برخی در یک قیاسی کاملاً اشتباه، قانونی کردن حجاب و مجازات کشف حجاب و بدپوششی را همچون قانون منع سیگار در معابر عمومی عنوان میکنند و اذعان دارند چرا منع استفاده از سیگار را در اماکن عمومی قانونی نمیکنند و برای آنها جرمانگاری نمیشود، اما در امر حجاب به این شدت پافشاری میشود؟ برخی دیگر میگویند از آنجا که سیگار، دشمن سلامتی و مادر بسیاری از مریضیهاست، دلیل خوبی برای قانونیشدن منع آن است و اگر هم مصرف سیگار در کشور کم یا قطع شود یک فشار بسیار سنگین از روی سیستم بهداشتی و منابع مالی حوزه سلامت برداشته میشود که میتوان آن را خرج ضرورتهای دیگر کرد. ثانیاً از نظر فرهنگی یک شهر بدون سیگار خیلی جذابتر است و شهروندان برای نسلهای جوان بدآموزی ندارند. حتی میشود برای آن توجیه دینی هم آورد.
سپس در ادامه میگویند، اما آیا با همه این توجیهات درست و منطقی، چنان قانونی خوب و صحیح است؟ قطعاً جواب منفی است، زیرا از آنجا که چنین قانونی قابلیت اجرایی ندارد دردی را دوا نمیکند و قانون بد و نامناسبی است. این قانون به شکل وسیع توسط جامعه نقض خواهد شد و نهاد متولی قانون هم امکانات و ابزار اجرای آن را نخواهند داشت. نتیجه هم فقط ایجاد نارضایتی خواهدبود.
برای پاسخ دادن به این دست از ادعاها که عدهای از آنها خود را جامعهشناس و عدهای دیگر خود را حقوقدان معرفی میکنند، باید پاسخ را در دو جهت ارائه داد.
یکی از جهات استفاده از مغالطه قیاس معالفارق است. اصطلاح «قیاس معالفارق»، زمانی به کار برده میشود که چیزی را تنها به دلیل شباهت جزئی و ظاهری که با چیز دیگر دارد، کاملاً شبیه به هم قرار داده و حکم واحدی را برای آنها در نظر بگیریم، بدون آنکه به تفاوتها و اختلافات دقیقی که میان آن دو چیز وجود دارد، توجهی کنیم.
در اینجا میان قانون حجاب یا به عبارتی منع از کشف حجاب و بدپوششی با منع سیگار کشیدن در اماکن عمومی تنها شباهتهایی مانند پدیده اجتماعیبودن، دیده و از تفاوتهای عمیق این دو غفلت شدهاست. بدینترتیب این بزرگواران در ذهن، دچار مغالطهشده و به جای علم دچار جهل گشته اند و متأسفانه آن را به جامعه تسری میدهند. اینجا سعی میشود به تفاوتها اشاره شود.
۱. درست است که سیگار مضرات بسیاری از جهات فردی و اجتماعی در حوزههای فرهنگی و بهداشتی دارد و حتی علما آن را جایز نمیدانند، اما هیچکدام به حرمت آن حکم ندادهاند، چراکه اعمال حرام فلسفه خود را دارد و نمیتوانیم تنها به واژه ضرر اکتفا کرده حکم به حرمت آن دهیم. از سویی گاهی امری ضرر بدنی ندارد، اما بر طبق قواعدی به حرمت آن حکم میشود، مانند آنچه در قضیه حرمت تنباکو توسط میرزای شیرازی به دلیل قاعده نفیسبیل اتفاق افتاد. یا حرمت قمار که شاید تا به امروز ضرر جسمانی در آن دیده نشده، اما حرام است و بسیاری از این دست مثالها. حال این جایز نبودن سیگار را با حرمت کشف حجاب یا بدپوششی و رفتارهای غیر عفیفانه مقایسه کنید. آیا حجاب که به گفته فقیهان و دیگر عالمان مسلمان، از واجبات مسلم و ضروریات دین اسلام و ضروریات مذهب است و در آیاتی از قرآن و احادیثی از ائمه (ع)، بر وجوب و اهمیت آن تأکید شدهاست و مسئلهای است که به شدت به فرهنگ یک کشور گره خورده و ریشه در هویت یک ملت دارد و تاریخ نیز گواه آن دارد که برای حفظ آن جانها فدا و خونها ریختهشده، با جایز نبودن یک سیگار قابلقیاس است؟
۲. شاید مطرح شود که دود حاصل از سیگار در مکان عمومی برای دیگران نیز ضرر دارد و حقالناس است. بله، اما آیا ضرر این امر قابل قیاس با ضرر کشف حجاب و بدپوششی است که هزاران چشم را به دنبال خود میکشد، شهوت را بیدار میکند، هوسها را به قلیان در میآورد و در پس آن خانواده سست میشود، افراد در فضای رقابتی و جنسیتی قرار میگیرند، دلها ناآرام میگردد، فسادها و ناهنجاریهای جنسیتی ایجاد میکند و چهبسا همین استفاده از سیگار که در نظر این عالیجنابان بسیار مذموم است، شدت مییابد. نگارنده قطعاً قائل به ایجاد بستری مناسب برای اصلاح این ناهنجاری نیز است، اما موضوع مقایسه دو امر کاملاً متفاوت مطرح است.
