کد خبر: 460726
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۶
«جوان» از سفر به محروميتي عميق در 200 كيلومتري مهم ترين ؛آبراه جهان گزارش مي دهد
صغري خيل فرهنگ
 آري همه جهادگران با ايمان و با بصيرت در اوج همت و تلاش خود مال و جانشان را در طبقي از اخلاص قرار دادند و راهي شدند به نقاطي كه همه وجودشان بتواند نيازي از بندگان خدا، رفع نمايد. همه اين يعني رسيدن به آيه ۴۱ سوره توبه كه فرمود: «با اموال و جان‌هاي خود در راه خدا جهاد نماييد اين براي شما بهتر است، اگر بدانيد!» بهانه ما براي همراهي ۱۱۰نفر از نخبگان جهادي برپايي دومين هم‌انديشي انديشه‌ورزان جهادگر بود كه از ۳ تا ۵ اسفند در قلعه گنج كرمان انجام شد، با هم بخوانيم: 
از بشاگرد تا قلعه گنج
بشاگرد عجين شده با نام عبدالله والي، آغاز هجرت والي به بشاگرد به سال ۱۳۶۱و به فرمان امام خميني بود كه بين حضور در جبهه و رفتن به بشاگرد فرمودند: «برويد بشاگرد ان‌شاالله ياران خوبي براي امام زمان(عج) پيدا كنيد» زمين‌هاي سنگلاخي، راه‌هاي صعب‌العبور، حوزه علميه (صاحب‌الزمان)، خميني شهر وربيدون همه‌شان همت حاج والي را خوب به ياد مي‌آورند. همتي درقاب ۲۳ سال مجاهدت ومبارزه با دشواري‌هايش. همان كه كاروان ۳۰نفره همراه والي، پس از مشاهده سختي‌ها و خطرات منطقه، سفر را نيمه‌كاره رها و از آن كاروان تنها سه نفر باقي ماند. او با تلاش مجدانه‌اش توانست ۸۰۰ روستا را در بشاگرد شناسايي نمايد. عشق به امام خميني سر و رمز پذيرش اين مسئوليت مهم براي عبدالله والي بود، ۸ ارديبهشت ۱۳۸۴دل بشاگرد و يارانش در غم از دست دادن عبدالله والي شكست اما شاگردان مكتب خميني كبير ماندند تا يادواره والي هميشگي شود.

سال گذشته ۳۱۳ دلداده امام عصر عجل الله تعالي فرجه‌الشريف در به شاگرد نقطه آغازين تحول عظيم در حركت‌هاي جهادي را رقم زدند و هم‌انديشي بشاگرد ميعادگاه انديشه‌ورزان حركت‌هاي جهادي بود تا در فضاي مالامال از معنويات و نورانيت، كليات چشم‌انداز و نقشه راه اين حركت‌ها را تدوين نمايند. تشكيل مركز مطالعات راهبردي و هدايت حركت‌هاي جهادي از بركت‌هاي حضور در بشاگرد بود.

سفيران بشاگرد

آغاز سفرمان رسيدن به قلعه گنج بود در استان كرمان در جنوب شرقي ايران. نيت‌مان هم همراهي نخبگان و انديشه‌ورزان جهادي بود. همايش انديشه‌ورزان جهادي با حضور انديشه‌‌ورزاني كه براي تجديد بيعت حضور يافته و بشاگرد را آغاز همت‌شان در عرصه جهاد مي‌دانستند و آمده بودند تا سمت و سو و اهدافي كه سر انگشت اشارت امام خامنه‌اي براي حركت‌هاي جهادي نشان مي‌دهد را عينيت بخشيده و اجرايي نمايند. همان سفيران بشاگرد را مي‌گويم كه همت والاي مردي از تبار ايمان، مرحوم «عبدالله والي» را الگو قرار دادند و در گام بعدي براي رسيدن به معبود تلاش كردند. اسفند ۱۳۹۰ در راه‌آهن تهران با موجي از حضور مواجه شديم حضوري از انديشه‌ورزان جهادگر كه به راحتي مي‌توانستي از خيل عظيم مسافران تمييزشان دهي! حضور سردار مجيد خراساني نيز به عنوان يك جهادگر بسيجي دور از سمت‌ها ومناسبت‌ها دربين جوانان مشتاق و علاقه‌مند ديدني بود. هر چه به زمان حركت قطار نزديك‌تر مي‌شديم به حلقه انديشه‌ورزان افزوده مي‌شد. براي رفتن و رسيدن به محل همايش كه از ۳تا ۵ اسفند در قلعه گنج كرمان برگزار مي‌شد بايد از تهران به بندرعباس و سپس از آنجا به قلعه گنج مي‌رفتيم. قطار ساعت ۱۲:۲۰ دقيقه از تهران حركت كرد. مسير را به همراه سه نفر از جهادگران خواهر آغاز كرديم و ساعت هشت صبح روز ۳ اسفند به بندرعباس رسيديم.

