چند روز پيش سعيد نعمتالله (فيلمنامهنويس) در صفحه فيسبوكش مطلبي را از قول پوريا پورسرخ مبني بر درخواست رشوه (شما بخوانيد هزينههاي بدون فاكتور) توسط يكي از منتقدين مطرح كرده بود.
نعمتالله در اين مورد نوشته: «پوريا پورسرخ سهشنبهاي تعريف ميكرد يه منتقد سينمايي كه سايتي رو اداره ميكنه و توي روزنامهها و مجلات معتبر! سينمايي[هم] قلم ميزنه براش پيغام فرستاده كه سه تا سكه بهار آزادي امامي! براش بفرسته تا اون تو نقداش ازش تعريف كنه...» به دنبال انتشار اين نقل قول، پورسرخ در اظهاراتي كه توسط برخي از رسانههاي مجازي منتشر شد درباره صحت و سقم اين ماجرا گفته است: «احترام من نسبت به اهالي قلم به خصوص منتقدان بر هيچكس پوشيده نبوده و مصداق بارزش صحبتهايم در برنامه وزين هفت است كه همانجا اعلام كردم بسياري از اين بزرگان به صورت مستقيم و بسياري ديگر به صورت غيرمستقيم حق استادي و معلمي به گردن اينجانب دارند. در نتيجه از همين طريق نقل قول ياد شده را قاطعانه تكذيب ميكنم و آن را حاصل يك سوءتفاهم ميدانم. با آرزوي موفقيت و سربلندي براي همه نويسندگان سينما.»
گاهي اوقات پيش ميآيد كه برخي افراد با استفاده از تكنيكهاي مختلف جنگ رواني يا مؤلفههاي تبليغ و ضدتبليغ سعي ميكنند به شهرت و اشتهار بيشتري برسند. البته انجام اينگونه اقدامات آن هم با بهرهگيري از دانش و فنون خاص عرصه تبليغات به لحاظ تحليل ساختاري و پايش جامعه هدف، بيشتر در كشورهاي غربي قابل رصد است تا جايي نظير كشورمان يا جامعهاي مثل جامعه ما. البته تكنيك و رويداد پرداخت سكه براي نقد و تمجيد يكي از جديدترين متدهايي است كه توسط برخي افراد خوشفكر و طراح كشورمان ارائه شده است و جا دارد دانشمندان و محققان در اين زمينه به تحقيقات و پژوهشهاي موسع و مطولي براي روشنتر شدن زواياي پنهان اين تكنيك روزآمد اقدام كنند! اين البته به دليل وجود برخي مباحث است كه اين مقال جاي آن نيست.
به طور كلي اين مقال و تكذيبي كه درباره مسئله فوقالذكر صورت گرفته ممكن است داراي وجوه متعددي باشد كه چند وجه آن را بررسي ميكنيم. احتمال اول، استفاده از تكنيك ضدتبليغ يا همان ضربالمثل معروف خودمان يعني «عسس مرا بگير» همان اتفاقي است كه احتمالاً پورسرخ از آن براي در صدر اخبار قرار گرفتن از آن استفاده كرده است.
احتمال دوم، ممكن است كه اين مسئله واقعيت داشته باشد و يك منتقد حوزه سينما چنين مطالبهاي را عنوان كرده باشد كه در اين صورت بايد بگوييم كه ظاهراً دستهاي پشت پرده نه تنها در ورزش و به خصوص فوتبال مملكت ما وجود دارد، بلكه در حوزه نقد و بررسي آثار و بازي بازيگران هم در حال خودنمايي و رشد و نمو است.
چه اينكه وقتي يك منتقد به يك بازيگر پيشنهاد ميدهد كه اگر ميخواهي در نقدهايم من از تو تعريف كنم، بايد چند تا سكه امامي ناقابل پرداخت كني، ميشود مصداق دستهاي پنهان! چراكه نظير همين بحث در ترانسفر يا بالا بردن قيمت برخي بازيكنان فوتبال توسط دستهاي پنهان يا همان دلالان باعث شده است برخي افراد كمسواد و نالايق صرفاً به خاطر متكي بودن به چنين لابيهايي قراردادهاي چند ميلياردي را كه به خواب هم نميديدند، منعقد كنند! احتمال سوم، ممكن است پورسرخ راست گفته باشد، اما به دليل راهبرد«فشار از پايين، چانه زني از بالا» يا شايد «روحيه ورزشكاري» مجبور شده است بگويد: «آقا من اشتباه كردم، اصلاً شكر خوردم»!