کد خبر: 617868
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۳
نگاهي به رسالت هنر و هنرمند در گفت‌وگوي «جوان» با دكتر حسين رزمجو
سمانه صادقي

مصاحبه پيش‌رو با استاد دكتر حسين رزمجو، نويسنده توانا، متعهد و پژوهنده فرزانه و مسئول و استاد نمونه دانشگاه فردوسي مشهد صورت گرفته است. با توجه به مفهوم كلي هنر و هنرمند كه در حوزه ادبيات و مباحثي چون سينما، تئاتر، موسيقي، نقاشي، مجسمه‌سازي و. . . كاربرد فراواني دارد، هر كسي مبتني بر جهان‌بيني يا بر پايه‌هاي علمي، ديانت، تربيت و نوع اعتقادات و فرهنگ خود استنباط و برداشت خاصي از آن دارد، لذا از ايشان خواستيم درباره مفاهيم هنر، انواع هنرها و مكتب‌ مطرح و مصطلح هنر براي هنر توضيحاتي را به شيوه‌اي كه به قول استاد سخن، سعدي:«مبتديان را به كار آيد و مجرّبان دانا را بلاغت افزايد» ارائه نمايند. با سپاس از ايشان كه چون هميشه ما را ياري‌گر بودند.

امروزه هرشخصي باتوجه به عقايد و علايقش تعريفي از هنر دارد و هر اثري را ولو بي‌ارزش هنري مي‌خواند. براي شناخت هنر و هنرمند واقعي در ابتدا بفرماييد تعاريف درست از هنر و هنرمند كدامند؟

بسم الله الرحمن الرحيم و با نام خداوندي كه جميل است و دوستدار جمال. در جواب به پرسش‌هايي كه درباره هنر و هنرمند مطرح فرموديد، پس از مقدمه‌اي كوتاه پاسختان را با اندك اطلاعي كه شايد در باره هنر و هنرمند داشته باشم، اين گونه عرض مي‌كنم كه ابتدا لازم است ببينيم معني لغوي و اصطلاحي هنر و هنرمند چيست.

با مراجعه به فرهنگ‌هاي معتبري كه براي زبان فارسي نظير لغت‌نامه مرحوم علامه علي‌اكبر دهخدا(1334-1257) تاكنون تأليف شده است، در اين گونه مآخذ ذيل كلمه هنر اين معاني را مشاهده مي‌كنيم:«علم، معرفت، دانش، فضيلت، كياست، فراست، كمال، قابليت و حتي عشق» (1)و براي هنرمند نيز معاني «دانشمند، فردي كه نيرومند در كاري است و در تداول مردم كسي را هنرمند گويند كه هنري چون شاعري، نويسندگي، خوانندگي، نوازندگي، نقاشي و. . . داشته باشد». (2) البته تا كنون براي هر يك از اين مفاهيم كاربردهاي زيادي توسط نويسندگان و شاعران بزرگ و بليغ ارائه شده‌اند، به عنوان مثال در ادبيات ذيل كه از شيخ اجل سعدي نقل مي‌شود، به ترتيب كلمات هنر و هنرمند در معني دانش و دانشمند استعمال شده است:

«هنر بيار و زبان‌آوري مكن سعدي

چه حاجت است كه گويد شكر كه شيرين است»(3)

و در گلستان آنجا كه مي‌فرمايد:

«گر هنرمند ز اوباش جفايي بيند

تا دل خويش نيازارد و درهم نشود

سنگ بد گوهر اگر كاسه زرين بشكست

قيمت سنگ نيفزايد و زر كم نشود». (4)

و اما معناي اصطلاحي از هنر و هنرمند، با تعريف‌هايي كه از اين دو واژه توسط هنرشناسان، فلاسفه، منتقدان هنري در قلمرو هنرهاي زيبا يا استتيك (Aesthetics) بيان شده است و تا كنون آثار فراواني پيرامون آنها نگاشته‌اند، به عنوان مشتي از خروار و كمي از بسيار، تعريف‌هاي ذيل هستند. هر چند كه اين تعاريف از لحاظ شكل مختلفند و حتي گاهي متناقض به نظر مي‌رسند، ولي غالباً با توجه به نحوه كوششي كه هنرمندان در آفرينش‌هاي هنري مي‌كنند، معاني استنباط‌شده در اصل يكسان و همگونند.

