جوان آنلاین: داستان ادواردو آنیلی یکی از هزاران سوژهای بود که سینمای ایران و جبهه مقاومت میتوانست درباره آن فیلم بسازد، اما این اتفاق تا الان رقم نخوردهاست.
این روزها که فوران خشم و نفرت از صهیونیستها در جهان بیش از هر زمان دیگری خود را نشان میدهد میتوان از اینکه سوژههایی مثل داستان زندگی ادواردو آنیلی از سوی سینمای ایران و جبهه مقاومت به فیلم تبدیل نشدهاست، تأسف خورد، چراکه سینمای ایران با آن همه ادعا درباره جهانی شدن اگر به جای رویکردهای جشنوارهای و مدیریت پشتپرده سمت و سویی ملی به خود گرفتهبود، شاهد تأثیرگذاری آن روی جامعه جهانی بودیم؛ اتفاقی که هنوز رقم نخوردهاست.
محسن نعما، نویسنده کتاب «قصههای ادواردو» که نزدیک به ۳۰ کتاب کودک و نوجوان نوشته و در این حوزه فعالیت میکند، درباره شهید ایتالیایی «ادواردو آنیلی» پسر و تنها وارث مالک شرکت سرمایهگذاری «اکسور» و جوانی که مسلمان شد و به ایران سفر کرد و سپس به طرز مشکوکی به شهادت رسید، کتابی نوشته است. داستان زندگی این شهید ایتالیایی را به زبان کودکان و نوجوانان نگارش کرده و انتشارات جمال چاپ آن را انجام دادهاست.
او در پاسخ به این سؤال که انگیزه شما از نوشتن کتاب «قصههای ادواردو» چه بود به فارس میگوید: شهید ادواردو آنیلی یکی از آن گزینههایی است که برای همه مناسب است. فردی در یک خانواده کاملاً ضددینی، ضدالهی و خارجی در مهد فساد و گناه به دنیا میآید و زندگی میکند. پدرش ثروتمندترین فرد ایتالیا و سومین ثروتمند دنیاست و این ثروت رؤیایی قرار است پس از مرگش به تنها پسرش برسد.
به طور عادی این آقا باید خودش بدون وسوسه شیطان تا آخر مسیر گناه را برود، چون همه وسایل گناه و دوری از خدا، برایش آمادهاست، اما چنین فردی یک دفعه قرآن را میبیند، با قرآن آشنا و وجدانش بیدار میشود، ابتدا سنی و سپس شیعه و در آخر عاشق آقا امامزمان (عج) میشود.
این اتفاقات نیز با انقلاب ایران مصادف میشود. او عاشق انقلاب ایران میشود و به ایران میآید، امامخمینی (ره) را میبیند و مطالعات دینیاش را بالا میبرد. اینها باعث میشود تمام ثروت و لوازم خوشگذرانی را کنار بگذارد و به سمتی برود که خودش هم میدانست پایانش شهادت است.
این نویسنده درباره دیگر کتابهایی که با موضوع ادواردو آنیلی نوشته شدهاند، میگوید: درباره ادواردو چند کتاب بیشتر چاپ نشده است. یکی از آنها کتاب «هدیه مسیح» است که قلمی سیاسی- اجتماعی دارد و افرادی که اهل داستان و رمان باشند، سمت این کتاب نمیروند. دیگر رمانها هم با اینکه جذاب بودند، اما نویسنده از تخیل زیادی در نگارش آن استفاده کرده بود. کتابی که برای کودک و نوجوان نوشته میشود باید صفر تا صدش براساس واقعیت باشد تا نوجوان بداند کتابی که در دست گرفته، واقعی است.
این کار باعث میشود مخاطب با کتاب و شخصیت رمان انس بگیرد. ممکن است نویسنده بتواند از زیباییهای قلمش خیلی خوب استفاده کند، ولی وقتی کتاب تمام میشود، مخاطب میگوید چیزهایی که من خواندم غیرواقعی بود؛ پس تأثیرگذاریاش پایین میآید. برای نگارش این کتاب تحقیقات خود را گسترش دادم و با افراد مختلف مصاحبه کردم.
محسن نعما پیشنهادهایی برای معرفی بهتر ادواردو به جامعه دارد: «تا ۱۰ سال پیش کتابی برای گروه سنی کودک و نوجوانان درباره این شهید وجود نداشت. برای همین تا آن زمان، کمتر کسی ادواردو را میشناخت. الان به برکت بعضی از کتابهایی که منتشر شده، عده زیادی هستند که این شهید را میشناسند.
او بعد از شیعهشدن از طرف خانواده، اطرافیان و کشورش مورد حمله و هجمه قرار گرفت، اما به ایمان خودش ادامه داد تا به شهادت رسید، بنابراین هر چقدر روی این شهید کار کنیم، کم است.»
به اعتقاد نویسنده کتاب «قصههای ادواردو»، ساخت یک فیلم سینمایی برای این شهید ضروری است، چون میشود از ابعاد مختلف به زندگی او پرداخت. این فیلم میتواند بازتاب خوبی را در زندگی افراد ایجاد و دست صهیونیستها را در به شهادت رساندن ادواردو رو کند.
ادواردو چه فکرهایی در سر داشته است
این روزها که خشم و نفرت مردم جهان از صهیونیستها فوران کرده، بد نیست سخنانی از ادواردو را بخوانیم تا معلوم شود چه فکرهایی در سرش بوده و پیش از شهادت چه حال و هوایی داشتهاست: «زمانی که ما در آن زندگی میکنیم، دوران افول ارزشهاست؛ تنها هدف و اسطوره، پول جمعکردن است. پولپرستی بسیار بدتر از موادمخدر است. ما همه از رواج موادمخدر در میان جوانان نگرانیم، ولی متوجه نیستیم که در حال ورود به دنیایی هستیم که اساس آن بر میزان حساب بانکی اشخاص پایهریزی شدهاست، اما تمام اینها پایان مییابند و به اعتقاد من در آینده پس از یک شبهرنسانس وارد عصری میشویم که دیگر بر پایه خردگرایی و تجربهگرایی دکارت نیست.»
از او نقل شدهاست: «من دنیا را طور دیگری میبینم. دنیای من دنیای خالص است. مثل الماس است که مادهای خالص است... من شیعه هستم. شیعه تک است. چیزی دارد که سایر ادیان ندارند و آن وابستگی به ولایت اهلبیت (ع) است؛ اهلبیتی که هر کدامشان تک و بدون مشابه هستند. ما تنها یک امام علی (ع) داریم، یک امام حسین (ع) که تک است. کاری که امام حسین (ع) کرد را هیچ کسی در تاریخ نکرد... همه این اهلبیت (ع) منحصربهفرد و تک هستند و این مشخصه شیعه است... اگر بتوانیم در مسائل فرهنگی این را به جوامع غیرمسلمان انتقال بدهیم، این الماسبودن را میپذیرند، زیرا شیعه الماس است... شیعه مانند دنیایی است که جداگانه و زنده در این دنیا وجود دارد. اذان شیعه تک است، نمازش تک است و مهمتر از همه اینکه اهلبیت (ع) و رهبران اصیل دارد.»
معلوم است ادواردو با ظلم، هر جایی که اتفاق میافتاد و با صهیونیستها سر سازش نداشت و از حقوق فلسطینیها دفاع میکرد و از اسلام و تشیع دفاع میکرد. برخی اطرافیانش هم به او هشدار میدادند که مراقب صهیونیستها باشد، ولی ادواردو چشمش را روی حقیقتی که دیدهبود، نمیبست. اینطوری شد که وقتی رسانهها خبر دادند پیکرش زیر یک پل پیدا شده و علت درگذشتش خودکشی و سقوط از ارتفاع ۸۰ متری بوده، خیلیها باور نکردند. به ویژه آنکه خواهرزاده ادواردو که وارث و مدیر اموال و ثروت خانواده آنیلی شدهبود «جان الکان» بود که یهودی بود و از قضای روزگار پدر و پدربزرگش از صهیونیستهای فعال و مشهور دوران بودند!
پس از درگذشت ادواردو، روزنامهها و رسانههایی بودند که موارد مشکوک درباره درگذشت ادواردو را بررسی کردند و آخرش معلوم نشد محافظان ادواردو کجا بودند و چرا هیچ کسی او را در مسیر خانهاش تا پل محل سقوط ندیدهبود و چرا هیچ کسی او را پیش از سقوط یا حین سقوط ندیدهبود و چرا پیکرش را با دقت کالبدشکافی نکردند و سریع دفن کردند.
اینطوری بود که مسلمانان و شیعیان و خیلیها که چشمشان باز بود و هست، میدانند که توطئه صهیونیستها در کار است و ادواردو به خاطر مذهب و عقایدش شهید شد.