فرهاد اعرابی پیشکسوت ارزنده عرصه والیبال کشور است، مردی که بازیکنان بزرگ زیادی را به ورزش کشور معرفی کرده است. او با دقتی خاص والیبال ایران را بررسی میکند و پیشنهادهای عملی و مؤثر خود را عرضه میدارد. با او پس از درخشش فوق تصور تیم ملی در رقابت های قهرمانی آسیا به گفتگو نشستیم و او از زیر و روی والیبال برای ما صحبت کرد.
سئوال اولم در باره کانونهای والیبال است که از چه زمانی شکل گرفتند و چرا رو به افول گذاشتند و آیا برنامهای برای احیای دو باره آنها بهمنظور ایجاد پشتوانه برای والیبال ما وجود دارد؟
حدود سال 74 فدراسیون وقت با مدیریت آقای یزدانیخرم برای استعدادیابی در مدارس برنامهای را تنظیم کرد که اجرا شد. نتیجه آن هم بسیار خوب بود و اکثر بازیکنان تیم ملی از این کانونها بیرون آمدند. علت این که به فعالیتهای خود ادامه ندادند کمبود بودجه و مشکلات مالی بود. چیزی حدود دو سه برابر تعرفههای سازمان تربیتبدنی و وزارت آموزش و پرورش حقوق داده میشد و بازیکنان با استانداردهای خوب گزینش میشدند و هر کانونی بین 25 تا 35 عضو داشت. فدراسیون تا حدودی لباسهایشان را تأمین میکرد. هیئتهای استانها یا شهرستانهایی که این کانونها در آنجا تشکیل شده بودند، موظف بودند سالنها را به میزانی که کانون نیاز داشت در اختیار بگذارند و در نتیجه تعامل خیلی خوبی بود که متأسفانه به دلیل کمبود بودجه پیگیری نشد.
آیا فعالیت این کانونها از سر گرفته می شود؟
در حال حاضر مجدداً کمیته استعدادیابی در فدراسیون والیبال تشکیل شده است. همیشه فعالیت این کانونها مد نظر همه مسئولان و علاقمندان والیبال بوده و کسی نبوده است که بخواهد این کانونها فعال نباشند. همه تمایل داشتهاند و دارند که بهجای جمع شدن در فدراسیون والیبال، در استانها و شهرستانهای خودشان و زیر نظر مسئولین فدراسیون آموزشهای یکسان ببینند. این تمایل و اشتیاق همواره وجود داشته است، ولی باید بودجه آن تأمین شود.
مگر فدراسیون نمیتواند بودجهای را به این کار اختصاص بدهد؟ مشکل به کجا برمیگردد؟
در سال گذشته کل فدراسیونها با کمبود بودجه و منابع مالی روبرو بودند .فدراسیون والیبال هم از این قاعده مستثنی نبود. سال 91 از نظر مالی سال بدی بود و ادامه آن هم تا سال 92 کشیده شده است. انجام این فعالیتها مستلزم تأمین بودجه است که به نظر من خیلی هم نیست و میشود داخل کارهای دیگر انجام داد، ولی فدراسیون والیبال با این حجم مسابقات، اردوها و اعزامهایی که دارد قادر به انجام این کار نبوده است.
در مورد عملکرد آقای خولیو ولاسکو، مدیریت و ارتباط ایشان با بازیکنان بفرمایید. خود ایشان در مصاحبهای اشاره کرده بودند که من فقط یک سال روی فکر اینها کار میکردم که خودشان را باور داشته و به فکر قهرمانی جهان باشند.
دقیقاً همین طور است. واقعیت این است که آقای ولاسکو تحول بسیار خوبی را در والیبال به وجود آورد و مدیریت بسیار خوبی کرد. درست است که سیستم والیبال ایران بازیکنان خوبی را تحویل ایشان داده است و در این مقطع بهترینهای ایران در اختیارشان هستند، ولی همین عوامل ممکن است در چند سال پیش در جاهای دیگری هم بوده باشد. مثلاً در بوسان کرهجنوبی سالی که تیم ملی ایران دوم شد، شاید اگر نوع مدیریت تیم به نحو دیگری بود در آن سال هم قهرمان میشدیم و این قهرمانیها زودتر به دست میآمد، ولی واقعیت این است که ایشان با پیشینهای که در سطح والیبال جهان دارند، افق دید جدید و خودباوری بالایی را به بازیکنان دادند که با بردن تیمهایی مثل چین و هند راضی نشوند و مقتدرانه به زمین بیایند. این اتفاقی که در بازی با کرهجنوبی افتاد که بازی اول را 3ـ1 و بازی دوم را 3ـ0 بردیم، ممکن بود اگر این مدیریت بالا وجود نداشت، در بازی دوم به مشکل بربخوریم.
سطح بازی بازیکنان از لیگ جهانی تا مسابقات آسیایی به نسبت فاصله زمانی اندکی که گذشته، بهطرز چشمگیری بالا رفته و ضریب اشتباهات آنها بسیار کم شده است. شیوه آقای ولاسکو چگونه است که در چنین فاصله زمانی کوتاهی میتوانند بازیکن را این قدر ارتقا بدهند؟
آقای ولاسکو اشتباه بازیکن را یک امر طبیعی میداند. این که بازیکن در یک جایی نتواند کاری را انجام بدهد از نظر آقای ولاسکو اشکال ندارد، به همین دلیل بازیکن اعتماد به نفسی پیدا میکند تا کارش را تا میزانی که احساس میکند قادر هست، ارتقا ببخشد. به قول بعضی از مربیها برخی از بازیکنان از ترس مردن خودکشی میکنند، یعنی از ترس این که خراب نشود، تکنیک را جوری اجرا میکنند که بدتر میشود. آقای ولاسکو این اعتماد به نفس را در بازیکنان به وجود آورده است که اگر خراب نشود اشکال ندارد و این یک امر طبیعی است و این اتفاق باید بیفتد. تلاش کن و خوب کار کن حتماً به نتیجه میرسی. زدن سرویس خوب فاکتور بسیار مهمی است، چون همیشه حملهکننده شانس بیشتری برای بردن دارد تا دفاعکننده، به همین دلیل سرویس خوب این شانس را از حملهکننده میگیرد. من از نزدیک شاهد یکی از تمرینات تیم ملی بودم که وقتی بازیکنی خراب کرد و گفت: «ببخشید»، آقای ولاسکو گفت: «چه چیزی را ببخشم؟ اتفاق است و افتاده است. تلاش کن دفعه دیگر خراب نشود».
پس چرا آقای علیرضا نادی را از تیم ملی کنار گذاشتند؟ آیا نظر مربی بود یا نظر کمیته انضباطی؟
هیچکدام از اینها نبود. آنالیزورهای آقای ولاسکو دائماً در تمرینات آمار میگیرند و آمار آقایان تشکری و غلامی بالاتر از آمار آقای نادی بود.
پس ربطی به اشتباهی که در مورد داور در بازیهای لیگ والیبال پیش آمد، ندارد.
نه، چون خیلیهای دیگر هم این اشتباهات را کردهاند. در بازی کاله و گهر، آقای فرهاد قائمی هم همین اشتباه را کرد. البته او به داور کاری نداشت. این اشتباه را خیلیها کردند، اما نکته تأسفبار این است که این اشتباه تکرار شد. شأن والیبال ما نیست که بازیکنان با داور و با همدیگر درگیر شوند. ممکن است درصد کمی هم این مسئله تأثیر داشته باشد، چون بازیکن تیم ملی باید الگو و رفتار یک بازیکن تیم ملی را داشته باشد. این واقعیت دارد که باید این نکات رعایت شوند، اما آنالیزورهای آقای ولاسکو تشخیص دادند راندمان کار آقایان تشکری و غلامی بالاتر از آقای نادی است.
بهنام محمودی اشاره کرده بودند باید تمهیداتی برای بعد از ولاسکو اندیشیده شود. اولاً ولاسکو تا کی همراه تیم ملی والیبال هستند و ثانیاً آیا برای مقطع پس از ایشان تمهیداتی اندیشیده شده است؟
قرارداد آقای ولاسکو دو ساله است و الان یک سال گذشته است. نمیدانیم آیا فدراسیون والیبال میخواهد پس از آن هم ایشان را نگه دارد یا نه. آقای ایوان بوگانیکوف حدود شانزده سال در ایران ماند. البته نوع کار آقای ایوان فرق میکرد و ایشان در امور پایهای خیلی برای ما کار کردند و تیمهای نوجوانان و جوانان بسیار خوبی را برای ما پایهریزی کردند که آخرین دستپروردههای آن امثال آقای موسوی هستند. بستگی به شرایط دارد که خود آقای ولاسکو بخواهد در ایران بماند، فدراسیون والیبال توان حفظ ایشان را داشته باشد. آقای محمودی هم حرف درستی زده و احتمالاً منظورشان این بوده است که دستیارانی را برای آقای ولاسکو بگذارند که در آینده مربی تیم ملی شوند، نه این که گروه فعلی برود و گروه دیگری بیاید و مربی تیم ملی شود.
نقش رسانهها را در گسترش والیبال چگونه ارزیابی میکنید؟
رسانهها در گسترش والیبال تأثیر بهسزایی دارند. آنها میتوانند با توجهی که به والیبال میکنند، نظر خانوادهها را جلب کنند. البته ما هم باید آمادگی این استقبال را داشته باشیم و بتوانیم از فرزندانشان خوب پذیرایی کنیم، سالنهای خوب داشته باشیم و مربیان ما آموزشهای خوب بدهند و تازه همه اینها که انجام شدند، باید بتوانیم در ردههای سنی این بچهها مسابقات خوبی را برگزار کنیم تا امیدواری به وجود بیاید که از دل تیمهای نوجوانان و جوانان ما بازیکنان مناسب تیم ملی بیرون بیایند. خود من بسیاری از بازیکنان فعلی تیم ملی را در تیمهای نوجوانان دیدم: آقایان محمودی، غفور، زرینی، معروف، مهدی مهدوی و... همه در تیمهای نوجوانان شهرهایشان بازی میکردند و بعد رشد کردند و بالا آمدند. برای این که این اتفاق بیفتد، لازم است رسانهها پوشش خوبی بدهند. درست است فوتبال در همه دنیا مورد اقبال است، ولی تا این حد هم نباید به ورزشهای دیگر از جمله والیبال، بسکتبال، کشتی و... بیتوجهی شود. ممکن است امسال سوپرلیگ والیبال با یازده تیم شروع شود و تیم دوازدهمی وجود ندارد، یعنی کسانی که برای سرمایهگذاری در فوتبال سر و دست میشکنند و امتیازاتشان میلیاردی خرید و فروش میشود، حاضر نشدند در والیبال سرمایهگذاری کنند، امثال تیم نیمهدولتی مس کرمان؛ در فوتبال هزینه میکند، ولی والیبالش روی زمین مانده است و همین طور بسیاری از جاهای دیگر.
شاید یکی از دلایل آن پخش نشدن مستقیم مسابقات والیبال از یک شبکه پرمخاطب است که در اسپانسرها رغبتی را برای سرمایهگذاری برنمیانگیزد.
ممکن است یکی از دلایل باشد، ولی در عین حال بعضیها اصلاً وارد این میدان نمیشود. مگر از بازیهای مثلاً تیم مس کرمان چند تا به صورت مستقیم پخش میشود؟
به هر صورت دائماً مسابقات فوتبال پخش و در باره فوتبال تبلیغ میشود.
در فوتبال بازیهای پرسپولیس و استقلال حتماً پخش مستقیم میشوند. بقیه یا معدود پخش و یا پخش استانی میشوند. والیبال هم میتواند پخش استانی یا سراسری داشته باشد. به نظر من نگاه مدیران تجاری و صنعتی ما باید نگاهی فراجناحی باشد. باید همه را ببینند. والیبالی که امروز در دنیا این قدر پیشرفت کرده است، باید در داخل مورد اقبال باشد تا بتواند این پیشرفت را ادامه بدهد. بازیکنی که میخواهد به تیم ملی بیاید، باید در لیگ بازی کند. الان لیست طویلی از بازیکنانی را داریم که هنوز تیم ندارند.
و مسلماً به آمادگی لازم هم نمیرسند.
بله، بازیکن در لیگ آماده میشود. پارسال که در تهران میزبان مسابقاتی بودیم، تیم فقط ده یا پانزده روز در اختیار آقای ولاسکو بود و بازیکنها از لیگ آمدند و بازی کردند. همین نشان میدهد در لیگ کار میشد و مربیهای ایرانی کار و بازیکنان را آماده میکردند. الان این بازیکنان باید تیم داشته باشند تا آماده شوند.
با توجه به اقبالی که صدا و سیما و رسانهها و به تبع آن مردم به والیبال نشان میدهند، چه کنیم که این ورزش گرفتار مصائب فوتبال از قبیل دلالها، حاشیهها و تماشاگران کجرفتار نشود؟
هر مشکلی را باید در نطفه خفه کرد. اگر کمیتههای انضباطی سازمان تربیتبدنی و فدراسیون والیبال بهموقع با رفتار ناهنجار برخورد کنند، مسئله حل میشود. آقای قلعهنویی گلایه کرده بود که ما تیم تایلند را بردیم، اما کمیته انضباطی بلافاصله حکم به محرومیت یک جلسهای من داد. قبل از جام مهم اروپایی، سر تمرین تیم ملی ایتالیا پلیس آمد و با دستبند کاپیتان تیم ملی ایتالیا را برد. مگر تیم ایتالیا خوب بازی نکرد و قهرمان نشد؟ ما فکر میکنیم چون موفقیتهایی داشتهایم، به انجام هر بیانضباطی و ناهنجاریای مجازیم. آقای قلعهنویی این گلایه را میکند، درحالی که حکم کمیته انضباطی قبلاً صادر شده بود و در آن موقع باید اعلام میشد که متأسفانه با پیروزی تیم استقلال در مقابل تایلند همزمان شد. مگر بازیکن تیم ملی ما یا کشتیگیر ما که خوب بازی میکند، مجاز است از چراغ قرمز رد شود؟ این جای خودش است، آن هم جای خودش.
به همین دلیل برای این که با این ناهنجاریها مواجه نشویم لازم است با هر تخلفی در همان موقع برخورد شود تا تخلف کردن اپیدمی و نهادینه نشود.
و سخن آخر؟
از اتفاقی که در والیبال ایران افتاده و خودباوری و تحولی که ایجاد شده است بسیار خوشحالم. الان در جامعه توقع ایجاد شده است. ما در بازی دوم با کرهجنوبی اضطراب داشتیم، ولی مردم عادی میگفتند برنده شدن در آسیا که برای تیم ما چیزی نیست. تیم ملی ما آسیاییها را راحت میبرد. من خیلی خوشحالم که چنین سطح توقعی ایجاد شده است و امیدوارم مدیران صنایع و تجارت هم به این سطح توقع پاسخ بدهند و حمایتهای خوبی از این ورزش در جامعه شود.
انشاءالله! با تشکر از شما.