چند هفتهاي است كه برنامه «شبهاي روشن»با محوريت نقد و بررسي فيلمهاي سينمايي در حال اكران و همچنين علتيابي حال و روز مريض سينماي امروز ايران در شبكه جام جم و با اجراي محمد خزاعي تهيهكننده شناخته شده سينما روي آنتن ميرود. «شبهاي روشن» با داشتن دغدغه فرهنگي كشور در مورد سينما و ابعاد مختلفي از جمله بحران كمبود شديد مخاطب و همچنين معرفي برخي آثار و توليدات سينمايي با قيد «سالم و خانواده پسند» به تماشاگران خود است؛ آثاري كه خانوادههاي ايراني ميتوانند بدون داشتن نگراني و البته با خيالي آسوده براي ديدن اين دست از فيلمها به سالنهاي سينما اقبال نشان دهند. اين حركت به نوعي اعتقاد به وجود توان بالقوه سينماي «سالم» و ساخت فيلمهاي «سالم» و همچنين اميد به آشتي دادن دوباره مخاطب و سينماست، چه اينكه اين افتراق در حال تبديل شدن به بلايي بنيان برانداز براي هنر هفتم و سالنهاي سينماست.
اما تضاد و پارادوكس رويكرد رسانه ملي در حوزهاي صاحب حرف و البته مريض مانند سينما كه به خوبي نشاندهنده دغدغه مديران شبكههاي مختلف و البته تشتت آرا و نبود اشتراكات راهبردي و استراتژيك در تعريف اهداف و چشمانداز آينده هنر خصوصاً هنر صنعت سينما در رسانه ملي است كه با اتفاقات اخير در برنامه هفت اين تعارضات بين مديران شبكههاي مختلف هر چه بيشتر آشكار شد. در اين بين شايد رواج استفاده از گيرندههاي ديجيتال و تشويق آحاد مردم به تماشاي برنامههاي پخش شده با امواج ديجيتال تا حدودي از گريزان شدن و به اصطلاح فراري دادن مخاطب رسانه ملي و مشخصاً آثار سينماي جمهوري اسلامي نقشي جديد را به خود گرفته است. اما بايد ديد كه چند درصد از مردم كشورمان جزو استفادهكنندگان از اين تكنولوژياند، ضمن اينكه برنامههاي شبكه جامجم فقط براي هموطنان خارج كشور و شهر تهران قابل پخش است و ديگر شهرها و استانهاي كشورمان از دريافت امواج آن محروم هستند. بنابراين از ديدن اين برنامه مفيد و سالم محروم و بينصيبند. اما اين پارادوكس و رويكرد دوگانه در برخورد با يك موضوع واحد و مشترك آن هم در رسانه ملي كه با هزينه صفر تا صدي اين سازمان عريض و طويل از محل بيتالمال براي مخاطب شبكههاي مروج اين نوع از نگرش به يك موضوع و در عين حال كاملاً متضاد با هم را چگونه ميتوان توجيه كرد؟ آيا هر مديري كه مسئوليت يك شبكه را به عهده دارد، ميتواند با توجه به فهم خويش و نه اهداف بلندمدت رسانه ملي برنامهاي را ترتيب داده و براي خودش جهتي ديگر را قطبنمايي كند؟ آنچه مهم است يكسانسازي در سطح كلان انتخاب مديران شبكههاي صدا و سيما با يك نوع چشمانداز كلي اما متنوع در ظاهر و شكل ارائه و حتماً در راستاي اهداف نظام، فرهنگ، دين و دغدغه نخبگان جامعه است. آنچه موجب نگراني ميشود اين است كه رسانه ملي به جاي سير و حركت در چارچوب صحيح و مورد درخواست در حال تبديل شدن به يك شبكه كابلي و خصوصي است كه تضارب آرا در آن به نوعي در حال چرخش و چربش به نفع برخي افراد و طيفهاي خاص است. اگر براي تعارضات موجود در پيكره تصميمسازان رسانه، فكري عاجل و كاري صورت نپذيرد، قطعاً شيب از دست دادن مخاطب به سمت ماهوارهها و رسانههاي مغرض غيرقابل جبران خواهد بود.