهان ماندهترين گوشه و زاويه زندگي معصومترين و بيگناهترين آدمها ببينند. به گمان من اين كهنه نميشود. در هر حال من بر اين باورم همان طور كه پيشترها هم گفتهام سينما، رئيسجمهور هنرهاست. چراكه هنر سينما معجزهها كرده و ميكند. يك فيلم سينمايي قادر است به زبان رساتري از تفكرات و انديشههاي داخل كشور ما دفاع كند و اثرگذاري آن صدها برابر گفت و گوهاي سياسي است.
«تنهاي تنهاي تنها» به شدت در معرض شعارزدگي قرار داشت و هر اغراقي در اين راستا ممكن بود باعث شود مخاطبان فيلم را پس بزنند؟
همينطور است من گاهي به شوخي در مصاحبههايم ميگويم «تنهاي تنهاي تنها» تمام اِلمانهاي تنفربرانگيز را با خود دارد و كاملاً آماده است تا به فيلمي منفور تبديل شود؛ اين فيلم بازيگر ندارد، لهجه دارد، در روستا فيلمبرداري شده و... موضوع آن به شدت لب مرزي است، اما با سعي و تلاش فراواني كه انجام داديم آن را به فيلمي دوستداشتني تبديل كرديم. داستان «تنهاي تنهاي تنها» به گونهاي است كه ميتوانست در معرض شعارزدگي قرار بگيرد، چراكه سوژه فيلم موضوعي بود كه معمولاً در مراسم و مكانهاي جدي در مورد آن بحث ميشد و كم پيش ميآمد كه كسي بخواهد آن را از منظر ديگري مورد بررسي قرار دهد ولي به گفته خودتان دوري از همين شعارزدگي و بيان صريح و صادقانه توانست نظر بسياري از مخاطبان را جلب كند چراكه مخاطب امروزي تشنه شنيدن حرفهاي تازه است و به شدت از كليشه دوري ميكند.
يكي از نقاط مثبت فيلم شما استفاده درست و به موقع از بار طنز بود؛ چطور توانستيد اين بالانس را در كارتان ايجاد كنيد؟
راستش را بخواهيد زمان زيادي را صرف اين موضوع كردم چراكه بر اين باور بودم اين فيلم با توجه به قصه سنگيني كه دارد يك جاهايي احتياج به زنگ تفريح دارد تا مخاطب لبخندي بزند و فضا به نوعي براي شنيدن حرفهاي جدي آماده شود به همين خاطر حواسم بود كجاها فيلم زنگ تفريح ميخواهد و مخاطب نياز به استراحت دارد. در هر حال مدام اين نكته را در نظر ميگرفتم بعد از مطرح كردن حرفهاي گل درشت فيلم نفسي تازه كند. البته بايد اين موضوع را هم در نظر بگيرم اين نگاه سرخوشانه جزوي از فرهنگ بوشهر است و از اين جهت نميتوان آن را از آثاري كه هنرمندان بوشهري خلق ميكنند جدا كرد.
با اين اوصاف يك كارگردان بوشهري همواره رگههايي از طنز در كارش وجود دارد؟
بله يا حداقل بهتر است بگويم اين موضوع در كارهاي من وجود دارد به هر حال نوعي كمدي در تمام كارهايم است كه همانطور كه پيشتر هم اشاره كردم به بوشهري بودنم برميگردد. ولي باز اين موضوع به درك من از وضعيت يك اثر هم بازميگردد. چراكه بر اين باورم يك اثر هرچقدر هم لايه به لايه يا پيچيده باشد احتياج به نفس كشيدن هم دارد و فيلمساز حداقل كاري كه بايد بكند اين است اثري را خلق كند كه مخاطب در مدت يك ساعت و نيم از تماشاي آن لذت ببرد حتي اگر نخواهد به هيچ كدام از جنبهها و لايههايش فكر كند. يعني تشخص هنر اين است كه با خطابه و سخنراني لحن و ادبيات بيانش فرق داشته باشد و همين الزام است كه در نهايت من را وادار ميسازد بر اساس بار دراماتيك قصه فضاهاي فان را بهوجود بياورم. اصولاً من معتقدم نبايد فضاي فان را از سينما گرفت حتي اگر ميخواهيم مثلاً موضوعي تلخ در ارتباط با جنگ را روايت كنيم، بايد در آن ظرافتهايي از طنز را بگنجانيم تا از اين طريق هضم قصه براي مخاطب راحتتر باشد.
چه شد كه اين اسم را انتخاب كرديد؟
ابتدا اسم فيلم «رنجرو» بود. اما چون معاونت سينمايي روي انتخاب برخي اسامي حساسيت دارد، تصميم گرفتم نام اين فيلم را تغيير دهم و پس از فراز و نشيبهاي فراوان سرانجام در دقيقه ۹۰ اين اسم را انتخاب كردم چون حس ميكردم به نوعي با سوژه اصلي اين فيلم همخواني دارد و به نوعي حق مطلب را ادا ميكند.
بازيگر نقش اول فيلمتان، رنجرو را چطور پيدا كرديد؟
با او پيش از اين فيلم در يك تله فيلم همكاري كرده بودم، او استعداد بسيار خوبي در عرصه بازيگري دارد به گونهاي كه بسياري از نحوه بازي او در جشنواره تعجب كردند وقتي مشغول نگارش فيلمنامه اين كار بودم مدام تصوير او جلوي چشم من ميآمد منتها براي نقشي كه مد نظر داشتم كمي چاق بود به همين خاطر از او خواستم كمي از وزنش كم كند كه خوشبختانه او در كوتاهترين زمان ممكن اين كار را انجام داد. بعد از نمايش اين كار در جشنواره او پيشنهادهايي براي بازي داشت كه در اين ميان اتفاقاً انتخاب هوشمندانهاي داشت بازي او در اين اثر هم بسيار خوب و درخشان بود و اين موضوع گواهي بر توانايي او در عرصه بازيگري است و نشان ميدهد كه او براي بازيگري صرفاً متكي به يك كارگردان نيست.
شما در اين فيلم از يك بازيگر نوجوان خارجي هم بهره گرفتيد؛ انتخاب او به چه شكل بود؟
براي اين بازيگر هم دچار وسواس زيادي بودم چراكه ميخواستم از پس بازي در اين كار به خوبي برآيد. اولگ را در خارج كشور و در يكي از كلاسهاي تابستاني ارمنستان پيدا كردم با وجود اينكه ما هيچ ارتباط زباني با هم نداشتيم اما ارتباط خوبي با يكديگر برقرار كرديم. او به خوبي در قالب نقشش فرو رفت و پلانها را خيلي خوب بازي كرد اولگ ضريب هوشي بسيار بالايي دارد. او به همراه مادربزرگش به ايران آمد چون پدر و مادرش در لهستان بودند و نميتوانستند او را در اين سفر همراهي كنند و به ايران بيايند حدود 50 روز ما ميزبان اولگ و مادربزرگش بوديم بعد از اتمام فيلمبرداري هم او به كشورش برگشت.
بيترديد براي خيليها جالب است كه شما چطور از بازيگرانتان بازي گرفتيد چراكه اكثر آنها نابازيگر بودند؟
راستش را بخواهيد من از بازيگرانم تنها خواستم كه جلوي دوربين زندگي كنند در واقع به آنها اجازه و فرصت نميدادم كه بازيگري كنند و از مشاهدات سينماييشان بهره بگيرند مدام به آنها ميگفتم «اداي فيلما رو در نيار»! و خب در نهايت همين موضوع باعث ميشد بچهها نقش را به نوعي مال خود كنند و از فضاي بازيگري دور شوند. با وجود اينكه تضاد عجيبي بود اما خوشبختانه از آن جواب گرفتيم.
در اين فيلم شما بيشتر به سراغ نماهايي با قاببنديهاي عكاسي رفتيد كمي در مورد اين موضوع صحبت كنيد؟
بله، بخش زيادي از اين موضوع به اين خاطر بود كه آقاي نيكذات به عنوان فيلمبردار ما شهرتش به عكاسياش است و مدرس عكاسي است و اين شعور بصري ايشان خيلي به كمك فيلم آمد و اگر در حرفه فيلمبرداري امتيازي وجود داشته باشد بايد آن را به مدير فيلمبرداري بدهيم كه ساعد نيكذات بود. جداي از اينها شخصيت انساني و كارياش است كه خودش كلي جاي حرف و تقدير دارد.
نكتهاي كه در اين فيلم براي بسياري سؤالبرانگيز بود تصميم سفر رنجرو به سازمان ملل و عكسالعمل خانواده او بود چراكه آنها هيچ مخالفتي در اين باره نداشتند و به راحتي با اين قضيه موافقت كردند؟
بخشي از اين موضوعي كه شما به آن اشاره ميكنيد به نوعي در دل قصه به آن توسط شخصيتپردازي كاراكترها پاسخ داده شده است؛ خانواده رنجرو او را پسربچهاي ميشناختند كه در آرزوهايش زندگي ميكند و حرفهاي غيرقابل باور ميزند مانند ديدن سفينه فضايي و. . . ولي در اين ميان پدر خانواده همه چيز را به خوبي ميفهميد و با هيچ چيز مخالفت نميكرد به همين خاطر شاهد هستيم در اوايل فيلم وقتي رنجرو به پدرش ميگويد دوست دارم ببرمت يه دكتري كه يك ميليون ويزيتش باشد پدر رنجرو جواب ميدهد زحمتت ميشود و اجازه ميدهد اين كودك با روياهايش زندگي كند و همينطور سكانسي كه رنجرو قصد دارد به سازمان ملل برود خانواده به حساب توهمات رنجرو ميگذارند كه اين دفعه واقعاً عملي ميشود.
در بخش پاياني فيلم ما شاهد خواندن نامه رنجرو توسط يكي از شاگردان كلاس هستيم در واقع شما در اين نامه ديدگاهتان را بيان كرديد كه البته كمي رنگ و بوي شعار هم داشت. هر چند متن نامه بسيار زيبا و اثرگذار بود.
راستش را بخواهيد من خيلي موافق گنجاندن اين متن نامه در پايان فيلم نبودم چون از شعارزدگي ميهراسيدم اما خب شرايط فيلم اقتضا ميكرد تا ما از اين طريق به بيان ناگفتهها بپردازيم و به نوعي پايانبندي در اين مورد داشته باشيم.
به نظر شما ساخت فيلم در يك شهرستان در قياس با تهران چه تفاوتهايي دارد؟
بيشك بخش اصلي اين موضوع به رابطه صميمانهاي بازميگردد كه بين اعضاي تيم فيلمبرداري در شهرستان حاكم است. خوشبختانه رابطه دوستانهاي در اين فيلم وجود داشت و اين صميميت به حدي بود كه از همان روز اول تصميم گرفتيم حتي هيچ دستمزدي را بابت اين فيلم نگيريم. در واقع همه عوامل فقط ميخواستند اين فيلم خوب ساخته شود. خب طبيعي است كه اين نگاه در تهران كمتر ديده شود؛ چراكه كار در فضاي حرفهاي مانع از آن ميشود كه يك تيم فارغ از ديدگاههاي مالي بخواهد زمان زيادي را صرف ساخت يك فيلم سينمايي بكند.
اين روزها مشغول چه كاري هستيد؟
در تدارك ساخت يك فيلم سينمايي هستم.
در فيلم جديدتان باز هم رد پايي از «تنهاي تنهاي تنها» ديده ميشود يا به سراغ فضاي جديدي ميرويد؟
فيلم جديدم از قصهاي اجتماعي برخوردار است كه اتفاقاً آن را بسيار هم دوست دارم. قصه آن در بوشهر اتفاق ميافتد. باز هم يك فيلم كاملاً ايراني است اما راستش را بخواهيد دوست ندارم در هيچ قضيهاي كليشه بشوم و با برچسب مواجه شوم و مثلاً بگويند عبديپور فيلم كودك ساز است، جنگي ساز است، بوشهر فيلم ميسازد، تهران فيلم ميسازد. يك چيز مهمتر وجود دارد و آن هم يك قصه يا يك وضعيت گيرا و جذاب است كه معلوم نيست كجا و كي و با چه لهجهاي يك روز ميآيد و تمام سلولهاي مغز و قلبت را اشغال ميكند.
شما فعاليتتان را در عرصه كارگرداني از ساخت فيلم كوتاه شروع كرديد يا از ابتدا فيلم بلند ساختيد؟
راستش را بخواهيد اولين فيلمم يك فيلم بلند سينمايي بود. هر چند اين اثر هرگز به آنچه مد نظرم بود نزديك نشد و حتي حالا مرور خاطرهاش حالم را بد ميكند. اين اثر «توماج» نام داشت و من با روياهاي بسيار ساخت آن را شروع كردم اما در حين فيلمبرداري همراه آن وارد يك جهنم شدم و مشكلات زيادي را متحمل شدم چراكه براي ساخت آن با يك تيم توليد بيتجربه همكاري كردم كه سر و كله زدن با آنها تمام انرژي مرا گرفت. به هر حال سكانس به سكانس از فيلم توماج دفاع ميكنم اما كليتش يك چيز غريب و در هم برهمي است كه از يادآورياش هم هراس دارم. . .
ظاهراً شما پيش از اينكه وارد كار در فضاي سينما شويد به عنوان كارگردان تلويزيوني فعاليت ميكرديد با اين اوصاف تلويزيون چه نقشي در پرورش تواناييهايتان داشت؟
در اين زمينه نميتوانم نقش تلويزيون را ناديده بگيرم چراكه براي من نقش كليدي را ايفا كرد البته حسن تلويزيون نسبت به سينما اين است كه فرصت را در اختيار شما به عنوان فيلمساز قرار ميدهد تا آزمون و خطا بكنيد اما خب نكتهاي كه در آن وجود دارد اين است كه كار تلويزيوني باعث ميشود كه از ميزان وسواس و سختگيريهاي فرد كاسته شود؛ چون تلويزيون اصولاً توقع آن چناني از فيلمسازش ندارد و كسي را به خاطر بد بودن نتيجه كارش تنبيه نميكند. فقط ممكن است فيلمت را به جاي ساعت 8 پنجشنبه شب، ساعت 10 دقيقه سه شنبه شب پخش كند! اما خب سينما چنين صبوري ندارد و به شدت حذفي و چكشي برخورد ميكند و اجازه آزمون و خطاي چنداني به خالق يك اثر نميدهد.
در اين ميان نقش تله فيلم در پرورش يك فيلمساز چيست؟ منظورم اين است كه تا چه حد يك سياه مشق براي ساخت يك فيلم سينمايي محسوب ميشود؟
قضيه تله فيلم تا حد زيادي حتي با سريالسازي متفاوت است چراكه به نظرم تله فيلم اصلاً براي خود تلويزيون هم جدي نيست و اين سنگ كجِ اول است كه فيلمها را تا ثريا كج ميبرد. اگر در اين وادي اين موضوع جدي گرفته شود قطعاً ما از اين طريق ميتوانيم سينماگرهاي حرفهاي را داشته باشيم.
قبل از ورود به عرصه كارگرداني در چه حيطهاي فعاليت ميكرديد؟
من ابتدا فعاليتم را در اين وادي با داستاننويسي شروع كردم. در سالهاي اول دبيرستان با هنر تئاتر آشنا شدم و بعد از آن فعاليتم را در اين حيطه متمركز كردم و تا اواخر تحصيل در دانشگاه خليج فارس هم تئاتر كار كردم اما خب بعد از آن وارد عرصههاي ديگر نظير كارگرداني و. . . شدم.
شما در شرايطي كه كمتر كسي در ژانر كودك فيلم قابل تأملي را ميسازد دست به ساخت فيلم «تنهاي تنهاي تنها» زديد البته دو اثر قبلي شما هم در ژانر كودك بود باز هم قصد داريد در اين فضا كار كنيد؟
واقعيتش آن است كه نه؛ با وجود ساخت فيلم «تنهاي تنهاي تنها» يا دو اثر ديگري كه در اين ژانر ساختم اما بازهم خودم را فيلمساز كودك نميدانم و بر اين باورم كه سوژه اين كارها من را به اين سمت برده است وگرنه در فيلم جديدم سراغ فضاي جديدي رفتم.
شما طي مصاحبهاي كه به تازگي داشتيد به اين موضوع اشاره كرديد كه آويني نقش پررنگي را در فيلمساز شدن شما داشت.
همين طور است. او يك فيلمساز بزرگ و اثرگذار در تاريخ سينماي ايران است. نگاهي كه او به مقوله فيلمسازي در جنگ داشت نگاهي نو و بديع بود كه كمتر نظير آن را ميتوان پيدا كرد. او نه تنها در ديدگاه فيلمسازي من اثرگذار بود بلكه اين اثرگذاري را در هم نسلان من هم داشت. به نظر من آثار او مانند يك شعر پر از اعجاز است و از بارها ديدن آثار او هيچ گاه كسي خسته نميشود چون هر بار حرف تازهاي براي بيان دارد.
گويا شما بر اين باوريد فيلم «تنهايتنهاي تنها» به دليل سوژهاي كه دارد در مراسمهايي نظير اسكار جايزه نميگيرد.
واضح است كه آنها به سوژههايي از اين دست علاقه ندارند و ترجيح ميدهند كه فيلمها با سوژههاي ديگري كه در اين مراسم نمايش داده ميشود مورد توجه قرار گيرند. انرژي هستهاي براي آنها دغدغه محسوب نميشود و آنها نسبت به اين موضوع بيتفاوتند چه رسد به اينكه بخواهند به اين اثر جايزه بدهند و موضوع اين كار را در سطح جهاني رسانهاي كنند.