۳. اصلاً قابلقیاس نبودن حرمت شرعی و پیامدهای فرهنگی این دو امر یک طرف، حرمت سیاسی کشف حجاب وزنهای نیست که بتوان به سهولت از آن گذشت. حرام خواندن سیاسی کشف حجاب، در امتداد همان احکام صریح اسلام در حوزه حجاب و حرمت بیحجابی در اسلام است، اما نکته مهمش این است که حرام سیاسی اعلام کردن یک عمل در یک مرتبه مهمتری است. گاهی کشف حجاب از یک گناه شرعی و ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی نیز فراتر میرود و اثر سیاسی از خود باقی میگذارد و تبعاتش فراتر از یک ناهنجاری، حتی نظم و آرامش جامعه و به نوعی امنیت مردم و کشور را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. بنابراین حرام سیاسی خواندن کشف حجاب از این منظر اهمیت خودش را بیشتر از یک حرام شرعی و فردی نشان میدهد. آیا سیگار کشیدن در اماکن عمومی دارای چنین آسیبها و تبعاتی است؟
در ادامه گفته شد که عدم قابلیت اجراییشدن این قانون، دلیل بد بودن آن است. به عبارتی فقط باید قانونی وضع شود که قابلیت اجرا داشته باشد و، چون این قانون به شکل وسیع توسط جامعه نقض خواهد شد و نهاد متولی قانون هم امکانات و ابزار اجرای آن را ندارد، قطعاً در اجرای آن موفق نخواهد بود و عدم اجرای آن از سوی مردم نتایج خوبی نداشته و تنها منجر به نارضایتی میشود. برای پاسخ به این نکته هم باید گفت؛ اولاً چه کسی گفته این قانون به شکل وسیع نقض خواهد شد؟ برای این سخن خود چه استدلال یا آمار مستندی دارید؟ بر عکس آنچه برخی اینچنین اذعان دارند، بیش از ۷۰ درصد بانوان هیچ مقابلهای با حجاب ندارند و بسیاری از این درصد آن را لازم میدانند. از سوی دیگر درصدی از بانوان مکشوفه ما بر این اساس که دیگر حکومت حساسیتی بدین امر ندارد به این رفتار خود ادامه میدهند و شواهد و آمار نشان میدهد به محض ایراد یک سخن از سوی نیروی انتظامی یا دیدن آنها و حتی حین برخورد با ضابطین امر و آمران به معروف، حجاب خود را اصلاح میکنند. در این میان درصد اندکی هستند که بر ناهنجاری خود اصرار ورزیده که قطعاً باید با آنها برخورد شود.
نکته بعدی این است که حتماً باید برای اجرای این قانون هم امکانات فراهم باشد و هم قانونی تدوین شود که به شایستگی بدان عمل گردد و البته مطالبه ملت ایران و دلسوزان این امر همین است که انشاءالله تحقق یابد.
پژوهشگر اجتماعی