سرویس تاریخ جوان آنلاین: توجه و اقبال جوانان و نوجوانان ایرانی به مطالعه تاریخ معاصر ایران در سالهای اخیر رشد جالب توجهی داشته است. به موازات آن پژوهشهای تاریخی نیز، به ویژه در ابعاد اجتماعی و سیاسی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به گونهای ناباورانه افزایش پیدا کرده و از این رو میتوان باور داشت که گرایش به تاریخ معاصر ایران، توسعهای دوباره یافته است.
از آنجا که تاریخ، علم و تجربه و عبرتآموزی در زمره بهترین راهبردها در رجالشناسی است، ضرورت شناخت گذشته، امری مهم و حیاتی به شمار میآید و میتواند در روشنگری راه امروز، تبیین وقایع حال و ترسیم چشمانداز آینده مؤثر افتد و به درستی به کار آید. در این میان توجه به تاریخ و زندگینامهها از اهمیت خاصی بهرهمند است. زندگینامه رجال که بخشهایی از آن در هالهای از تاریکی و ابهام قرار دارد و به رغم تکاپوی علمی به عمل آمده از سوی محققان، به شدت ناشناخته مانده است و گرد و غبار فراوان بر سر و روی شخصیتها و رویدادها نشسته است، روشنسازی زوایا و نقاط تاریک چنین شخصیتهای تاریخی از اهم وظایف پژوهندگان این عرصه است.
زندگینامه اثری است که بر پایه واقعیت و به یاری منابع مکتوب، اسناد و مدارک، خاطرات و شواهد در دسترس، به شرح حال و بازآفرینی اندیشه و افکار شخصیتهای سیاسی، نظامی، فرهنگی و... میپردازد. زندگینامهها معمولاً شرح حال کسانی است که در زمان خود مطرح بودهاند. در اشکال متعارف زندگینامهنویسی معمولاً اطلاعاتی درباره محیط رشد، خانواده، تحصیلات، موفقیتها، شکستها، اقدامات و فعالیتهای فرد در یک دوره تاریخی به دست داده میشود. کتاب حاضر، به زندگینامه ارتشبد سابق دکتر حسین فردوست، یکی از برجستهترین و مؤثرترین چهرههای
سیاسی- اطلاعاتی رژیم پهلوی میپردازد
حسین فردوست از دوران کودکی به عنوان دانشآموز دبستان نظام وارد کلاس مخصوصی شد که رضاخان برای ولیعهدش، محمدرضا پهلوی، ترتیب داده بود. رضاخان که تمایل داشت در کنار فرزندش دوست و همبازی «درسخوانی» باشد، فردوست را مورد توجه خاص قرار داد و او را به دربار آورد. بدینسان، فردوست از کودکی نزدیکترین دوست محمدرضا پهلوی و محرم اسرار او شد. با عزیمت «ولیعهد» به سوئیس برای تحصیل در کالج لهروزه، فردوست نیز با او اعزام شد و طی سالهای اقامت در سوئیس همچنان صمیمیترین یار محمدرضا بود. طی این سالها، این رابطه متقابل تعمیق یافت و چنان پیوندی به وجود آمد که گویی فردوست جزء مکملی از شخصیت و زندگی محمدرضا پهلوی است. با صعود محمدرضا به سلطنت، فردوست همچنان در کنار او بود و این رابطه چنان بود که شاه در کتاب «مأموریت برای وطنم» تنها کسی را که به عنوان دوست صمیمی خود معرفی کرد، فردوست بود. در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، فردوست نه فقط صمیمیترین دوست او بود بلکه تنها فردی بود که با شاه و ملکه بر سر یک میز غذا میخورد و محرم اسرار محمدرضا و رابط او در مخفیانهترین ارتباطات نیز بود. بالاتر از این، حسین فردوست مانند «چشم» و «گوش» محمدرضا پهلوی عمل میکرد. فردوست در رأس مهمترین ارگان اطلاعاتی رژیم پهلوی، «دفتر ویژه اطلاعات»، که سازمان اطلاعاتی شخصی شاه محسوب میشد، بر کل سیستم سیاسی و اطلاعاتی کشور- و حتی بر «ساواک» - نظارت داشت و رابطه شخصی شاه را با مهمترین ارگانهای اطلاعاتی همسنگ برقرار میساخت.
