جوان آنلاین: زن کوهنورد پس از بازگشت از کوه در درگیری شوهرش را با بند مانتوی خود خفه کرد.
روز جمعه اول دی ماه، مأموران پلیس تهران با تماس تلفنی شهروندی از کشف قسمتی از اعضای بدن انسانی کنار رودخانه فشم با خبر و راهی محل شدند. بررسیها نشان داد مرد رهگذری کنار رودخانه کیسه زباله خونینی را میبیند که پس از گشودن در آن با پای انسانی داخل آن روبهرو میشود و به پلیس خبر میدهد.
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، یک روز بعد مأموران کیسه زباله دیگری را در همان حوالی کشف کردند که دست انسانی داخل آن بود. آزمایشهای دیانای نشان داد دست و پا متعلق به مردی حدوداً ۴۰ تا ۴۵ ساله است که چند روز قبل در مکان دیگری به قتل رسیده و عامل قتل پس از مثله کردن جسد اعضای آن را کنار رودخانه رها کردهاست.
اعلام مفقود
مأموران پلیس در ادامه برای بر ملا کردن راز این حادثه سراغ پرونده افراد مفقودی رفتند و دریافتند که زن و شوهری از گم شدن ناگهانی پسر ۴۳ سالهشان به نام سلمان شکایت کردهاند.
شاکی به مأموران گفت: «پسرم همراه زن و فرزندانش زندگی میکند، اما چند روزی است از پسرم بیخبر هستیم و به همین دلیل من و شوهرم به سراغ عروسمان رفتیم. او مدعی است سلمان به خاطر بیماری کلیهاش در بیمارستان بستری است، اما ما در هیچ بیمارستانی ردی از پسرم پیدا نکردیم و الان به عروسمان مشکوک هستیم.»
بازداشت
همزمان با ادامه تحقیقات، پزشکی قانونی پس از آزمایش دی انای اعلام کرد اعضای کشف شد متعلق به سلمان است و بدین ترتیب مأموران از همسر وی تحقیق کردند.
زن جوان در بازجوییها اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد و به همین دلیل مأموران وی را به عنوان مظنون بازداشت کردند. متهم در بازجوییهای بعدی وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد، به قتل شوهرش اعتراف کرد. تحقیقات از متهم ادامه دارد.
شوهرم را دوست نداشتم
سهیلا ۳۸ ساله میگوید شوهرش معتاد و مرد بداخلاقی بوده و به همین دلیل او را دوست نداشته و در درگیری او را به قتل رساندهاست.
سهیلا چه شد که شوهرت را به قتل رساندی؟
شوهرم وضع مالیاش خوب بود و مغازه کفشفروشی داشت، اما مواد هم مصرف میکرد و به همین خاطر هر وقت به او اعتراض میکردم با من بداخلاقی میکرد. من از رفتارهای او خسته شدهبودم و البته از همان اول ازدواجمان هم او را دوست نداشتم. شب حادثه با هم درگیر شدیم و او را کشتم.
پس چرا با او ازدواج کردی؟
من زندگی خوبی نداشتم. از همان دوران کودکی، مادرم فوت و پدرم ازدواج مجدد کرد و من با نامادریام بزرگ شدم. نامادریام با من رفتار خوبی نداشت و از آن مهمتر رفتار پدرم هم با من خوب نبود. هنوز سن زیادی نداشتم که به زور مرا عروس کردند تا از خانهشان بیرون بروم. فکر کردم بچهدار شوم، زندگیام خوب میشود، اما الان که پسر ۱۳ و دختر ۹ ساله دارم، قاتل شوهرم شدم.
درباره حادثه توضیح بده؟
ما همیشه با هم مشاجره و درگیری داشتیم. البته من ورزشکار و کوهنورد هستم و در مقابل او کم نمیآوردم. آن روز هم من از کوهنوردی آمدهبودم و با هم درگیر شدیم. شب که بچهها خواب بودند دوباره مشاجره کردیم که بند مانتوی خود را به گردنش انداختم و او را خفه کردم.
بعد چه شد؟
صبح بچههایم را به خانه یکی از بستگانم بردم و به خانه برگشتم و جسد را مثله و در حوالی فشم رها کردم.
فکر میکردی دستت رو شود؟
نه. به همین خاطر اول گفتم شوهرم برای درمان به بیمارستان رفته و بعد هم ادعا کردم شوهرم جوینده گنج است و همیشه همراه دوستانش برای پیدا کردن گنج به کوه و بیابان میرود، اما باز هم دستم رو شد.