اگر تسخير لانه جاسوسي در 13 آبان 58 بهانه نامگذاري اين روز به عنوان روز مبارزه با استكبار جهاني است بايد گفت چندان نامگذاري مناسب و درستي نميباشد چراكه به نظر نميآيد هدف تسخير لانه جاسوسي در تراز مبارزه با استكبار جهاني بوده باشد. در واقع ترس از دسيسههاي امريكا همچون كودتاي مرداد 32 و حضور شاه در امريكا محرك جدياي براي دانشجويان بود.
شايد تسخير سفارت شوروي در كنار سفارت امريكا استكبارستيزانهتر بود. تسخيري به دليلِ خوي استكباري و نه ترس انقلابي. بدون شك خطر اصلي در برابر انقلاب از سوي امريكا بود اما شوروي نيز يكي ديگر از نمادهاي استكبار و قلدري در نظام دو قطبي آن روزگار تلقي ميشد. دو قطبي كه شعار «نه شرقي، نه غربي» در مذمت آن، بر سردر ساختمان شماره 1 وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران نقش بست.
پيش و پس از تسخير لانه جاسوسي نيز دانشجويان رويهاي چندان استكبارستيزانه نداشتهاند. حوادث منتهي به روزسرخ 16آذر32 در اعتراض به سفر معاون رئيسجمهور امريكا به ايران، مطابق نقلها، اعتراض به دخالت امريكا در سقوط دولت مصدق بود نه احتمالاً دخالتهاي امريكا در ويتنام.
امروز نيز آثاري از استكبارستيزي در جنبش دانشجويي ديده نميشود. آنچه به عنوان استكبار در قاموس استكبارستيزي در خيلي از مردم به چشم ميخورد در ايالات متحده امريكا نقش بسته است كه البته بيراه نيست اما كدام استكبارستيزي؟ نهايتاً بتوان اقدامات جنبش دانشجويي در برابر امريكا و انگليس را «استقلالطلبانه» ناميد؛ واكنشهايي كه در برابر ظلم اينان به ملت ايران بوده است و نه سلطهگريهاي جهاني مستكبرين.
چرا مقابله با سلطه امريكا در ايران را استكبارستيزي نميدانيم و از آن به عنوان استقلالطلبي نام ميبريم؟ به اين دليل كه به ابعاد ديگر اين سلطه توجه نكردهايم؛ ابعادي كه لزوماً در ظاهر «ملت ما» را هدف نگرفته است.
موضوعاتي همچون قاچاق اعضاي بدن انسان، استثمار انسانها توسط شركتهاي چندمليتي، تخريب محيط زيست و. . . چندان با گروه خوني جنبش دانشجويي ايران نميخواند، هرچند يك هيئت دانشجويي براي شركت در يك كنفرانس محيط زيستي به بوليوي سفر كرد اما محيط زيست چندان دغدغه قبل و بعد اين تشكل نبوده و نيست. اين مسائل چندان مهم تلقي نميگردد و به حساب نميآيد كه واكنشبرانگيز باشد چراكه فانتزي و تزئيني تلقي ميشود در حالي كه از آلام بشري است و دانشجوياني كه بايد «مؤذن» جامعه باشند، «مكبر»اند و موج دومي عمل مينمايند و پيرو رسانه و واكنشهاي حاكميتي هستند.
اين مسئله در چالشهاي جهان اسلام نيز گريبانگير جنبش دانشجويي است، به طور مثال چقدر حملات هواپيماهاي بدون سرنشين امريكا به مناطق قبايل پاكستان دغدغه دانشجوي ايراني بوده است؟
منكر تحركات دانشجويي در برابر موضوعات مبتلا به جهان اسلام نيستيم. حوادث يمن، مسئله فلسطين، بحرين و. . . همه توجه دانشجويان را به خود جلب نموده است. اين حوادث «واكنشانگيز» و در برخي از اين واكنشها، تحسينبرانگيز بوده است اما چندان دغدغه و استمرار نسبت به اين حوادث ديده نميشود و بسياري از اين «واكنشها»، موج دومي بوده و دانشجو در پيروي از خط رسانه عمل كرده است، از اين واكنشها ميتوان به يك نتيجه مهم رسيد و آن هم تأكيد بر اين مسئله است كه دانشجو نميتواند نسبت به مسائل بشري و به صورت اخص جهان اسلام بيتفاوت باشد، هرچند اين مسائل در آرمانهاي او وجود دارد اما متأسفانه «اولويت» جنبش دانشجويي نيست، از اين رو ميتوان گفت جنبش دانشجويي چندان دغدغه بينالمللي ندارد و در بهترين حالت «ملي» انديشيده و عمل كرده است، در حالي كه استكبار، «جهاني» است با مؤلفههاو عملكرد جهاني. در بسياري از حوادث بينالمللي، جنبش دانشجويي واكنشي نداشته است و براي بهبود روندها و تأثيرگذاري، خالي از كنش و تحرك بوده است. آنجا نيز كه واكنشي بوده، غالباً مديون رسانه و مواضع حاكميتي است.
استكبارستيزي لزوماً بينالمللي عمل كردن و درگير شدن در هزاران موضوع جهاني نيست و براي هر مجموعه و حركتي اولويتبندي موضوعات و اهداف ناگزير است، اما شناخت فضاي بشري و جايگاه خويش در اين فضا اگر توسط جنبش دانشجويي انجام نگيرد بيگمان، عملكردهاي ملي نيز چندان ثمربخش نخواهد بود.
تحرك تشكلهاي دانشجويي امروز ما، بيشتر در بيانيه و تجمع خلاصه ميشود، از اين رو اقدام در مقابل موضوعات ناعادلانه جهاني نيز ميتواند حتي در حد همين بيانيه باشد. «واكنش»، «دغدغه» نيست و در خيلي از موارد، مخدر است. واكنش محوري در جنبش دانشجويي با دغدغهمندي نبايد خلط شود. حضور مقابل سفارت، خوابيدن در فرودگاه، بيانيه، تجمع و. . . همه واكنش است كه لزوماً برآمده از دغدغه نيست بلكه ميتوان آن را رفع تكليف دانست. اگر قرار است كه يك موضوع دغدغه باشد، استمرار ميخواهد و تلاش براي ايجاد يا اصلاح يا حذف. حال استكبارستيزي بايد يك واكنش باشد يا يك دغدغه؟
انسان نميتواند در مقابل ظلم بيتفاوت باشد. حال دانشجوي مسلمان انقلابي به طريق اولي نميتواند در مقابل آلام بشري بيتفاوتي پيشه كند و در مبارزه حق و باطل، راه ميانه بگيرد و از سوي ديگر مرز نيز نميشناسد و ملي نميانديشد كه مطابق اين تفكر عمل نمايد، از اين رو استكبارستيزي در ذات هر انسان مسلماني گنجانده شده است اما عملكرد جنبش دانشجويي از استكبارستيزي به دور بوده و بيشتر استقلالطلبانه عمل نموده است.
استكبارستيزي يك اصل و اصالت است كه ابعاد گوناگون دارد و صرفاً بينالمللي تلقي نميشود چراكه اصولاً نوع بشر مرز داخلي و بينالمللي ندارد اما گذر از اصالت و شعاري برخورد كردن، تناقض را دربرخواهد داشت چراكه نميتواند خط مشي ثابتي را در پيش گيرد و به جاي واكنشهاي مقطعي، مشكلي را حل نمايد يا ثوابي را انجام دهد. وقتي استكبارستيزي به عنوان يك اصل شناخته شود آن وقت در مقابل موضوعي همچون مذاكره ايران و امريكا به درستي موضعگيري خواهد نمود.
جنبش دانشجويي بايد بتواند موضوعات صنفي، ملي، ديني و بشري را در يك منظومه هماهنگ در كنار يكديگر داشته باشد، با تحريك رسانه فعال نشود و با تحريك رسانه، غيرفعال نگردد بلكه مطابق با اصول و هويت دانشجوي مسلمان انقلابي عمل نمايد. جنبش دانشجويي اگر ظلمستيز است، بايد ظلمستيزي را در صنف خود، شهر خود، كشور خود و جهان خود پيش گيرد و بيتفاوت نماند و متناسب با وسع خود عمل نمايد. اگر اينگونه باشد و استكبارستيزي به واقع كلمه در كولهپشتي ذهن و روان هر دانشجو باشد، فرصتي براي رخوت در جنبش دانشجويي باقي نميماند. اگر اصولي وجود داشته باشد در طول سالهاي پس از تسخير لانه جاسوسي، جنبش دانشجويي بايد يك تجربه انباشت شده و عملكرد مداوم منتج به نتيجهاي را از خود ارائه ميداد، اما از نظر نگارنده تصوير تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان، به الگوي عمل نسلهاي بعدي دانشجويان تبديل شده بود؛ الگويي كه نمادي از تأثيرگذاري و عمل چشمگير دانشجويي بود؛ حركتي كه به قول يك صاحبنظر، سياست خارجي جمهوري اسلامي را نقش داد. اما عدم نظاممند بودن كنشهاي دانشجويي در سالهاي متمادي، از تسخير لانه جاسوسي تصويري براي تحرك جنبش دانشجويي پديد آورد بدون آنكه تلخيها، شيرينيها و درستي و نادرستيهاي سالهاي پس از 13 آبان 1358، پشتوانهاي براي عمل دانشجويان قرارگيرد.
همانطور كه گفته شد براي عمل، نيازمند بازخواني و بازيابي اصول و اهداف هستيم. اگر اهداف روشن و اصول ثابت باشد عملكرد هر نسل دانشجويي ذخيرهاي براي نسلهاي بعدي ميشود.
* كارشناسي ارشد علوم سياسي