در روزگاری نهچندان دور در کوچه و خیابان، مترو و اتوبوس، صبح و شب صحبت از غفلت از واکسیناسیون بود. خودم بیش از چهار مقاله در موضوع قصور از وارد کردن به اندازه واکسن و چرایی آن نوشته و گله کردم. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مملو از مطالبهگری برای واکسن بود. روزی نبود که شب شود و واکسنطلبی از سوی مردم متوقف گردد.
خرید واکسن از سایر کشورهای طرف معامله همواره مورد پافشاری بود. با ظهور موج جدید و بالا رفتن آمار فوتشدگان صداهای مطالبهگران واکسن نیز بالاتر میرفت. با ورود دولت جدید به عرصه تأمین واکسن و قطعیت یافتن تعداد و انواع واکسنهای تولید داخل تکلیف مردم روشنتر میشد تا جایی که در نهایت ۸۰ درصد از مردم در نوبت اول واکسینه شده و ۵۰ درصد هم تزریق نوبت دوم را انجام دادند.
در این میان عدهای از هموطنان نیز فریاد مخالفت با واکسن اجباری یا اصلاً خود واکسن سر داده و در رسانههای مجازی و حقیقی صف خودرا از طرفداران واکسن جدا نمودند؛ بخشی از مردم نیز هاج و واج مانده بودند که از واکسن بترسند یا نه؟!
از زامبی شدن تا مقطوعالنسل شدن بر اثر واکسن در میان شایعات رنگارنگ وجود داشت. عدهای نیز بدون هیچگونه دلیل علمی فقط با واکسن مخالف بودند و چرایی آن نیز در لباس اسرار مگو قرار گرفتهبودند. دیگر کار فقط محدود به حضور و فعالیت در فضای مجازی نماند و تعدادی از هموطنان رنج حضور فیزیکی در مقابل مجلس شورای اسلامی یا وزارت بهداشت را هم به جان خریده و در مقابل این اماکن صفآرایی کردند.
نکته عجیبتر وجالبتر اینکه هیچیک از مسئولان ذیربط حاضر به رد یا قبول یک از این دو گروه نبودند و بخشی از هموطنان مبهوت در بین این دو جناح گرفتار شدند. نکته طنز آلود دیگر در رفتار بعضی از مخالفان واکسیناسیون بود که با بنر نوشتند «کرونا ترس ندارد!» و با ماسک بر صورت در صف معترضین ایستاده بودند.
واقعاً قضاوت ناظران از این پارادوکس رفتاری چه خواهد بود؟
رفتارشناس