جوان آنلاین: «غواصها سرهایشان را از آب بیرون آوردند. نارنجکهای تخممرغی را یکییکی داخل سنگرهای عراقی شلیک کردند. نارنجکها مثل بمب عمل میکردند؛ وقتی منفجر میشدند، ساچمههایریزی داشتند که هر کدامشان به اندازه یک ترکش قدرت داشت و اطراف خود را نابود میکرد. تمام سنگرهای عراقی، مثل سنگرهای دوشکا، دو لول، آرپیجی، انفرادی و اجتماعی نابود شدند. به محض اینکه غواصها خط را شکستند، نیروهای مستقر در قایقهای خاموش که با استفاده از طناب آرامآرام خودشان را به جلو میکشیدند، قایقها را روشن کردند. آنچنان با سرعت پیش رفتند که خیلی از قایقها، سیمخاردار و موانع خشکی دشمن را هم رد کردند و روی دژ عراقیها رفتند، حتی یکی از قایقها از شدت سرعت تا سنگرهای اجتماعی دشمن پیش رفت.»
جنگ در هر جای دنیا که جرقه بزند، جرقهاش به دو شکل انسان را نقرهداغ میکند؛ شکل اول آن است که جزایر بالکان، سیاتل، خوزستان و غزه نمیشناسد، خرخره همه را یک مدل میفشارد. از بعضی خانه و کاشانه میگیرد، از بچهها آغوش میستاند و از حیات آرامش، اما گونه دومش، خاک به خاک رنگ عوض میکند و در هر جغرافیایی متناسب با همان مقطع زمان و مکان پدیدههای غریب و بدیع میآفریند و اصلاً به همین دلیل است که خاطره نگاری جنگ اهمیت پیدا میکند. این چند خط ابتدایی هم از سنخ همین گونه دوم است. اینکه یکهو جماعت بعث فیوز بپرانند و عِده و عُدهای را سوار بر قایق ببینند که از فتح امواج به فتح خشکی رسیدند و با قایق زیر کاسه و کوزه سنگر و تشکیلاتشان در خشکی زدهاند، در زمره همین خاطراتی است که فقط در زیستبوم مردم این خاک و در آن هشت سال قابل رؤیت میباشد و اصلاً همین صحنههای ناب و نادر است که در میان طبقات کتابخانه، جایی برای تاریخ شفاهی جنگ خالی میکند. «جونقان- کردستان یک نفر» که به قلم دکتر امین بنیطالبیدهکردی و همت حوزه هنری چهارمحالوبختیاری به چاپ رسیده از دسته همین آثار است؛ خاطرات سرهنگ پاسدار، محمد محمدیثانی از رزمندگان بختیاری دوران دفاع مقدس که طی هشت سال زیست عجین با جنگی که داشته، تجارب رنگارنگی را در آرشیو حافظهاش به ثبت رسانده است. پیش از ورود به بررسی فنی کتاب، مرور چندخطی از مقدمه اثر خالی از لطف نیست: «از آنجا که گذشت چندین دهه از زمان جنگ سبب نشستن غبار فراموشی بر برخی جزئیات شده است، نگارش چنین خاطراتی با کلیگویی، پرشهای زمانی، ناتمامی خاطره و مغفول ماندن اشخاص و حوادث اثرگذار همراه است.»
قلم نویسنده روان است و به سادهترین و نرمترین شکل ممکن، کلمات تک راوی داستان را که خود جناب محمدیثانی است، به هم پیوند زده. سیر روایت تلاش میکند مقید به توالی تاریخ و زمان باشد، اما گاهی در دل بعضی از خاطرات با پرشهای زمانی روبهرو میشویم که یا از سر عمد برای استفاده از تکنیکهای نویسندگی اینگونه تدوینشدهاند یا غیرعمد. در مقدمه هم نویسنده تصریح دارد تلاش سفت و سختی به کار بندد تا همانی که شنیده را در کاغذ پیاده کند و طبعاً این احتمال وارد است که این پرشها به شیوه روایتگری خود راوی بازگردد. از ترکیب این عناصر و آن مشکل اساسیای که در مقدمه، نویسنده هم به آن اذعان داشته، یعنی فراموشی خاطرات، این نتیجه حاصل میشود که خواننده در «جونقان- کردستان یک نفر» با یک اثر آلبومگونه طرف است که مجموعهای از خاطرات را بدون خطوربط در بردارد، اما حتی با همین یکدستنبودن و چندپارهبودن روایت هم، باز اثری خواندنی است چراکه در ورای همه این ضعفهای فرمی و شاید کاستیهای محتوایی، در بطن اینگونه آثار یک انسان نهفته است؛ انسانی که پس از سالها همآغوشی با مرگ، اکنون به ملاقات من و شما آمده است.