قبل از اينكه چند تعريف درباره معني اصطلاحي هنر و هنرمند برايتان نقل كنم، لازم مي‌دانم به نكته‌اي از لئو تولستوي (م. 1910-1828 ) نويسنده شهير روسي، صاحب كتاب مشهور جنگ و صلح، در كتاب مشهور جهاني او به نام «هنر چيست؟» اشاره كنم. او در مورد معني هنر مي‌گويد: «معني هنر نكته‌اي است بس دقيق كه قابل تفسير و تأويل‌هاي گوناگون است و در واقع از مقوله رازهاي ناپيدا و پيدايي است كه از هر زبان كه مي‌شنوي نامكرر است و همين عمق، گستردگي، ظرافت و ابهام مفهوم هنر كه در عين پيدايي، ناپيداست موجب شده است كه در تاريخ تفكر و تمدن بشري سرگذشت هنر مسير طولاني و پرفراز و نشيبي را به خود اختصاص دهد و همواره اين پرسش را براي انديشمندان هنرجو مطرح سازد كه به‌راستي هنر كه از ديرباز و از زمان افلاطون و ارسطو اين همه گفت‌وگو را در پيرامون خود برانگيخته چيست. آيا هنر از درون انسان برمي‌خيزد؟ آيا مائده‌اي است آسماني كه از ماوراي ابرها بر روح و جان آدمي حلول مي‌كند يا نه؟ آيا آميزه‌اي است از تمامي اينها؟

به باور زيگموند فرويد (م. 1939-1856) روان‌پزشك معروف اتريشي هنر تبلور اميال سركوفته آدمي است؟ گروهي ريشه‌هاي هنر را در آسمان‌ها مي‌جويند و جنبه متافيزيكي و الهامي بدان مي‌بخشند و گروهي هنر را دستمايه تكاپو و پرداخت ذهن انسان در برخورد با عناصر مرئي مي‌دانند و در اين ميان آنچه فراوان مي‌خوانيم و مي‌شنويم از هنر است. صفحه‌هاي كتاب‌ها، موسيقي، نقاشي، سينما، تئاتر و. . . در هر نشريه‌اي جايي بزرگ را به خود اختصاص داده و هر از گرد راه رسيده جوياي نامي با عيارسنجي‌ها و نقد و نظرهاي فاقد درك و شعور هنري بر سر آن است كه با كشف نهادهاي هنري يك اثر به بازشناسي آن ياري و در نتيجه نقدهايي گمراه‌كننده، كينه‌توزانه يا دوستانه و طرفدارانه را ارائه دهد و در اين ميان خواننده با گمگشتگي به دنبال شناخت يك ضابطه راستين هنري است، درحالي كه هنر بر اساس آنچه متافيزيسين‌ها مي‌گويند تجلي هيچ تصور مرموزي از زيبايي نيست و بر اساس باور زيباشناسان فيزيولوژيست، هنر، بازي نيست كه انسان به مازاد انرژي‌هاي متراكم خويش ميدان بروز دهد. هنر تظاهر احساسات سركش كه با علائم ظاهري جلوه‌گر شده باشد و نيز هنر توليد موضوعات دلپذير و مهم‌تر از همه لذت‌بخش نيست، بلكه وسيله ارتباط انسان‌هاست كه براي حيات بشر و سير به سوي فرد و جامعه انساني موضوعي ضروري و لازم است، زيرا افراد بشر را با احساسات يكسان به يكديگر پيوند مي‌دهد».
 
با اين تعاريفي كه از هنر داشتيد چطور مي‌توان به شناخت هنر دست يافت؟

تولستوي شناخت هنر را اين گونه معرفي مي‌كند:«هنر يك فعاليت انساني و عبارت است از اينكه فردي آگاهانه و به ياري علائم مشخصه ظاهري، احساساتي را كه خود تجربه كرده است به ديگران انتقال دهد، به‌طوري كه اين احساسات به آنان سرايت كند و آنها اين احساسات را تجربه كنند و از همان مراحل حسي‌اي كه او گذر كرده است، بگذرند. فعاليت هنر در اين است كه انسان احساساتي را كه قبلاً تجربه كرده است، در خود پيدا كند و آنها را به‌وسيله حركات، اشارات، خط‌ها، رنگ‌ها، صداها، نقش‌ها (image) و كلمات به نحوي كه سايرين نيز بتوانند همان احساسات را تجربه و به ديگران منتقل كنند، برانگيزند». (5) ديگر هنرشناسان و صاحبنظران هنري چه نظري در مورد هنر دارند.

