کد خبر: 1212113
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۰
مخاطب از بخش‌های ابتدایی کتاب راهی جبهه‌های جنگ می‌شود و نفس در سینه حبس می‌کند و با رزمنده‌ها به مرخصی می‌رود و در تمام طول استراحت همراه آن‌ها نگران و بی‌تاب برگشتن به خاکریزهاست
فاطمه رهبر

جوان آنلاین: «سیراب از عطش»، خاطرات احمد شیروانی، رزمنده و جانباز جنگ تحمیلی است. این کتاب نه‌تن‌ها روایت خاطرات احمد، بلکه دربرگیرنده خاطرات جمع زیادی از جوانانی است که زمانی دست از بازی و شیطنت برداشتند و برای دفاع از خاک سرزمین‌شان اسلحه به دست گرفتند و جان و جوانی‌شان را تقدیم پاسداری از مردمان سرزمین‌شان کردند.
احمد در سن ۱۵ سالگی تصمیم می‌گیرد درس و مدرسه را کنار بگذارد و مانند دو برادر دیگرش به جبهه برود. او پس از راضی کردن مادر، دوران سخت آموزشی را طی می‌کند که از همان روز اول با تمرینات دشوار به رزمنده‌ها یادآور می‌شود که راه سخت و پرخطری را انتخاب کرده‌اند. خیلی از داوطلب‌ها توان مقابله و مقاومت را ندارند و راه رفته را برمی‌گردند، اما احمد شیروانی می‌ماند و تلاش می‌کند و به جبهه‌های جنگ اعزام می‌شود.
«سیراب از عطش»، روایت جنگ و ایثار است. روایت از خود گذشتن و غلتیدن در خاک و خون. سطر‌سطر کتاب، روایت جنگیدن احمد و دیگر رزمنده‌هاست. مخاطب از بخش‌های ابتدایی کتاب راهی جبهه‌های جنگ می‌شود و نفس در سینه حبس می‌کند و با رزمنده‌ها به مرخصی می‌رود و در تمام طول استراحت، همراه آن‌ها نگران و بی‌تاب برگشتن به خاکریزهاست. در طول سال‌ها به مدد فیلم‌های مستند و سریال‌ها، قسمت‌های زیادی از جنگ تحمیلی بازسازی شده است. در مستند‌های زیادی لبخند و اشک رزمنده‌ها را به نظاره نشسته‌ایم. جوانان غرق در خون زیادی را جلوی دوربین دیده‌ایم که نفس‌های آخر خود را می‌کشیدند، اما با تمام این‌ها خاطرات احمد و به نگارش آوردن آن توسط رمضانعلی کاوسی که خود از رزمنده‌ها و جانبازان جنگ است، گویی دردی تازه و نوپا را به جان خواننده می‌اندازد و تصاویری را به قدرت کلمات در برابر چشمانش زنده می‌کند که تا مدت‌ها از ذهن پاک و محو نمی‌شود.
«سینه خاکریز چسبیده بودم و به سمت دشمن شلیک می‌کردم. یکی از بچه‌ها به نام حسینی چند متر آن‌طرف‌تر مشغول تیراندازی بود. ناگهان یک گلوله خمپاره ۱۲ میلی‌متری پشت سرمان به زمین خورد. در میان کوهی از دود و باروت گم شدم. وقتی گرد و خاک فرو نشست، چشم‌هایم را با پشت دست مالیدم تا ببینم چه اتفاقی افتاده، حسینی روی زمین افتاده بود. کاسه سرش شکافته و شکل ظاهری صورتش مثل ماسک‌های اسباب‌بازی بچه‌ها چروکیده و کج‌ومعوج شده بود. مغز سرش یک متر آن‌طرف‌تر پرتاب شده بود. بلافاصله امدادگر‌ها سررسیدند. شهید را روی برانکارد گذاشتند تا ببرند.»
«سیراب از عطش»، آغشته به شور و امید جوانی است. رزمنده‌ها با دیدن و چشیدن اتفاقات ناخوشایند و دلخراش ناامید نمی‌شوند. شوخی و خنده را فراموش نمی‌کنند و با عقب‌نشینی و شکست در عملیات امید خود را از دست نمی‌دهند. آن‌ها مثل احمد بالای سر دوستان شهید شده خود گریه می‌کنند و ساعتی بعد باز اسلحه به سینه می‌چسبانند و ساعت‌ها سینه‌خیز می‌روند تا قاتل همرزمان خود را شکست دهند و اجازه ندهند، خونشان پایمال شود.
«همانطور که تیراندازی می‌کردم، چشمم به یک خط قرمز روی آسفالت جاده گمرگ افتاد. انگار قلم‌مو برداشته و با آن خط کشیده بودند. خون دوست مجروحمان خط سرخی را روی آسفالت سیاه به یادگار گذاشته بود.»
احمد شیروانی تا پنج سالگی در کربلا زندگی کرده و بعد از فوت پدر و قانون جدید آن کشور، همراه خانواده در اصفهان ساکن شدند. تسلط او به زبان عربی در زمان جنگ کمک زیادی کرد.. احمد بار‌ها در جبهه با سرباز‌های بعثی صبحت کرده و آن‌ها را به تسلیم شدن تشویق کرده است. همین‌طور با گوش دادن به بی‌سیم دشمن، سر از کار آن‌ها درآورده و به کمک فرماندهان و رزمنده‌ها نقشه‌شان را نقش بر آب می‌کند.
احمد شیروانی، جوانی که تصمیم به جبهه رفتنش از سر هیجان و الگوبرداری از برادران بود، به مرور زمان چنان خود را در قبال ایران و دفاع از خاک مسئول می‌داند که حتی بعد از مجروح شدن چند باره هم دست از جبهه رفتن برنمی‌دارد و وقت برای استراحت تلف نمی‌کند. او دیگر به خاکی که از خون همرزمانش سیراب شده، خو گرفته است و برای نجات دادن دوستانش جان برکف گام برمی‌دارد، گام‌های محکمی که انفجار هیچ خمپاره و مسلسلی نمی‌تواند متزلزلش کند.
احمد شیروانی هنوز هم با زخم‌ها و ترکش‌هایی که جانبازیش را به ۷۰ درصد رسانده از خاک شهری که زمانی جنگ را به چشم دیده، دست برنداشته است. او هنوز در مناطق جنگ‌زده پذیرای میهمان‌هایی است که برای دیدن و بوسیدن خاک سیراب از خون جوانان وطن رهسپار می‌شوند. او هنوز راوی تمام اتفاقاتی است که شاید از چشم ما دور بوده، اما همیشه به مدد قلم و واژه در یاد و قلبمان زنده و مقدس است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار