حزب «كارگزاران»، « مشاركت»، «مجمع روحانيون مبارز»، « مجاهدين»، « مجمع محققين حوزه علميه» و«اعتماد ملي» از جمله احزابي هستند كه فرصت برآمده از روي كار آمدن دولت روحاني را غنيمتي براي بازگشت به قدرت دانسته و مهري بر تمام ناكاميهاي خود قلمداد ميكنند. هر چند حرص و ولع براي گسترش قدرت و نفوذ در حاكميت به يك نسبت در تمام اين گروهها يافت ميشود، اما در هفتههاي اخير فعاليتهاي حزب كارگزاران شكل گوياتري به خود گرفته، به گونهاي كه بازسازي درون تشكيلاتي به شدت مورد توجه اعضاي آن قرار گرفته و برخي از آنها نيز به صراحت از كسب كرسيهاي مجلس دهم و خبرگان آينده سخن به ميان ميآوردند. «افزايش اعضاي شوراي مركزي با اضافه شدن محمد قوچاني، سعيد ليلاز، شهربانو اماني، سيده فاطمه مقيمي» و «تشكيل جلسات منظم و هدفمند با حضور اعضا و افراد سمتدار در دولت» از جمله اهداف ميان مدتي است كه اعضاي اين حزب تا كنون در دستور كار قرار داده و بايد آن را مقدمهاي براي حركت در مسيري ميدانست كه كرباسچي دبيركل حزب اينگونه برآن تأكيد ميكند: «در انتخابات آتي تلاش ميكنيم همراه و هماهنگ با ساير گروههاي اصلاحطلب و اعتدالگرا، حضوري فعال داشته باشيم».
كارگزاران اولين حزب دولتساخته
علي دارابي در كتاب جامعهشناسي خود در باب چرايي و چگونگي شكلگيري كارگزاران مينويسد: به قطعيت بايد گفت ريشه و دليل اختلافها و انشعابها در تمامي جوامع و گروهها، ابتدا به ساكن در اختلاف در بنيانهاي نظري و معرفتي است. بر اين محور، جمعي بر اين باورند كه روشنفكري قدرتطلب منشأ اصلي پيدايش كارگزاران است، چراكه اين دسته از روشنفكران، مباحث هستيشناسانه، انسانشناسانه و معرفت شناسانه خود را بر پايه قدرت قرار دادند و رويكرد و نگاه خاصي به حكومت داشتند كه الزاماً ماهيتي غيرديني دارد، چراكه از اين نگاه دين امري فردي و غير اجتماعي است، همانگونه كه قدرت هم نبايد در حوزه دين دخالت كند. بر همين اساس در مرامنامه حزب كارگزاران سازندگي از مباحث بنياديني چون «ولايت فقيه» ياد نميشود. سال 1374 كه به اواخر دولت آقاي هاشمي نزديك ميشد، تفكري در كشور به وجود آمد به عنوان تفكر «سازندگي» كه هدف از آن حل كردن مشكلات اقتصادي كشور عنوان شد. در نتيجه چنين تفكري برخي از وزراي دولت وقت تلاش كردند تفكر هاشمي- به خصوص در حوزه اقتصاد- همچنان با ثبات باقي بماند و به اين وسيله مشكلات اقتصادي و معيشتي كشور را مرتفع كنند و با اين تفكر عملاً حزب كارگزاران شروع به كار كرد. حزب كارگزاران سازندگي حول محور رئيسجمهور «هاشمي رفسنجاني» تشكيل شد و تا امروز اصرار داشته تا سايه حمايتي هاشمي رفسنجاني را بر فراز حزب خود نگه دارد تا هم به تشكيلات متبوع خودشان اعتباري ببخشد و هم بسياري از موانع و مشكلات پيش رو را با قدرت چانهزني و سياسي هاشمي از ميان بردارد. اما نبايد در اين ميان اختلافات حزب كارگزاران با جامعه روحانيت مبارز را كه در آستانه انتخابات مجلس پنجم سر باز كرد ناديده بگيريم.
استيضاح «ايرج فاضل» وزير بهداشت و درمان و عدم رأي اعتماد به وي، رأي عدم اعتماد به «سيدمحسن نوربخش» وزير امور اقتصاد و دارايي، از پيش زمينههايي بود تا روابط ميان اعضاي جامعه روحانيت مبارز و كارگزاران در دمادم انتخابات مجلس پنجم خود را نشان دهد و نهايتا با قرار ندادن پنج نفر از طرفداران هاشمي در ليست پيشنهادي جامعه روحانيت مبارز شكل تازهاي به خود گرفت. اين عمل جامعه روحانيت مبارز باعث شد عدهاي از نيروهاي اقتصادي رئيسجمهور با انتشار نامهاي از سوي 16نفر از وزرا، معاونين رئيسجمهور، رئيس بانك مركزي و شهردار تهران در تاريخ 30/11/1374 از جناح راست انشعاب كند و جناح «راست مدرن» را تشكيل دهند.
چرايي محوريت بخشي به كارگزاران
اما نكتهاي كه بايد به آن پرداخت اين است كه دولت – كه اكثر تصميمسازان و تصميمگيران آن را طيف كارگزاران تشكيل ميدهد- در كنار جريان دوم خرداد، براي توسعه قدرت فعلي خود و همچنين موفقيت در انتخابات پيش رو كه يك رقيب مشترك به نام اصولگرايان را مقابل خود ميبينند، برنامههاي مشتركي را در دستور كار قرار داده كه بايد بار سنگين كار تشكيلاتي و حزبي آن را بر دوش حزب كارگزاران دانست. چراكه از يك سو مهمترين احزاب جريان دوم خرداد كه همان «مشاركت» و «مجاهدين» است به دو دليل – منع قانوني و نبود مشروعيت سياسي- نميتوانند به صورت مستقل در انتخابات شركت و در جهت جذب و تجميع آراي عمومي نقش فعال و مستقيمي را ايفا كنند. از سوي ديگر دولت، وزرا و افراد وابسته به آن با توجه به محدوديتهاي قانوني نميتواند به فعاليتهاي ستادي و حزبي در آستانه انتخابات بپردازد و اين ميتواند پايان تلخي براي توسعهطلبي در حوزه قدرت داخلي به حساب بيايد.