تاكنون تعاريف اصطلاحي مختلفي از هنر توسط هنرشناسان صاحب‌نظر ارائه شده است. «هنر كوششي است براي آفرينش صور لذت‌بخشي كه حس تشخيص زيبايي ما را ارضا كند و اين حس وقتي راضي مي‌شود كه ما نوعي وحدت يا هماهنگي حاصل از روابط صوري در مدركات حسي خود دريافت كرده باشيم». (6)

«هنر كوششي است كه براي ايجاد زيبايي يا عالم ايده‌آل انجام مي‌شود». (7)

«هنر تجلي احساسات نيرومندي است كه انسان آنها را تجربه كرده است. اين تجلي ظاهري به‌وسيله خط‌ها، رنگ‌ها، حركات، اشارات، اصوات و كلمات صورت مي‌پذيرد». (8)

ببينيد «هنر چيزي جز تبديل عميق‌ترين مراتب شعور باطن به صورت اعلاي خودآگاهي نيست». (9) «هنر وسيله‌اي براي ثبت و ضبط احساس انساني در قالبي مشخص و نيز انتقال آن به خارج از عوالم ذهني و تفهيم آن احساس به ديگران است». (10)

«هنر تجلي روحي است كه آنچه هست، سيرابش نمي‌كند و هستي را در برابر خود اندك و سرد و زشت مي‌يابد. . . هنر انعكاس دغدغه انسان به صورت‌هاي زيباست. هنر آنچه را كه هست به آنچه كه بايد باشد، نزديك مي‌سازد و بالاخره به اين عالم، آنچه را كه ندارد مي‌بخشد. در هنر سخن از ماوراست و بيان آنچه مي‌بايست باشد و نيست». (11) البته تعاريف ديگري هم هستند كه براي ايجاز كلام از آنها صرف‌نظر مي‌كنم.
 
چطور يك اثر يا يك آفرينش هنري توسط هنرمند صورت مي‌گيرد؟

هنگامي كه هنرمند مي‌خواهد گزارشي از نمودها و جلوه‌هاي زندگي و طبيعتي كه او را تحت تأثير قرار داده است، ارائه كند و به ايجاد زيبايي يا دنياي ايده‌آل خويش نائل شود، ناگزير ابتدا بايد در خاطر او تأثّري واقع شود تا هيجانات سازنده، عواطف و احساسات مطلوبي در او برانگيخته و بيدار شود و سپس به كمك نيروهاي تفكر و تخيل، وجود ذهني يابد و سرانجام به مدد مواد و نشانه‌هاي لازم مبتني بر تكنيك و قواعد هنري در قالب‌هاي عيني و محسوس به عنوان پديده‌اي از هنر، عرض وجود كند...

«نخستين كوشش هنرمند در خلق آثار هنري آن است كه سيماهاي بديع و چهره‌هاي فرّار جهان و طبيعت بي‌پايان را كه دقت و توجه او را به خود جلب كرده‌اند، جاودانه و لايزال سازد و آنها را به‌وسيله خطوط، الوان، علائم و الفاظ بر پرده يا ماده جامد يا كاغذ نشان بدهد و براي تماشاي ديگران آماده كند و به اين وسيله، آنان را از مسير عاطفي و احساسي خود عبور دهد». (14)

چون «هنر در اجتماع پديد مي‌آيد، لذا هنرمند هنگامي كه عالم خارجي را نشان مي‌دهد، تنها حيات باطني و كيفيات نفساني خويش را بيان نمي‌كند، بلكه حيات اجتماعي‌اي را منعكس مي‌سازد. بدين ترتيب عواطفي كه آثار هنري در ناظرين هنردوست توليد مي‌كنند، جنبه اجتماعي دارند». (15) آيا رابطه‌اي ميان اخلاق و هنر وجود دارد؟

ببينيد«هنر هم از نظر مقصد و هم از نظر ماهيت پديده‌اي اجتماعي است، به عبارت ديگر هنر يك نوع توسعه و سرايت احساس جامعه به تمام موجودات طبيعت و حتي موجوداتي است كه تصورات آدمي خالق آنها هستند، بنابراين هيجان هنري، اصولاً اجتماعي و نتيجه آن پرورش و توسعه حيات فردي است كه با حيات وسيع‌تر جهاني ممزوج مي‌شود. مقصود عالي هنر توليد يك نوع هيجان زيباشناسي است كه داراي اخلاق اجتماعي باشد». (16)

به‌طور كلي صحنه‌هاي طبيعت و زندگي اجتماعي در قلمروي وسيع و آكنده از موضوعاتي هستند كه زمينه آفرينش‌هاي هنري را براي هنرمند فراهم مي‌آورند و ناگزير، هنرمند بايد مضامين آثار خود را در آنها بجويد و از زندگي واقعي مردم مايه گيرد و بيانگر ارزش‌هاي والاي حيات معنوي و اخلاقي اجتماع و منعكس‌كننده آرمان‌ها، غم‌ها و شادي‌هاي انسان‌ها باشد. طبيعي است كه رسالت هنر راستين هم چيزي جز اين نيست، چه به گفته شاعر:

«گفتم براي دل كه هنر چيست؟ خنده زد

گفتا هنر به دامن درياي زندگي است

گفتا هنر شكوفه گل‌هاي زندگي است

هر جا بنفشه است

هر جا كه لاله هست

هر جا كه در نگاه غم‌انگيز بي‌كسي

نقشي ز ناله هست

هر جا كه رنج مي‌شكند پشت زندگي

آنجا هنر چو غنچه گل موج مي‌زند

آنجا هنر پديده زيباي زندگي است». (17)با توجه به روابطي كه هنر با جامعه برقرار مي‌كند و با عنايت به رسالتي كه هنرمند در قبال اجتماع خود دارد، هنرمندان در زمره هواداران يكي از دو مكتب هنر براي هنر و هنر براي انسان و جامعه قرار مي‌گيرند. در اينجا به منظور بهره‌وري از مبحث رابطه اخلاق و هنر، نظريه هنر براي هنر را به اختصار شرح دهيد.

طرفداران اين نظريه به هيچ رابطه‌اي بين هنر و اخلاق قائل نيستند و هنرمند را مقيد به طرز فكر و عقيده معيني نمي‌دانند، بلكه رسالت او را تنها در ايجاد زيبايي و انتقال آن با تحريك حس زيباشناسي از طريق آفرينش هنري در ديگران مي‌شناسند و معتقدند هنر «هيچ هدفي جز لذت زيباشناسي صرف را دنبال نمي‌كند. اينان اهميت انديشه شناختي و آموزشي و اتكاي هنر به نيازمندي‌هاي زمان را انكار و ادعا مي‌كنند هنرمند را با جامعه سر و كار نيست و هيچ مسئوليتي در برابر مردم ندارد». (18)

«طرفداران نظريه هنر براي هنر بر اين باورند كه هنر از آن جهت كه هنر است، مطلوب است زيرا كاشف نبوغ و روشن‌كننده عشق آدمي به شهود و واقعيت‌هاست، آنچنان كه بايد باشد و هيچ قانون و الگويي نبايد براي هنر كه ابرازكننده شخصيت هنرمند و نبوغ اوست، وجود داشته باشد كه اگر براي هنر حد و مرزي قائل شويم، در حقيقت فرديت فرد را از نظر امتيازي كه دارد نابود ساخته‌ايم». (19)

مكتب هنر براي هنر توجيه‌كننده اين نظريه است كه هنر مستقلاً غايت و هدف است، نه وسيله و «اصولاً هيچ گونه رابطه‌اي با اخلاق ندارد و خود را به طرز انديشه معيني مقيد نمي‌كند، به ادبيات اجتماعي بستگي ندارد و بدين جهت است كه گروهي از نويسندگان سوسياليست گاهي به اين نظريه حملات تندي كرده‌اند زيرا معتقدند اين نظريه حيله‌اي است كه سرمايه‌داران و اشراف به كار برده‌اند تا ادب را از رسالت اجتماعي خود كه هدف اصلي آن است، بازدارند و به انحصار خود درآورند». (20)

