روزهاي گرم تيرماه براي ايرانيان ايامي است كه يادآور خونهاي بر زمين ريخته شده بسياري از هموطنان است؛ روزهايي كه در آن تروريستهاي ريز و درشت به جان مردمي افتاده بودند كه با انقلاب خود، منافع بسياري از ابرقدرتها را در داخل ايران نابود يا به خطر انداخته بودند و همين ابرقدرتها با حمايت از گروهكهاي تروريستي به دنبال از ميان بردن اين انقلاب مردمي بودند. از ترور مقامات ارشد جمهوري اسلامي تا حمله مستقيم به هواپيماي مسافربري كشورمان، همگي جزو پرونده ننگيني است كه دشمنان جمهوري اسلامي ايران در تيرماه مرتكب آن شدهاند. اگرچه هيچگاه، هيچ سازمان بينالمللي نيز حاضر به محكوم كردن حاميان اصلي تروريستهايي كه عليه جمهوري اسلامي ايران فعال بودند، نشدند تا اين موضوع را به افكار عمومي دنيا اثبات كنند كه تروريسم كاركردي دوگانه براي قدرتهاي بزرگ دنيا دارد؛ دوگانه از آن جهت كه از يك سو كشورهاي مستقل را با اتهام حمايت از تروريسم تحت فشار قرار ميدهند و از سوي ديگر براي بستن دهان مخالفان خود از آن بهره ميگيرند. مرور آنچه در تيرماههاي تاريخي ايران گذشته، بيانگر چنين واقعيتي است.
طرح فونيكس
آن چيزي كه در اين ميان مشخص است اينكه امريكا پس از وقوع انقلاب اسلامي در ايران و در ادامه آن ماجراي تسخير لانه جاسوسي خود در تهران، عملاً تمامي منافع خود در داخل كشور را از دست رفته ميديد و همين موضوع باعث شده بود از همان روزهاي ابتدايي پيروزي انقلاب دشمنيهاي خود را با نظام جمهوري اسلامي پايهگذاري كند؛ دشمنيهايي كه تا امروز نيز ادامه داشته است.
در همين رابطه سازمان جاسوسي امريكا (سيا) در سالهاي نخست انقلاب با هدف زمينگير كردن انقلاب اسلامي طرحي محرمانه را به نام فونيكس در داخل ايران به مرحله اجرا درآورد كه بر اساس آن قرار بود چهرههاي شاخص نظام ترور و عملاً با حذف مهرههاي نظام، انقلاب را دچار چالش كند. نكته مهم اين سناريو در جايي بود كه امريكا با برقراري ارتباط با گروههاي چپگرا در داخل ايران نظير سازمان مجاهدين خلق كه گرايش شديدي به شوروي سابق داشت و شعارهاي تند ضدامپرياليستي نيز سر ميدادند، عملاً اين گروه را به عنوان بازوي اجراي سناريوي فونيكس در داخل ايران قرار داد تا از اين طريق بتواند به واسطه مخالفت ظاهري خود با ماركسيستها، خود را از اتهامات برهاند. گرچه در ادامه با خروج بخش بزرگي از منافقين از ايران و همراهي اين گروهك تروريستي با صدام در جنگ عليه كشورمان، توانست امتيازات بزرگي را به صورت علني از ايالات
متحده دريافت كند.
ترور آيتالله خامنهاي در ششم تيرماه
درست پس از تصويب طرح عدمكفايت سياسي و عزل ابوالحسن بنيصدر بود كه سازمان منافقين به سمپاتهاي خود در داخل اعلام آشوب مسلحانه كرد و آنها نيز كه قدرت خود را از دست رفته ميديدند، با بهرهگيري از سلاحهايي كه در دوران انقلاب در خانههاي تيمي خود انبار كرده بودند، به جان مردم افتادند. سازمان منافقين براي ردگمكني برخي ترورهاي خود را به نام گروه فرقان انجام داد؛ گروهكي كه از همان روزهاي نخستين انقلاب، وارد حذف فيزيكي چهرههاي برجسته جمهوري اسلامي شده بود؛ ترورهايي كه تكتك آنها موفق شده بود و توانسته بودند چهرههاي شاخصي از انقلاب نوپاي ايران نظير سپهبد قرني، استاد مرتضي مطهري، آيتالله محمد مفتح و شهيد مهدي عراقي را ترور كنند تا به زعم خودشان با حذف اين چهرههاي شاخص و تأثيرگذار انقلاب، نگذارند جمهوري اسلامي به هدف نهايي خود برسد. درست در همان روزهاي پرآشوب تيرماه 60 بود كه منافقين طرح ترور آيتالله خامنهاي را به مرحله اجرا گذاشت و در ششم تيرماه ايشان را در مسجد ابوذر با بمبي كه در ضبط صوت جاسازي شده بود، هدف قرار دادند. اگرچه مشيت الهي بر آن قرار گرفت كه ايشان به مقام جانبازي نائل آيند.
بمبگذاري در حزب
درست يك روز پس از ترور آيتالله خامنهاي و در حالي كه ايشان در بيمارستان بستري بودند، ناگهان خبري ديگر از ترور مقامات ارشد جمهوري اسلامي ايران در صدر رسانههاي دنيا قرار گرفت. موضوع از آن قرار بود كه سازمان منافقين بر اساس همان پروژه فونيكس موفق شده بود از طريق يكي از وابستگان خود به نام محمدرضا كلاهي كه از كاركنان حزب جمهوري اسلامي ايران محسوب ميشد، بمبي را به داخل ساختمان حزب منتقل كند. بمبي كه همزمان با آغاز جلسه حزب جمهوري اسلامي منفجر ميشود و طي آن 73 تن از اعضاي اين حزب از جمله شهيد بهشتي رئيس وقت قوه قضائيه به شهادت رسيدند.
بمباران شيميايي سردشت
پس از ناكاميهای متعدد امريكا براي طرح سرنگوني جمهوري اسلامي ايران از داخل، دولت اين كشور با تحريك رژيم بعثي عراق، صدام را وادار به آغاز حمله به ايران كرد؛ جنگي كه با سكوت كامل سازمانهاي حقوق بشري و دولتهاي مدعي حقوق بشر همراه بود و همين موضوع باعث شد عراق از هيچ جنايت جنگي عليه مردم بيدفاع غافل نشود. يكي از اين جنايات جنگي حمله شيميايي به مردم سردشت در هفتم تيرماه سال 1366 بود. در اين حمله ۱۱۰ نفر از ساكنان غيرنظامي شهر شهيد و 8هزار تن ديگر نيز در معرض گازهاي سمي قرار گرفتند و مسموم شدند.
اين سكوت جامعه جهاني در قبال حملات مختلف شيميايي عراق به ايران در حالي بود كه سالها بعد همين كشورها با بهانه كشف سلاحهاي كشتار جمعي به عراق حمله كردند و نه تنها سالها اين كشور را مورد اشغال خود قرار دادند بلكه هزاران تن از مردم اين كشور را به خاك و خون كشيدند.
پرواز ابدي
اما در نهايت با ناكاميهاي متعدد امريكا عليه ايران، دولت اين كشور تصميم به رويارويي مستقيم با ايران گرفت. شليك به هواپيماي مسافربري ايران و سرنگوني آن در 12 تيرماه سال 1367 شايد يكي از مهمترين جنايات مستقيم ايالات متحده در قبال ايران باشد؛ واقعهاي كه طي آن نه تنها ايالات متحده از ايران عذرخواهي نكرد بلكه فرمانده ناو وينسنس كه دستور شليك به سمت هواپيماي ايراني را صادر كرده بود، از سوي دولت امريكا مدال لياقت گرفت. اين در حالي بود كه در جريان اين اقدام ضدبشري 290 مسافر و خدمه اين پرواز كه از مليتهاي ايراني، اماراتي، يوگسلاوي، پاكستاني، هندي و ايتاليايي بودند، به شهادت رسيدند.
مجموعه جنايات يك حكومت
اما اينها فقط مجموعهاي كوچك از كلكسيون جناياتي است كه ايالات متحده به صورت مستقيم و غيرمستقيم عليه مردم و نظام كشورمان مرتكب شده است. تجهيز و كمك به عراق در جريان جنگ هشت ساله اين كشور با جمهوري اسلامي، كمك مالي و اطلاعاتي به گروهكهاي تروريستي از جمله منافقين و جندالشيطان كه منجر به كشته شدن صدها هزار شهروند ايراني شده و همچنين طراحي و برنامهريزي براي ترور دانشمندان هستهاي كشورمان را نيز بايد به پرونده جنايات اين كشور در قبال جمهوري اسلامي اضافه كرد. علاوه بر اين شايد مهمترين تقابلي كه چند سالي است از سوي ايالات متحده در خصوص جمهوري اسلامي به كار گرفته شده، موضوع تحريمهاي غيرانساني و يكسويه اين حكومت عليه كشورمان است؛ تحريمهايي كه امريكا مدعي است بر اساس آن به دنبال زمينگير كردن حكومت ايران است اما در حقيقت استفاده از يك نوع ترور خاموش براي هدف قرار دادن مردم ايران است. واقعيت آن بود كه ايالات متحده به رغم ژستهاي بشردوستانه خود، نوك پيكان تحريمها را به سوي حوزه نيازهاي اساسي مردم ايران نظير دارو، قطعات هواپيماهاي مسافربري و مواد غذايي هدف گرفت تا ثابت كند امريكا در روزگار نو نيز هنوز دست از خصلت جنايتكارانه خود برنداشته است.