مجموع اين موارد يعني از كف رفتن كرسيهاي مجلس دهم، خبرگان يازدهم و در نهايت نظارت بيشتر و مستمرتر قوه مقننه به دولتمردان يازدهم كه ميتواند به پيروزي رقيب در انتخابات دوازدهم رياست جمهوري هم منتهي شود.
بهترين راه براي كسب كرسيهاي مجلس شوراي اسلامي و خبرگان و همچنين توسعه و استمرار قدرت براي راستهاي مدرن و چپهاي كلاسيك پيشقراول قرار دادن حزب كارگزاراني است كه به ظاهر منع قانوني براي شركت در آوردگاههاي انتخاباتي و فعاليتهاي سياسي نداشته و بر اساس شواهد ميتواند جاذب آراي عمومي هم باشد.
دور زدن احزاب اصلاحطلب هم پيش بيني شده است
واكاوي و بررسي عملكرد كارگزاران بيش از آنكه منطبق بر الگوهاي تكنوكراسي باشد بيشتر بيانگر «هدف بودن قدرت» براي اعضا و پدر معنوي آن بوده است.
براي نمونه ميتوان به عملكرد يكي از اعضاي شاخص و مؤسس آن اشاره نمود. در آستانه انتخابات 76 مهاجراني رسماً خواستار تغيير قانون اساسي براي امكان كانديداتوري هاشمي براي سومين بار در انتخابات شد اما اندكي بعد در دوره وزارت ارشادش در برابر موج ترور شخصيت رفسنجاني توسط همپيمانانش، سكوت اختيار كرد وحتي گاه ميدان را نيز برايشان مهيا كرد. بر اساس همين خصيصه نهادينه شده در تفكرات اعضاي كارگزاران بايد گفت كه دور زدن گروهها وشخصيتهاي جناح دوم خرداد هم در اين مسير پيش بيني شده چراكه روحيه انحصارطلبي و قدرت يابي اين طيف باعث ميشود كه نتوانند هيچ شريك سياسياي را براي خود بتراشند.
سابقه تاريخي رويكرد سياسي و عملكرد هاشمي رفسنجاني نشان ميدهد كه به علت رويكرد دولت اصلاحات در مواجهه با وي، او تمايلي براي بازي دادن مهرههاي اصلاحطلب در صفحه شطرنج طراحي شده نداشته و بيشتر تمركز را براي نقش آفريني محوري توسط حزب متبوع خود مورد لحاظ قرار داده است.
مشابهتهاي گفتماني و سياسي همچون اعتقاد به مديريت تكنوكراتيك و تمايل شديد به پياده كردن مدلهاي اقتصادي ليبرال و حاكميت گفتمان محافظهكاري در اجراي رويكردهاي انقلابي، آن هم به اسم اعتدال و دوري از افراط، در نگاه برخي از مديران كنوني كشور باعث شده تا كارگزاران و پدر معنوي آن خواهان سرمايه گذاري زيادي روي اين نسل جوان كرده تا با سوار شدن بر شبكههاي قدرت قديمي اين جناح سنتي، قدرت خود را بازآرايي كرده، آن هم به گونهاي كه ابتدا به «استمرار» و نهايتا به «توسعه » قدرت براي پيادهسازي اهداف بالادستي بر زمين مانده بينجامد. قوچاني هم پس از پايان اولين نشست شوراي مركزي حزب متبوعش اينگونه از تربيت نسل جوان مورد اشاره حرف به ميان ميآورد: هدف اصلي حزب كارگزاران ساختن كادر، نيروي انساني و تشكل و تحزب جديدي است تا در 30 سالگي اين حزب شرايط ويژهاي داشته باشد. كارگزاران در پي آن است تا در آينده نسل جديدي را پرورش دهد كه در غياب موسسانش بتواند با قدرت ادامه فعاليت دهد. در نتيجه هدف حزب كارگزاران تنها انتخابات مجلس نيست.
همان گونه كه در طول 9 ماه اخير به وضوح مشاهده ميشود، مشخصه ويژه و مشترك جريان كارگزاران و طيف نوظهور و جوان موجود در دولت- كه تمايلات كارگزاراني پررنگ داشته- را بايد محافظهكاري و عدم تمايل براي پيگيري رويكردهاي انقلابي به بهانه هزينه زايي يا فراهم نبودن شرايط دانست، موضوعي كه خاطرات دهه 70 و دوران رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني و حمايت طيف محافظه كار جناح راست از رويكردهاي دولت وي را زنده ميكند.
در پايان بايد گفت تلاش براي ايجاد محوريت بخشي به كارگزاران – كه بخشي از آن با ائتلاف نيروهاي تكنوكرات و محافظه كارحاصل ميشود- تلاشي براي احياي مدل سياسي دهه 70 در ايران از سوي هاشمي رفسنجاني و زنده كردن دوگانه فراموش شده راست و چپ باشد تا در اين ميان رويكردهاي محافظه كارانه به نام ميانه روي و در كشاكش زد و خوردهاي تصنعي چپ و راست، بر تصميمات كشور حاكم شود.