افسردگی حالت ناخوشایندی است که اندوه را چاشنی زندگی کرده و به دنبال آن کارایی مثبت فرد بهشدت کاهش مییابد. وقتی حادثهای ناگوار روی میدهد، مقداری از انرژی روانی ما تحلیل میرود، البته این مسئله تا این مرحله امری کاملاً طبیعی است، اما از حدی که فراتر رفت شکل بیماری به خود میگیرد.
از طرفی ما میدانیم که هنگام بروز مسائل نامطلوب که در هر صورت بخشی از روند طبیعی زندگی است، برای مدتی و بنا به شخصیت افراد، ما به اصطلاح عامیانه حال خوشی نداریم. اما چنانچه این ناخوشاحوالی برای مدت طولانی همراهمان یا بدون دلیل غالب بر احوال روحی ما باشد، یکی از گزینههایی که میتواند در اینگونه موارد صادق باشد این است که فرد دچار افسردگی شده است.
افسردگی در حقیقت نوعی بیماری روانی است که ضمن آن فرد از تجربیاتی از احساسات ناخوشایند، از قبیل: تجربه غم، ناراحتی دائم، بیمیلی نسبت به انجام امور، لذت نبردن از فعالیتهایی که قبلاً برای فرد لذتبخش بوده است، برخوردار است. در کنار این علائم، نشانههای دیگری نیز نمایان میشود. مانند پرخوری یا کمخوری و بیاشتهایی، اختلال در روند طبیعی خواب به شکل بیخوابی یا برعکس، احساس درماندگی و گناه، ناآرامی، بدبینی نسبت به آینده، تجربه دائم احساس خستگی، میل به گریه، بدون دلیل خاص.
البته لازم به ذکر است چنانچه فردی دارای علائم ذکر شده باشد، خود فرد یا اطرافیان اجازه تشخیص این بیماری را برای وی ندارند. هر کدام از این علائم میتواند مربوط به ناراحتیهای فیزیکی و تغییرات در عملکرد دستگاههای بدن نیز باشد. بهتر است بدانیم تشخیص بیماری افسردگی، فقط باید توسط متخصص مربوطه صورت گیرد.
افراد تنها و کسانی که در تنهایی به لحاظ جسمانی نیز افت دارند یا اشخاصی که درگیر بیماریهای سختعلاج هستند نیز بیشتر در معرض این بیماری هستند. بدین معنا که افراد تنها افسردهتر هستند در حالی که افراد دارای دوست و ارتباطات دوستی کمتر افسرده میشوند. افراد شهرنشین نیز با درصد بیشتری نسبت به افراد روستانشین مبتلا به افسردگی میشوند.
همینطور اختلال عملکرد در برخی اندامهای مختلف، مثل کمکاری تیروئید نیز از عوامل بروز این بیماری است. به طور کلی میتوان گفت: این مسئله شخص را در یک مقطع خاص زمانی دچار چالش میکند و فرد انرژی روانی برای اداره صحیح امور را از دست میدهد.
در هر صورت مسئلهای که در این مورد دارای اهمیت است، این است که چنانچه شخصی در اطراف ما وجود دارد که مشکوک به افسردگی است، به او کمک کنیم. صد البته یاری ما باید به شکل مراجعه به پزشک مربوطه و در کنار آن یاری گرفتن از مشاور باشد؛ چراکه این حالت دارای پیامدهای ناگوار برای فرد درگیر و اطرافیان است.
افسردگی چنان زندگی شخص مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد که شخص از انجام کارهای روزمره امتناع میورزد. در دید کلی به این حالت، در اصل نیروی سرمایه انسانی که برای گردش چرخ هر اجتماعی ضروری است، در واقع ناکارآمد مانده است.
در بروز افسردگی ترکیبی از عوامل ارثی و محیطی نقش دارند، پس در مورد راهکارها نیز نقش این عوامل را مد نظر خواهیم داشت. در مورد بخشی که مربوط به وراثت است، بهتر است از ازدواجهای فامیلی که شاخصهای از این بیماری را دارند تا جای ممکن اجتناب کنیم. مراقبتهای حین بارداری، دور بودن از خشونت و منع استفاده از دخانیات و مشروبات الکلی در این دوره نقش تعیینکنندهای دارد.
ما نسبت به فرزندانی که به دنیا میآوریم، مسئول هستیم. پس در سالهای اولیه کودکی، به نقش مهم تربیتی فرزندان توجه خاصی داشته باشیم. دریافت محبت از سوی والدین حق هر کودک بوده و با اصول متناسب با سن کودکان در جهت رفع این نیاز برای فرزندان، ضروری است. والدین لازم است از طریق مطالعه، دانش و آگاهی لازم در این حیطه را کسب کنند تا کودکانی سالم تحویل جامعه دهند.