فردوست تنها «چشم» و «گوش» محمدرضا پهلوی نبود، بلکه بررسی اسناد دفتر ویژه اطلاعات نشان میدهد که مهمتر از این، او در واقع مغز شاه نیز بود! این فردوست بود که با دقت ریاضی خود اطلاعات رسیده را جمعبندی میکرد، تصمیمگیری مینمود و عصاره هزاران برگ پرونده را در چند سطر به توشیح ملوکانه میرساند و شاه تنها امضا میکرد. راز این پیوند، نه در یک سازوکار اداری، و نه در رابطه رئیس و مرئوسی که در یک عامل روانشناختی- شخصیتی نهفته بود. محمدرضا پهلوی از کودکی آموخته بود که فردوست به جای او بیندیشد و این امر چنان در ضمیر او حک شده بود که فردوست را مکمل شخصیت خود و وابسته به وجود خود میپنداشت. شاه خلأ بارز سرشتی خود را، که خلأ در اندیشه و تفکر بود، با وجود فردوست پر میکرد و به این امر طی سالیان مدید وابسته شده بود. فردوست برای او «بیگانه» یا «رقیب» محسوب نمیشد. او موجود «مطیع» و «محرمی» بود که وظیفه داشت «رنج» تفکر را از او دور کند تا «شاه شاهان» آسوده باشد و با فراغ و آسایش سلطنت کند، و بیدغدغه و فارغ از دریای لذتهای غریزی که در آن غوطه میخورد، بهرهمند شود!
به هر روی، پس از پیروزی انقلاب با ادغام نهادهای اطلاعاتی و امنیتی برخاسته از انقلاب، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد و «مسئله فردوست» در زمره نخستین مسائلی بود که در دستور کار قرار گرفت. در نتیجه، در ۱۲/۸/۱۳۶۲ وی در خانه پدریاش (واقع در خیابان وصال شیرازی) بازداشت شد. بازداشت حسین فردوست، منجر به آشنایی دقیق کارشناسان وزارت اطلاعات با «معمای فردوست» شد و پس از چندی روشن شد که فردوست خاطرات ارزشمندی را از دوران سلطنت پهلوی در سینه دارد که میتواند برای آشنایی مردم و ترسیم این دوران از تاریخ معاصر ایران اهمیت درجه اول داشته باشد. خاطرات و دانستههایی که بعضاًَ در هیچ مسند مکتوب یافت نمیشود و منحصر به فرد است. از فردوست خواسته شد داستان زندگی خود را بنگارد و او نیز چنین کرد. خاطرات وی به شکل دستنویس و اوراق بازجویی و خاطرات شفاهی ضبط و بخش اندکی از آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. متأسفانه فردوست زنده نماند تا خاطرات ارزشمند خود را به پایان برد. وی در تاریخ ۲۷/۲/۶۶ در اثر سکته درگذشت و بدینسان خاطرات او، به ویژه در ترسیم حوادث دور سالهای ۱۳۳۲-۱۳۲۰، ناتمام ماند و داستان زندگیاش به پایان رسید.
اثری که تحت عنوان «زندگینامه ارتشبد حسین فردوست» به شما معرفی میشود، تحقیق آن بیش از دو سال به طول انجامیده است. نگارنده امیدوار است حاصل این پژوهش، زوایای پنهانی از تاریخ ایران دوره پهلوی دوم را روشن کند. در نگارش زندگینامه حسین فردوست سعی شده با استفاده از منابع موجود با روشی تحلیلی چهرهای واقعی از شخصیت مذکور ترسیم شود. بدین منظور کتاب در چهار فصل سازماندهی شد. در فصل اول تحت عنوان «پیشینه خانوادگی، تحصیلات، ورود به دربار» نگارنده به خانواده و تحصیلات و چگونگی ورود فردوست به دربار پرداخته است. فصل دوم «نقش و عملکرد حسین فردوست در دوران پادشاهی محمدرضا» را طی سالهای ۱۳۵۷-۱۳۲۰ مورد بررسی قرار میدهد. فصل سوم به تحولات سیاسی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی کشور پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد. فصل چهارم تحت عنوان «فردوست پس از پیروزی انقلاب» به زندگی مخفیانه و چگونگی دستگیری او میپردازد. نویسنده در پایان کتاب، قسمتی را با عنوان نتیجهگیری ارائه کرده که به صورت فشرده به تحلیل موضوع پرداخته و از مباحث خود نتیجهگیری کند. کتاب در خاتمه با گاهشمار زندگی، اسناد، تصاویر و فهرست منابع به پایان میرسد.