مرد خلافکاری که دو سال قبل در درگیری، پسر جوانی را در تهران به قتل رسانده و به ترکیه فرار کردهبود، پس از چاقوکشی در ترکیه دوباره به ایران برگشت و در تیراندازی دیگری در شهرستان زنجان به دام افتاد و به قتل اعتراف کرد.
ساعت ۱:۱۷ بامداد هفتم مهرماه سال ۱۴۰۰ به مأموران پلیس تهران خبر رسید چند پسر جوان در یکی از خیابانهای اطراف خیابان قزوین در جنوب تهران درگیری خونینی را رقم زدهاند.
با اعلام این خبر، تیمی از مأموران کلانتری ۱۴۹ امامزاده حسن راهی محل شدند و دریافتند لحظاتی قبل چهار پسر جوان داخل خیابان عبید زاکانی با پسر جوان دیگری که همراه دختری بودهاست درگیر و در جریان آن دو نفر زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل شدهاند.
بررسیهای پلیسی نشان داد پسران زخمی کیوان و سلمان نام دارند که کیوان ۱۹ ساله از ناحیه شکم به شدت زخمی شده و در پرتگاه مرگ قرار دارد و تیم پزشکی تلاش دارد وی را از مرگ نجات دهد و سلمان حالش بهتر و در قسمت مراقبتهای ویژه بستری است.
قتل سرباز
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه کارکنان بیمارستان اعلام کردند کیوان بر اثر شدت جراحات به کام مرگ رفتهاست. بدین ترتیب با اعلام قتل کیوان پرونده درگیری آنها وارد مرحله تازهای شد و تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران وارد عمل شدند.
دوست مقتول به مأموران گفت: «کیوان سرباز و به مرخصی آمدهبود. قرار بود فردا به محل خدمتش برود و به همینخاطر تصمیم گرفتیم ما و دو نفر دیگر از دوستانمان با هم به قهوهخانه میدان ترهبار که شبانهروزی است، بروم و قلیان بکشیم و تفریح کنیم. من، کیوان و امیر سوار خودروی سمند من شدیم و به طرف خانه دوست دیگرمان بهروز رفتیم تا او را هم سوار کنیم و بعد به قهوهخانه برویم. در نزدیکی خانه بهروز توقف کردیم و وقتی بهروز سوار شد، خودروی پرایدی که راننده آن زن جوانی بود و در صندلی کنارش هم مرد جوانی نشستهبود، راه ما را سد کرد. ما به او اعتراض کردیم و خواستیم راه باز کند، اما پسر جوان که حال خوبی نداشت و به نظر میرسید مشروب خورده از خودرو پیاده شد و ما هم پیاده شدیم. او با چاقو به ما حمله و من و کیوان را با چاقو زخمی کرد. ضارب سپس به دوستان دیگرمان هم حمله کرد و بعد هم با همان خودروی پراید از محل گریخت.
فرار قاتل
با به دست آمدن این اطلاعات مأموران در نخستین گام دوربینهای مداربسته را بازبینی کردند و موفق شدند صاحب خودروی پراید را که دختر جوانی به نام شهین بود، شناسایی و وی را بازداشت کنند.
وی در بازجوییها در ادعایی گفت: «۱۵ روز قبل در فضای مجازی با تیمور دوست شدم. قرار بود با هم ازدواج کنیم و به همینخاطر ارتباط ما ادامه داشت. شب حادثه خانه آنها دعوت بودم و شام خوردم، اما موضوعی بین ما پیش آمد و من ناراحت شدم و از خانه آنها قهر کردم و به خانهمان رفتم. چند ساعت بعد با من تماس گرفت و گفت میخواهد مرا ببیند و با من آشتی کند و من هم سوار خودرویم شدم و به طرف خانهشان رفتم. پشت خودروی سمند خودرویم را نگه داشتم و تیمور هم آمد و سوار شد. میخواستم از پارک بیرون بیایم، اما خودروی سمند راه مرا سد کردهبود و تیمور هم از آنها خواست راه را باز کنند. یکی از آنها سرش را از شیشه در بیرون آورد و گفت رد میشویم و زودتر از آنجا برویم و همین موضوع باعث مشاجره لفظی تیمور و آن پسر جوان شد. سپس آنها از خودرو پیاده شدند و کیوان هم از خودرو پیاده شد و با هم درگیر شدند. پس از درگیری ما فرار کردیم و خبر ندارم کیوان کجا رفتهاست.»
با اعتراف دختر جوان و شناسایی قاتل، مأموران برای دستگیری وی به خانهاش رفتند، اما دریافتند متهم پس از حادثه به مکان نامعلومی فرار کردهاست.
تیراندازی در زنجان
در حالی که دو سال از حادثه گذشته بود و تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری همچنان ادامه داشت، چند روز قبل مأموران پلیس شهرستان زنجان به کارآگاهان پلیس آگاهی تهران خبر دادند کیوان قاتل فراری که مهرماه دو سال قبل پسر جوانی را در خیابان قزوین به قتل رساندهبود، در درگیری بازداشت کردهاند. یکی از مأموران گفت: «اوایل بهمن ماه خبر تیراندازی در یکی از شهرکهای اطراف شهرستان زنجان به پلیس اعلام شد. وقتی به محل حادثه رفتیم متوجه شدیم، پسر جوانی که خانه مجردی در آن شهرک اجاره کرده در درگیری با فرد دیگری اقدام به تیراندازی کردهاست. سپس متهم را بازداشت کردیم و او ابتدا خودش را با هویت جعلی معرفی کرد، اما پس از بررسیهای فنی و انگشتنگاری متوجه شدیم وی کیوان نام دارد و فرد خلافکاری است که چندین سابقه درگیری در پروندهاش ثبت شدهاست. از طرفی هم در سابقه او نوشته شدهبود، به اتهام قتل تحت تعقیب مأموران پلیس تهران است. متهم وقتی فهمید دستش رو شد، به قتل اعتراف کرد و الان هم در بازداشت به سر میبرد.»
قاتل در تهران
بدین ترتیب کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت راهی زنجان شدند و قاتل فراری را به دستور قاضی امیرحسین علیمردان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی به تهران منتقل کردند.
متهم وقتی مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت، به قتل پسر جوان اعتراف کرد و در ادعایی گفت: من و شهین چند روزی بود با هم دوست شدهبودیم. شب حادثه او با من قهر کردهبود و به همین خاطر با او تماس گرفتم تا با هم آشتی کنیم. وقتی به سراغم آمد و سوار خودرویش شدم، دیدم خودروی سمندی که چهار یا پنج پسر جوان سوار بودند، جلوی خودروی دختر مورد علاقه من توقف کردهاند. آنها راه ما را سد کردهبودند و ما از آنها خواستیم راه را باز کنند. همین موضوع باعث مشاجره لفظی ما شد و آنها از خودرو پیاده شدند و به طرف ما آمدند. شهین از من خواست از خودرو پیاده نشوم، اما یکی از آنها در خودرو را باز کرد و من هم از خودرو پیاده شدم. دو نفرشان چاقو داشتند که با هم درگیر شدیم. در جریان درگیری، چاقوی یکی از آنها روی زمین افتاد و من هم برداشتم و ضرباتی با آن به دو نفر از آنها زدم، اما قصد قتل نداشتم.»
چاقوکشی در استانبول
متهم ادامه داد: «آنها شیشه خودروی شهین را شکستند و ما هم فرار کردیم. وقتی متوجه شدم یکی از آنها فوت کردهاست، از ترس از تهران فرار کردم و مدتی از آن شهر به آن شهر میرفتم تا در دام مأموران گرفتار نشوم. مدتی بعد احتمال دادم مأموران مخفیگاه مرا در ایران شناسایی کنند و از ترس به صورت غیرقانونی به ترکیه رفتم و در شهر استانبول مخفیانه زندگی میکردم. مدتی فقط شبها بیرون میآمدم تا اینکه تصمیم گرفتم آنجا کار کنم. چندماهی آنجا بودم و همه چیز خوب بود تا اینکه یک روز با فردی درگیر شدم. چون تعداد آنها زیاد بودند، مجبور شدم برای دفاع ازخودم چاقوکشی کنم. پس از این حادثه، پلیس ترکیه به دنبال من بود و وقتی دیدم پلیس در یک قدمی من است از ترکیه فرار کردم.»
آخرین مخفیگاه
متهم در ادامه گفت: «من دوباره به صورت غیرقانونی به ایران آمدم و برای زندگی به تبریز رفتم. در تبریز خانهای اجاره کردم، اما مدتی بعد برای اینکه مخفیگاهم شناسایی نشود، به زنجان رفتم و در یکی از شهرکهای اطراف شهر خانهای مجردی اجاره کردم. محلهای که من زندگی میکردم، همه خلافکار بودند، اما من مجبور بودم در آنجا زندگی کنم، چون اجارهاش کم بود. به هر حال سعی میکردم از خانه بیرون نیایم تا با کسی درگیر نشوم. دو ماهی آنجا بودم و در یکی از روزها وقتی به داخل خیابان آمدم، با فرد خلافکاری درگیر شدم و چند روز بعد هم پلیس مرا شناسایی و دستگیر کرد. ابتدا خودم را با هویت جعلی معرفی کردم، اما وقتی از من انگشتنگاری کردند، هویتم فاش شد.»
متهم پس از اعتراف راهی زندان شد. تحقیقات درباره این حادثه ادامه دارد.