به اعتقاد هواداران مكتب هنر براي هنر بايد «هنر را براي هنر دوست بداريم، يعني مردم را با لذت‌ها و زيبايي‌هاي مجرد سرگرم كردن و هنر را نيز سرگرم خلق تفنن‌هاي ذوقي كردن كه فقط كساني بتوانند از آن لذت ببرند كه در رفاه مادي و اجتماعي به‌سر مي‌برند يا مي‌خواهند اوقات فراغتشان را به فعاليت‌هاي هنري بپردازند و خلاصه شكم‌گنده‌هاي خرپولي كه در مزايده‌ها و گالري‌ها تابلوهاي هنري مي‌خرند به قيمت‌هايي كه آوازه‌اش بپيچد، آنهايي كه از هنر فقط پول دارند و هنر مكيدن. اين است كه مي‌بينيم هنر در خدمت هنر به هنر در خدمت اشرافيت تبديل مي‌شود و تابلوي نقاشي‌اي كه نقاشش براي دل خويش ترسيم كرده است، بي‌توجه به اينكه مردم بپسندند يا نپسندند و به درد مردم بخورد يا نخورد و فقط و فقط طعمه دهان مناقصه‌ها و مزايده‌هايي شود كه از كاخ ميلياردرها سردرمي‌آورند.

سلب مسئوليت از علم، ادب، شعر و هنر اصل فريب قدرت‌هاي مسلط بر بشريت است تا انسان را از بزرگ‌ترين سرمايه و عوامل نجات، رفاه و ترقي محروم كنند و دانشمندان و هنرمندان را كه بزرگ‌ترين سرمايه زندگي بشريت‌ هستند، از متن جامعه بيرون برانند و در لابراتوارها و كلاس‌هاي دربسته دانشگاه‌ها محصور كنند و به‌نوعي پارسايي آبرومندانه به نفع خويش ناگزيرشان سازند. اين است فاجعه‌اي كه نظريه هنر براي هنر مي‌سازد و نه‌تنها هنر را از خدمت انسان آزاد مي‌كند، بلكه به خدمت ضدانسان و در كار انحطاط و سرگرمي انسانش مي‌گمارد». (21)

به اعتقاد هواداران نظريه هنر براي هنر، هنر خدايي است كه آن را نه‌تنها به خاطر خودش بايد پرستيد و هيچ گونه جنبه مفيد و اخلاقي به آن نداد و چنين تصوراتي را از آن انتظار نداشت. همان طور تئوفيل گوتيه نويسنده معروف فرانسوي (م 1872-1811) كه از حاميان اين مكتب است، در واقع از شعري كه به‌كلي با مسائل اجتماعي، اخلاقي و سياسي بيگانه باشد، مي‌نويسد:«هنر يگانه دليل زندگي است و با وجود اين به درد هيچ كاري نمي‌خورد. هنر بي‌فايده است و تنها وجود آن به خود كافي است. فايده هنر چيست؟ زيبا بودن. آيا همين كافي نيست؟ مثل گل‌ها، مثل ابرها، مثل پرندگان و همه چيزهايي كه بشر نمي‌تواند به ميل خود تغيير بدهد و ضايع كند. به‌طور كلي هر چيز وقتي كه مفيد شد، ديگر نمي‌تواند زيبا باشد زيرا وارد زندگي روزمره مي‌شود. شعر، نثر مي‌شود و آزاد برنمي‌گردد. همه هنر همين است. هنر آزادي است، جلال است، گل كردن است و شكفتگي روح است در بطالت. . . براي ما هنر وسيله نيست بلكه هدف است. هر هنرمندي كه به فكر چيز ديگري به‌جز زيبايي باشد، هنرمند نيست».(22)

اسكار وايلد (م 1900- 1854) نويسنده و شاعر مشهور ايرلندي در تأييد نظريه هنر براي هنر معتقد است يك كتاب، نه اخلاقي است و نه غيراخلاقي بلكه بايد خوب نوشته شده باشد. همين و بس. وي كتابي را شايسته مي‌داند كه داراي كمال و شخصيت است و ناشايست مي‌خواند وقتي كه انتخاب موضوعش عمدي و به خاطر پسند مردم انجام يافته باشد و نه از روي لذت. همچنين او مي‌گويد:«هر اثر اجتماعي كه توده مردم آن را شايسته مي‌داند، همواره يك مولود ناشايسته است و آنچه مردم آن را ناشايست مي‌خوانند، پيوسته ساخته‌اي زيبا و هنري است». (23)با اين تفاسير به اعتقاد اين گروه هنرمند هيچ مسئوليتي در قبال جامعه و رشد آن ندارد كه اين يكي از دلايل غيرمنطقي بودن نظريه هنر براي هنر است.

بله، يكي از دلايل بي‌پايگي و غيرمنطقي بودن نظريه هنر براي هنر در اين است كه هنر و زندگي كاملاً به هم مربوطند و زندگي بدون اخلاق ميسر نيست و به‌جز هنري كه به‌منظور تقليد يا تمرين باشد، آنچه ساخته هنرور است و در آن انديشه‌اي وجود دارد، حتماً مربوط به نوعي اخلاق است. بديهي است آنچه را كه به عنوان هنر غيراخلاقي مي‌نامند، از اين نظر است كه در آن انديشه‌اي وجود دارد، حتماً مربوط به نوعي اخلاق است. بديهي است آنچه را كه به عنوان هنر غيراخلاقي مي‌نامند، از اين نظر است كه در آن مغايرت با اخلاق جاري، معمولي و سياسي زمان مشاهده مي‌شود، لذا هنر واقعي آن است كه واجد شرايط جامعه آزاد علمي باشد كه بالطبع به سود جامعه خواهد بود. مسلم است چنين هنري نمي‌تواند از اخلاق صرف‌نظر كند، خاصه آنكه موجب ترقي و آسايش حقيقي بشر است. . . از طرفي تا هنر آزاد از هنر هرزه و شهواني كه نفع مادي يا غرايز حيواني محرك آن است، تشخيص داده نشود و از هم تفكيك نشوند و هنرهاي نفساني كه نه واجد لذات زيبايي‌شناسي و نه عظمت روحي هستند، از هنر حقيقي جدا نشود، هنر مسئول و متعهد به‌تدريج آلوده به چنين هنري مي‌شود. هنر اخلاقي اگر هم از نظر هنري كاستي داشته باشد، در عوض از نظر جامعه داراي اصول اخلاقي: متانت، صداقت، نيكخواهي و ايمان است. اصول اخلاقي زندگي آدمي جز كوشش متمادي و اداي وظيفه انساني چيز ديگري نيستند و دوران زندگي اگر با لذايذ شيرين و گواراي زيباشناسي زينت شود، در اين صورت مي‌توان اطمينان داشت كه زندگي همراه با خوشي و سعادت سپري خواهد شد و مبتني بر اين انديشه است كه رابيند رانات تاگور (م. 1941-1861)، شاعر معروف هندي مي‌گويد:«اي كاش مي‌توانستم مانند يك ني چوپاني، ساده و سرشار از موسيقي زندگي كنم». (24)

از جهت ديگر با توجه به وظيفه و مسئوليتي كه افراد شريف و آزاده در قبال اجتماع خود احساس مي‌كنند و نظام اجتماعي هم از افراد ممتاز چنين انتظاراتي دارد و اينكه اينان بايد ارادتي كنند تا سعادتي برند و هر صاحب ذوق و قريحه و استعدادي دارند بايد تمام امكانات خود را به نفع جامعه به فعل درآورد، نتيجه مي‌گيريم در آفرينش‌هاي هنري نيز قصد خدمت است، نه اثبات شخصيت و كسب امتياز.

تا كنون كوشش هنرمنداني كه ايمان استوارتري داشته‌اند، صرف تأييد ارزش‌هايي شده كه مآلاً به سود انسانيت و حقيقت تمام شده است. در اين باره نقش هنرمند مصلح نزديك به رسالت پيامبران است و جامعه هيچ‌گاه از هنرمند نمي‌خواهد نقش شحنه، محتسب و قانونگذار را تكرار كند و اگر هم هنرمند ديگران را به اخلاقيات دعوت كند، بايد خود در سطح بالاتري باشد. و جامعه چه نقشي در قبال آنچه هنرمند مي‌آفريند دارد؟

آنچه درباره جامعه براي هنرمندان اهميت دارد اين است كه زبان او را كم و بيش بفهمند و از ديدن، شنيدن و خواندن ساخته و پرداخته هنرور لذت ببرند و معرفت اندوزند يا به هيجان آيند و احياناً با مشاهده اثر هنري، كسب كمال كنند. زيبايي به منزله گلي است كه در ميان سبزه و خار هر دو مي‌رويد و هر كسي مي‌تواند آن را ببويد. سوء استفاده يا حسن استفاده از زيبايي و هنر فرع نيت آدمي است. اگر زيبايي ابزار باطل و دستاويز انديشه‌هاي اهريمني شود، بعيد نيست وسيله اجراي بدترين جنايات و جرايم نيز واقع ‌شود، لذا همان گونه كه از زيبايي‌هاي طبيعت مي‌توان حسن استفاده يا سوء‌استفاده را كرد و مثلاً در قطعه زميني سبز و خرم كودكستان يا بيمارستان ساخت يا آن را مركز فساد و تباهي كرد، از قدرت قلم و بيان آهنگين بودن صوت و دلنشيني رنگ و ... مي‌توان به سود يا زيان جامعه بهره‌برداري كرد» (25). پي‌نوشت‌ها و مآخذ:

1 و 2-لغت‌نامه دهخدا، ذيل واژه‌هاي هنر و هنرمند

3- غزل‌هاي سعدي، تصحيح و توضيح: دكتر غلامحسين يوسفي، چاپ تهران، 1385، انتشارات سخن، ص 83.

4- گلستان سعدي، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر، چاپ اول، تهران، 1348، انتشارات صفي‌علي‌شاه، ص 555.

5- هنر چيست؟ لئو تولستوي، كاوه دهگان، چاپ ششم، تهران، 1356، اميركبير

6- معني هنر، هربرت ري، نجف دريابندري، چاپ دوم، تهران، 1352، شركت سهامي كتاب‌هاي جيبي، ص 2.

7- استتيك يا شناخت زيبايي، فيل سين شاله، علي‌اكبر بامداد، چاپ سوم، تهران، 1347، انتشارات كتابخانه طهوري، صص 32 و 163.

8- هنر چيست؟ ـ ‌همان ‌ـ تعريف از ورون نويسنده فرانسوي (1967-1801).

9- شاعران در زمانه عسرت، دكتر رضا داوري، چاپ تهران، 1350، نيل، ص 126.

10- اصالت هنر و علل انحراف در احساس هنرمند، دكتر احمد صبور اردوباري، چاپ تبريز، 1346، انتشارات دانشگاه تبريز، ص 33.

11- در نقد و ادب، دكتر مندور، دكتر علي شريعتي
(1356 ـ 1312)، مشهد، 1346، انتشارات كتابفروشي اميركبير، صص ظ، ع 12 و 13.

لذات فلسفه، ويل دورانت (1981-1885)، ترجمه: دكتر عباس زرياب‌خويي (1373-1297) بي‌تا، ص 233

14- روش نويسندگان بزرگ معاصر، دكتر حسين رزمجو، چاپ دوم، مشهد، 1351، صص 29-26

15- استتيك يا شناخت زيبايي ـ‌همان‌ـ ص 76

16- زيبايي‌شناسي در هنر و طبيعت، علي‌نقي وزيري، چاپ سوم، تهران، 1338، انتشارات دانشگاه تهران، ص 116

17- سروده محمد نوعي، شاعر معاصر

18- انسان‌دوستي و هنر، ولاديسلاو مستيلاوويچ زيمنكو، 1357، انتشارات محور

19- زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، تهران، 1378، مؤسسه تبيين و نشر آثار علامه جعفري، ص 15

20- در نقد و ادب ـ‌همان‌ـ ص 65

21- مسئوليت شيعه بودن، دكتر علي شريعتي، چاپ تهران، 1350، حسينيه ارشاد، صص 6، 7 و 14

22- مكتب‌هاي ادبي، رضا سيدحسيني، چاپ پنجم تهران، 1351، نيل، صص 284- 283

23 و 24 - زيبايي‌شناسي در هنر و طبيعت ـ‌ همان‌ ـ
صص 125ـ 128

25- نخستين درس زيبايي‌شناسي، مهدي فولادوند، چاپ اول، تهران، 1348، كتابفروشي دهخدا، صص 131- 128.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار