مذهب تشيع 12 امامي از سوي شاه اسماعيل، سر سلسله صفويان در ايران مذهب رسمي اعلام شد. با توجه به اينكه عزاداري سيدالشهدا(ع) يكي از نمودهاي اساسي اين مذهب است، پادشاهان صفوي، علماي دين و نيز مردم شيعه مذهب ايران در برپايي و برگزاري باشكوه مراسم عزاداري ماه محرم زحمات زيادي را متحمل ميشدند. اين مراسم قرنها بعد از سلسله آلبويه در عهد صفويه از انزوا و تكاياي مخفي و نيمه مخفي به عرصه حيات اجتماعي بازگشت.
از طرف ديگر چون صفويان از دو سو با تهاجم دو حكومت سنيمذهب عثماني و ازبك مواجه بودند كه بر اساس فتاوي علماي عامه، شيعيان را رافضي و مهدورالدم ميدانستند براي مقابله و مقاومت در برابر آنان و بسيج مردم براي دفاع از كشور و سرزمينشان با استفاده از نمادهاي مذهب شيعه انسجام لازم را ايجاد و تشديد ميكردند. در واقع ميتوان گفت گسترش فرهنگ عزاداري- كه حتماً در سخنرانيهاي مذهبي مردم به دفاع از كشور شيعي در مقابل يورش حكومتهاي سني مذهب تشجيع و تحريك ميشدند- يكي از علل اساسي حفظ ايران از مستعمره شدن به دست امپراتوري مهيب عثماني بود.
اهميت حفظ و گسترش فرهنگ عزاداري ازمنظر شاهان صفوي
حفظ و گسترش فرهنگ عزاداري سيدالشهدا(ع) از نظر پادشاهان صفوي به دليل اعتقاد قلبي و نيز ايجاد روحيه مقاومت در برابر تهاجمات عثمانيان به اندازهاي مهم و ضروري بود كه در وهله اول وسيعترين عزاداريها در حضور آنان در پايتخت برگزار ميشد و فرمانروايان و حكام ولايات نيز به تبع يا به دستور پادشاه عزاداريهاي محرم را با شكوه زيادي اجرا ميكردند و اگر لشكركشيهاي صفويان براي مقابله با عثمانيها يا ازبكها در ماه محرم صورت ميگرفت، مراسم عزاداري امام نهتنها به فراموشي سپرده نميشد بلكه برگزاري آن در اردوگاههاي نظامي و در برابر سپاه دشمن شدت و حدّت بيشتري مييافت.
از دوره صفويه به بعد، غير از چند سال كوتاه حكمراني افغانها بعد از سقوط اصفهان در 1135ﻫ. ق همواره سلسلههاي شيعي مذهب افشار(1)، زنديه و قاجار حكومت ايران را در دست داشتند و آنان نيز به برگزاري آشكار و باشكوه مراسم عزاداري ماه محرم اهتمام ميورزيدند. پس ممكن است قسمتي از مراسم ساختهشده در عهد صفوي نسل به نسل تداوم يافته باشد و در ميان نمودهاي مختلف عزاداري ديده شود.
نگاهي به «روضه الشهدا»
كتاب معروفي كه از ابتداي صفويه شرح وقايع و حوادث سوگناك فاجعه كربلا را در عزاداريها از روي آن ميخواندند، كتاب معروف روضه الشهدا تأليف ملاحسين واعظ كاشفي بود. قرائت فصلهاي دهگانه كتاب مذكور توسط سياحان خارجي عصر صفوي طي عزاداريهاي ماه محرم گزارش شده است.
كمالالدين حسين بن علي واعظ كاشفي در نيمه اول قرن نهم هجري در شهر سبزوار متولد شد. در زادگاهش به كار وعظ ميپرداخت و مردم را ارشاد و راهنمايي ميكرد. چندي در نيشابور و سپس در مشهد زيست و به ارشاد پرداخت. از 860 ﻫ . ق به هرات رفت و ملازمت مولانا جامي را بهجاي آورد و به اشارت وي در سلسله نقشبنديه وارد شد و در هرات به امر وعظ، خطابه، تأليف و تصنيف پرداخت و با شاهزادگان دربار هرات رفت و آمد ميكرد.
چون فرمانروايي و سلطنت به حسين ميرزا بايقرا (911-873 ﻫ . ق) رسيد، بر مقام و شهرت كاشفي بيش از پيش افزود و نزد سلطان منزلت و تقربي حاصل كرد. وزير دانشپرور او، نظامالدين عليشير نوايي، كاشفي را در امر تأليف و تصنيف تشويق كرد و به كمك و تشويق اين مرد بزرگ بود كه كاشفي كتابهاي گرانبهايي براي فارسيزبانان نوشت. منصب وعظ و خطابه كه در آن زمان مخصوص محدثان و علماي بزرگ بود به وي داده شد و كاشفي در دارالسياده سلطاني و مسجد جامع هرات به ارشاد ميپرداخت. وي در سال 910 ﻫ. ق در هرات وفات يافت.(2)
جمعي از تذكرهنويسان كاشفي را به سبب ملازمت با مولانا جامي و صحبت امير عليشير نوابي شافعي يا حنبلي دانستهاند اما وي در هرات و بلاد ماوراءالنهر به تشيع معروف شد، به سبب آن كه از مردم سبزوار بود و مردم اين شهر از قرنها قبل به طرفداري و پيروي امام علي(ع) و خاندان جليلالقدرش شهره بودهاند. علاوه بر اين آثار كاشفي بهخصوص كتاب روضه الشهدا پر از مدح ائمه معصومين(ع) است. كاشفي نسبت به بيشتر علوم زمان خويش همچون تفسير، حديث، خطابه، علوم رياضي، اعداد و نجوم آشنايي كامل داشت و تأليفاتي بهجا گذاشته است. وي درباره علت نگارش روضهالشهدا مينويسد:
«و هر كتابي كه در اين باب نوشتهاند، اگرچه به زيور حكايت شهداست اما از سمت جامعيت فضايل سبطين و تفاصيل احوال ايشان خالي است. اين نقيصه سبب شده است سيدميرزا [از اعيان هرات و معروف به سيدميرزا] به اين فقير حقير حسين واعظ كاشفي دستور دهد تا به تأليف نسخهاي جامع كه حالات اهل بلا از انبيا، اصفيا، شهدا و ساير ارباب ابتلا و احوال آل عبا كه بر سبيل توضيح و تفصيل در وي مسطور و مذكور بود، اشتغال كند.»(3)
همين نگارش روضه الشهدا در هرات نشان ميدهد پيش از نگارش آن در خراسان و ماوراءالنهر زمينه مناسب براي عزاداري امام حسين(ع) وجود داشت و به يقين مردم نواحي مذكور همه ساله در ايام محرم مراسمي را بر پا كرده و به عزاداري و مرثيهسرايي ميپرداختهاند.
روضه الشهدا به نثر فارسي در ده باب نوشته شده است. باب اول تا ششم در بيان مصيبت انبيايي چون نوح(ع)، يعقوب(ع)، ايوب(ع) و رسول خدا(ص) و معصومين حضرت فاطمه(س)، امام علي(ع) و امام حسن(ع) نوشته شده است و از باب هفتم، مصيبت و شرح شهادت امام حسين(ع) و ياران آن حضرت و وقايع بعد از شهادت امام حسين(ع) بازگو ميشود.
نوحهگري و مرثيهسرايي چيست؟
دهخدا در بيان معني «نوحه» و كلمات و تركيبات مربوط به آن مينويسد: نوحه يعني بيان مصيبت، گريه كردن به آواز، آواز ماتم، شيون، گريه به آواز بلند، شعري كه در ماتم و سوگواري با صوت حزين و ناله و زاري ميخوانند، اعم از سوگواري براي كسي كه تازه مرده است يا براي امامان شيعه. از كلمه نوحه تركيباتي ساخته شده است كه برخي عبارتند از:
نوحه آراستن: بساط ماتم بر پا كردن، سوگواري كردن، عزا گرفتن
نوحه داشتن: ماتم داشتن، عزاداري كردن
نوحه در گرفتن: نوحهسرايي كردن
نوحه ساختن: نوحه سراييدن، نوحهسرايي كردن، مرثيه خواندن
نوحه سراييدن: نوحه خواندن، در عزاي كسي نوحه و مرثيه خواندن.
نوحهخوان: آنكه نوحه خواند. كسي كه در ايام سوگواري امامان براي دستههاي سينهزني يا زنجيرزني، اشعار مصيبت و نوحه و مرثيه را با آهنگي مخصوص ميخواند و عزاداران به آهنگ او سينه و زنجير ميزنند.
نوحهكنان: شيونكنان، در حال نوحه كردن
نوحهگاه: جاي نوحه، عزا و ماتم، ماتمكده، ماتمسرا، عزاخانه(4)
وي در معني «مرثيه» و كلمات و تركيبات مربوط به آن نيز چنين مينويسد: «مرثيه يعني در عزاي مرده گريستن و صفات او را برشمردن، عزاداري، سوگواري، مردهستايي، ذكر محامد، اوصاف مرده و ستايش او، نوحهسرايي در عزاي كسي، شعري كه در سوگ از دست رفتهاي گويند. شعري كه در عزاي كسي گويند و در آن به محامد و صفات پسنديده وي اشاره كنند. روضهخواني اشعاري كه در ذكر مصائب و شرح شهادت پيشوايان دين و بهخصوص شهيدان كربلا ميسرايند و ميخوانند.
از كلمه مرثيه تركيبات چندي ساخته شدهاند كه برخي عبارتند از: مرثيه خواندن: نوحه و مراثي در مراسم عزاداري شهيدان كربلا به آهنگ خواص خواندن
مرثيه ساختن: مرثيه سرودن، در عزاي كسي شعر سرودن
مرثيه سرودن: در رثاي از دست رفتهاي شعر گفتن و مدح او كردن
مرثيهخوان: كسي كه در سوگ مردهاي اشعار مراثي خواند.
مرثيهنامه: سوگنامه، گفتار و مقالتي كه به مناسبت مرگ كسي نويسند و در آن ذكر محامد اوصاف او كنند.»(5)
شاعران مرثيهسرا در عصر صفوي
بيان حال و وصف تمايلات قلبي، بهخصوص در اوقات شادي و عزاداري نياز به زباني غير از محاوره معمولي دارد. زبان شعر بهترين و رساترين زبان احساسي است. شاعران چون به اين زبان ويژه مسلط هستند، در جامعه جايگاه والايي كسب ميكنند.
حمايت و گسترشي كه از سوي صفويان در امر عزاداري امام حسين(ع) صورت گرفت، ميدان فراخي در زمينه پرورش استعدادهاي شاعران براي انشاي مراثي ائمه(ع) به وجود آورد. در اين زمان شاهد ظهور شعراي بزرگي هستيم كه سهم زيادي در گسترش ادبيات فارسي و تركي بهويژه در زمينه ادبيات مذهبي دارند. مراسم عزاداري امام حسين(ع) با اشعار آنان زينتي دوباره گرفت و به اوج رسيد. تعدادي از شاعران مداح اهل بيت عصر صفوي عبارتند از: شاه اسماعيل خطايي، محتشم كاشاني، زينالعابدين عبدي، شرفالدين مجذوب تبريزي، قاسمي گنابادي، ملا محمد فضولي، ثنايي مشهدي، فيض كاشاني، ثابتالله آبادي و...(6)
اينك بهمنظور ارائه نمونه به معرفي سه تن از شعراي معروف مرثيهسراي دوران صفوي ميپردازيم و بخشي از اشعار آنان را براي آشنايي با ادبيات مذهبي دوره مذكور مورد دقت قرار ميدهيم:
شاه اسماعيل خطايي
شاه اسماعيل صفوي علاوه بر سياست، جنگاوري و مملكتداري در عرصه ادبيات و سرايش شعر نيز استعداد درخشاني داشت. اشعار مذهبي زيادي از او به يادگار مانده است. بيشك در اعياد مذهبي، ولادت رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) و نيز ايام سوگواري و عزاداري امام حسين(ع) شعرهاي او خوانده ميشد. گرچه سندي در دست نيست اما ميتوان گفت ترويج و قرائت اشعار شاه اسماعيل پشتوانه حكومتي نيز داشته است و پادشاهان صفوي با توجه به بار شيعيگري اشعار وي و نيز بزرگداشت بنيانگذار سلسله بر خواندن اشعار شاه اسماعيل در محافل و مجالس تأكيد ميكردند. شاه اسماعيل در شعر «خطايي» تخلص ميكرد. او در اشعار زيادي به مدح امام علي(ع) پرداخته است.
محتشم كاشاني
حسانالعجم مولانا كمالالدين علي متخلص به «محتشم» فرزند خواجه ميراحمد كاشاني است كه در سال 905 ﻫ . ق در كاشان متولد شد. نزديك 90 سال بزيست و در سال 996 در زادگاهش وفات يافت. قريحه روان و مضامين عالي اشعار محتشم وي را بزرگترين مرثيهسراي عهد صفويه كرده است. ابوالقاسم ابوحامد بن نصر بلياني انصاري كازروني كه در 991 ﻫ. ق در كاشان با محتشم ديدار كرد و در كتاب خويش موسوم به سلمالسموات تأليف در سال 1004 ﻫ . ق مينويسد:
«مولانا محتشم از اعيان كاشان و پسنديده خواص و اعيان بود. در مبادي حال كسب بعضي مقدمات علمي در شيراز كرد و در منتهي گوي سبقت و تفوق از اكثر شعراي عراق را ربود.»(7)
اشعار محتشم كاشاني چنان شهرت و مقبوليت يافت كه در زمان حال نيز در محافل و مجالس عزاداري امام حسين(ع) مورد استفاده قرار ميگيرند.
ملا محمد فضولي
با توجه به اينكه صفويان از ايرانيان تركزبان بودند و نيز بخش زيادي از مردم ايران از اصفهان تا گرجستان بيشتر به زبان تركي تكلم ميكردند، اين زبان در كنار زبان فارسي رشد يافت.(8) گرچه مردم ساكن در ايالات و شهرهايي كه زبان مادريشان تركي بود، با زبان فارسي ناآشنا نبودند و حتي شاعران معروف خطه آذربايجان بزرگ- از آذربايجان ايران تا ارمنستان و گرجستان- مانند نسيمي، صائب تبريزي، نظامي گنجوي، قطران تبريزي و... اشعار خود را به زبان شيرين فارسي سرودهاند اما اين بدان معنا نيست كه همه مردم نواحي مذكور به زبان فارسي آشنايي داشتند و در عزاداريهاي خود از اشعار شاعران فارسيزبان استفاده ميكردند و آنها را ميفهميدند. اين مشكل شاعران تركزبان را بر آن داشت كه آثاري درباره عزاداري امام حسين(ع) به زبان تركي بنگارند. ويژگي بسيار جالب چنين آثاري استفاده توأم از نظم و نثر است.
معروفترين اين آثار با عنوان حديقه السعداست كه به زبان تركي «خوشبختلر باغي» و به زبان فارسي «باغ خوشبختها» معني ميدهد، توسط ملا محمد بن سليمان ملقب به «فضولي» در حدود سالهاي 956 تا 962 ﻫ . ق سروده شده است.
اما بزرگترين و معروفترين مقتل به زبان تركي حديقه السعداء نوشته ملا محمد فضولي است. اين مقتل بعد از نگارش و پخش به صورت دستنوشته بين شهرهاي مختلفي كه زبان محلي آنها تركي بود، در مراسم عزاداري ماه محرم بسيار استفاده ميشد و خطبا و مرثيهخوانان آن را در مجامع و محافل ميخواندند. همچنين در شهرهايي مثل اصفهان، بعد از انتخاب به عنوان پايتخت و انتقال خاندان صفوي و تعدادي از بزرگان، معارف و صنعتگران تركزبان از آذربايجان به آن شهر كه زبان فارسي رسميت داشت، گروههاي تركزبان در ايام عزاداري نوحهها و مرثيههاي خود را از همين كتاب اخذ ميكردند و البته مقتلهايي به زبان فارسي و نيز اشعار شاعران فارسيگو بهطور يقين از نظر دور نميماند.
پينوشتها:
(1) نادرشاه افشار را گرچه نميتوان شيعه يا شيعه دوازده امامي كامل دانست اما دشمني خاصي با مذهب تشيع نداشت و بر اساس ميزان فهم و درك خود خواستار اتحاد دو مذهب تسنن و تشيع بود. علاوه بر آن اسامي پسرانش تركيبي از نام «رضا» بود و براي تعمير يا تزئين بارگاه ائمه عتبات عاليات (عراق) اقدام كرد و وجوه زيادي را به اين امر اختصاص داد.
(2) كاشفي، روضه الشهدا، تصحيح: حاج محمد رمضاني، تهران، چاپخانه خاور، 1341، مقدمه.
(3) كاشفي، روضه الشهدا، ص 12.
(4) لغتنامه دهخدا، ذيل توجه.
(5) همان، ذيل مرثيه.
(6) بيش از 1600 شاعر دوره صفويه به نام شناخته شدهاند. از اين ميان چهار تن از شاهان صفوي نيز شاعر بودند، شاه اسماعيل متخلص به «خطايي»، شاه طهماسب اول متخلص به «عادل»، شاه اسماعيل دوم متخلص به «عادلي» و سلطان محمد خدابنده متخلص به «فهمي». براي مطالعه اسامي شعراي عصر صفوي و آشنايي مختصر با آنان، ر.ك: سعيد نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و زبان فارسي، تهران، فروغي، 1363، ج 1، صص 407-664 و ج 2، صص 665-711.
(7) به نقل از: محتشم كاشاني، ديوان محتشم كاشاني، به كوشش: مهرعلي گرگاني، تهران، سنايي، 1376، مقدمه مصحح.
(8) پيترو دلاواله ايتاليايي كه در زمان شاه عباس اول به ايران آمده بود، درباره جايگاه زبان تركي در عهد صفوي مينويسد: «زبان تركي در ايران به اندازه زبان فارسي رايج و زبان دربار ايران و نظاميان است و با وجودي كه براي نوشتن فقط زبان فارسي استفاده ميشود، [اين حرف دلاواله صحيح نيست، زيرا مقتلهايي به زبان تركي كم نبودند و نامههاي پادشاهان صفوي به سلاطين عثماني نيز بيشتر به زبان تركي بود] قسمت اعظم مردان و زنان هر دو زبان را بهخوبي ميدانند و بدان تكلم ميكنند». سفرنامه دلاواله، ترجمه: شعاعالدين شفا، تهران، علمي و فرهنگي، 1381، ص 8.