در راه‌آهن بندر عباس سوار خودروهايي شديم كه زمان زيادي منتظرمان بودند و ابتداي سفرمان را با بيعت با شهدا در گلزار شهداي هرمزگان آغاز نموديم. شهداي گلگون هرمزگان اولين كساني بودند كه به ما خوشامد گفتند. جهادگران بيعت‌نامه‌شان را در محضر شهدا با امام خامنه‌اي امضا كرده و رهسپار شديم.

قلعه گنج شهري است در استان كرمان و در جنوب شرقي ايران. مسيرمان را با عبور از شهر‌هاي شقو، دهنو، فارياب، دهبارس و منوجان سپري كرديم تا رسيديم به قلعه گنج. فاصله قلعه گنج تا بندرعباس يعني همان فاصله اين منطقه تا خليج‌فارس حدود ۲۰۰ و فاصله همين شهر تا كرمان حدود ۴۱۰ كيلومتر است و بر اين اساس مردم بايد از مواهب نزديكي به خليج‌فارس كمال استفاده را ببرند اما به نظر مي‌رسد كمبود كارخانجات و مراكز توليدي ورونق نداشتن كشاورزي در برخي مناطق كه از اين لحاظ مستعد است،عامل اصلي محروميت اين منطقه باشد. به همين جهت بايد اقدامات لازم در اين زمينه صورت بگيرد.

فاصله قلعه گنج نسبت به كرمان كه مركز استان است دو برابر فاصله بندر عباس تا مركز استان هرمزگان است. فاصله قلعه گنج تا هامون جازموريان حدود ۱۰۰ كيلومتر است. شهرستان قلعه گنج داراي ۲ بخش مركزي و چاه دادخدا است و ۵ دهستان به نام‌هاي رمشك، مارز، چاه دادخدا، قلعه گنج و سرخ قلعه مي‌باشد. آب و هواي قلعه گنج گرم و نيمه مرطوب و بياباني مي‌باشد و در سال‌هاي اخير به علت كاهش بارندگي، خشكسالي فراواني در آن ديده مي‌شود. به علت نبود هيچگونه معادن و كارخانجات و مراكز مهم اقتصادي در اين شهرستان بيشتر مردم به كشاورزي و دامداري مشغول هستند. از نظر اجتماعي هم، مردم شهرستان مردمي خونگرم، اجتماعي هستند.

مردمي خونگرم وصميمي

از قلعه گنج به سمت محل اسكانمان به مدرسه چاه داد خدا رفتيم، كه فاصله چاه داد خدا تا قلعه گنج كرمان ۷۵ كيلومتر است. نام چاه داد خدا نيز از آنجا برگرفته شد كه مردي به نام دادخدا، چاهي را در آن منطقه حفر كرد و از آن به بعد نام چاه داد خدا ماندگار شد.

بعد از نماز و ناهار و كمي استراحت روانه محل برگزاري همايش شديم. تمام ذوق و شوق‌مان براي رسيدن به محل همايش اين بود كه چگونه دور از زرق و برق‌هاي سمينارها و فضاي تجملي شهري و دور از هرگونه امكاناتي همايش برگزار خواهد شد. سوار خودرو‌ها همراه همه‌ انديش‌ورزان به سمت روستاي «مزرعه شهيد بهشتي» رفتيم. ابتداي مزرعه شهيد بهشتي، پرچم كشور‌هاي مسلمان و حاضر در بيداري اسلامي براي‌مان تازگي داشت. وارد مزرعه كه شديم مردان، زنان و همه بچه‌ها با تمام شاديشان و سرود خوشامدگويي به استقبالمان آمدند و همه خستگي راه را از بين بردند. همايش انديش‌ورزان جهادي با حضور سردار نقدي، سردار خراساني، استاندار كرمان و ۱۱۰ نفر از نخبگان جهادي، مردم محلي و بسياري ديگر از علاقه‌مندان بي‌هيچ كمبود يا مشكلي در ساعت مقرر در مزرعه شهيد بهشتي قلعه گنج برگزار شد. پس از سخنراني سردار خراساني و خوشامدگويي و سخنراني سردار نقدي، از فعالان و نخبگان عرصه جهادي تقدير شد. پايان اين همايش با ارائه سند چشم‌انداز حركت‌هاي جهادي و اقامه نماز جماعت در حضور همه مدعوين و اهالي به كار خود پايان داد.

كپر هايي پراز خنده

روز بعد از همايش همه جهادگران و مسئولان در حياط مدرسه چاه داد خدا براي اعزام به روستا‌هاي اطراف به پنج كار گروه تقسيم شدند تا جلسات كارگروه‌هايشان را جهت بررسي مسائل و مشكلات فعاليت‌هاي جهادي‌شان مورد بررسي قرار بدهند. ما هم با گروه رسانه همراه شديم.

- تقريباً سه خودرو بوديم وبه قول اهالي روزهاي خوبي را براي كارمان انتخاب كرده بوديم چراكه نه باد و طوفاني بود و نه گرد و غباري. اندك باراني را هم مهمان خوان لطف خداوند بوديم تا در مسير‌هاي طولاني و صعب‌العبور كمتر اذيت شده و سختي راه حس كنيم. در ميانه راه خاكي و سنگلاخي يكي از خودروها همراهمان به خاطر تمام كردن بنزين در راه ماند. براي رسيدگي وكمك به همراهانمان ايستاديم و دقيقاً در كنار روستاي بن چاه بوديم. بچه‌هاي روستا با ذوقي فراوان به سمت‌مان دويدند. يكجا كه جمع شدند، صحنه بسيار زيبايي بود، كوچك و بزرگ با لباس‌هاي زيبا و دست‌دوز. روستايي با صد نفر جمعيت كه شايد چند «كپر» بيشتر هم نمي‌شدند. «كپر» يا «دوار» نام خانه‌هاي مردم است كه جلوه و زيبايي خاصي به بيابان‌ها داده است.

مردم روستا به علت كمبود درآمد جهت ساخت خانه و منزل براي نشيمن و زندگي كپر مي‌سازند. كپر را از تنه نخل كنده «مواه» و شاخه و برگ درخت نخل ساخته مي‌شود. چهار عدد تنه درخت خرما (نخل) ساقط شده درخت نخل را در زمين جا مي‌دهند و در بين چهار ساقه كه به شكل مربع يا مستطيل در زمين فرو برده شده شاخه‌‎هاي درخت نخل قرار مي‌دهند و به‌وسيله دراني (طناب) به همديگر مي‌بافند و بالا و اطراف آن را مي‌پوشانند كه بدين صورت يك كپر براي ايجاد سايه و گذاشتن وسايل خود در سايه و استراحت كردن به وجود مي‌آيد. برخي اوقات هم مردم چند كپر مي‌ساختند يكي براي نشستن در سايه آن، ديگري براي سايه‌بان ظروف آب و ديگري براي مطبخ وتهيه خوراك، گاهي هم در كنار زمين‌هاي كشاورزي خود، اين كپر‌ها ساخته مي‌شود.

تمام جمعيت محصل در روستاي بن چاه به ۳۵ نفر مي‌رسد. خبري از هيچ نوع امكاناتي در اين روستا نبود، نه آب آشاميدني و نه مسكن و نه ابتدايي‌ترين امكانات اوليه. تنها ممر درآمدشان هم دامداري محدودي بود كه فقط پاسخگوي زندگي روزمره‌شان مي‌شد. همه اينها را پيرزني فرتوت و قد خميده با آن لهجه خاصش برايمان گفت كه سن خود را هم نمي‌دانست.

تاريكي هواي مي‌شد اتمام همه آن روزشان. تا با طلوع خورشيد طلوع كنند، با غروبش غروب. زندگي در كپر‌ها برايشان عادي شده بود اما شادي ولبخند لب سكينه، زهرا، مرضيه و همه بچه‌ها و اهالي روستا ساختگي نبود. مسير طولاني‌اي در پيش داشتيم و با اصرار مسئول گروه از بچه‌هاي روستاي بن چاه جدا شديم.

ذكر حسين ۲۰ روزه« در خاتون»

كمي بعد و با طي مسير به روستاي «پشك» كه تا بخش چاه داد خدا يك ساعت و فاصله‌اش حدود ۴۵ كيلومتر است، رسيديم. در روستاي پشك مهمان كپر نوزاد ۲۰روزه به نام حسين بوديم كه در كنار آتش ميان كپر و در آغوش مادر آرام گرفته بود. همه زنان روستا هم به خاطر حضورمان مهمان كپر «در خاتون» شدند. در خاتون مادر چهار فرزند به نام ثريا، مسلم، سميه وحسين است. او از دوران قبل از انقلاب برايمان گفت، از سختي و دشواري‌هاي آن زمان اما امروز مردم روستاي پشك با انقلاب جاني تازه گرفتند. همه‌ آنها دعاگو بودند و از جهادگران به عنوان فرشتگان ياد مي‌كردند كه به كمكشان آمده بودند. جهادگران دو سالي مي‌شد كه براي روستاي پشك حسينيه و مدرسه ساخته بودند. همه جمعيت روستايشان ۵۰ نفربود. صنعت دستشان هم حصير بافي بود كه هر حصير چهار متري را ۲۵۰۰ تومان مي‌فروختند. از بحث يارانه‌ها هم راضي بودند. عدالت در حقشان جاري شده است. مادر، حسينش را در آغوشم گذاشت و گفت همه بچه‌هاي جهادي را چون فرزندم حسين دوست دارم وفكر مي‌كنم همين دعاي خير ما برايشان كفايت كند كه به لطف خدا كمر همت بسته‌اند تا كاستي‌هاي ما را با تمام وجود حل كنند.

بايد از عدالت سهمي ببرند

«چهار تايي» نام روستايي بود كه بعد از پشك ميزبانمان بود و فاصله آن تا چاه داد خدا حدود ۳۵ كيلومتر است با مردمي جوان و شاداب. ابتداي گذرمان در اين روستا مهمان تنور گرم خانه زني ۲۴ ساله شديم كه با سه دختر خود مشغول پخت نان بود. طعم لذيذ نان را توانستيم به خوبي بچشيم. علت نامگذاري اين روستا هم به خاطر وجود چهار درخت كهن در اين روستا بود. مردمي كه با كمك جهادگران توانسته بودند از چاه كم آب براي همه روستا آبرساني كنند و برق را به خانه‌هايشان به ارمغان بياورند. مردم هم همرا ه جهادگران و پا به پاي آنها مشغول بودند. هر چند كه در ابتداي امر اين همراهي بسيار محدود و كم هم بود اما با ديدن همت بچه‌ها خود اهالي هم، پاي كار آمدند و همراه شدند. در تمام كپر‌ها عكس امام خامنه‌اي ديده مي‌شد. علاقه اين مردم به رهبري با هيچ كلامي قابل بيان و وصف نيست. همه اينها را دانشجوي مديريت آقاي مسعودي برايمان گفت كه مدت‌هاست به دور از خانه از تهرا ن به روستاي چهارتايي رفته وعلت حضورش در گروه‌هاي جهادي را امر ولايت مي‌داند و بعد هم همت خودش كه دوست دارد همه مردمش از مواهب الهي و حداقل امكانات بهره‌مند شوند.

جواني ۱۳ ساله كه براي رسيدن بيشتر و بهتر به مردمش همزمان رشته كشاورزي را هم مي‌خواند تا در اين عرصه هم بتواند به مردم كشورش خدمت كند.

مي‌گفت اينها هم بايد سهمي از عدالت ببرند و همه همت ما هم بايد در عرصه سازندگي باشد. آقاي مسعودي بعد از نماز صبح به همرا دوستانش كه از گروه جهادي قرارگاه راه كربلا هستند راهي روستاي مي‌شوند تا شب كه دوباره به محل اسكان يعني همان روستاي چاه داد خدا باز گردند. طي اين مسير سخت و صعب‌العبور براي اين جوانان همه عشق و ارادتشان به امر ولايت و تلذذ نسيم عشق امام خامنه‌اي را مي‌رساند.

روستايي به نام گلدشت

روستاي بعدي كه بعد از ناهار در مسير به آن رسيديم درد و غم‌مان را زياد كرد. ميان آن بيابان بي‌آب وعلف. چند كودك با لباس‌هاي شاد و رنگارنگشان مشغول بازي‌اند و اولين سؤالي كه از خود مي‌پرسي اين است كه چه مي‌كنند ميان اين همه فقر و محروميت؟! هرچند اين روزها و سال‌ها برايشان از سال‌هاي گذشته بسيار بهتر است اما اين همه هجر و نداري در روستايي به نام گلدشت. در فاصله كمي از جاده اصلي و مردمي كه جمع كپرهايشان هم به ۱۰ تا نمي‌رسد. بي‌آب آشاميدني، بي‌برق و بدون داشتن امكانات اوليه زندگي.

نوعدوستي و صداقت اين مردم با حضور جهادگران كه خودشان از نبود امكانات دركمك رساني به گلدشتي‌ها باز مانده بودند، حس مي‌شد. الهام كه عاشق رهبري است نام آقا را نمي‌داند عكس امام خامنه‌اي را كه مي‌گيرد با شور و شوق آن را در آغوش مي‌فشارد.

ما براي رفت و برگشت به محل اسكانمان بايد مي‌رفتيم چون با تاريكي هوا و نبود بلد و راهنمايمان امكان گم شدنمان بود. جدايي از بچه‌هاي گلدشت بيش از هر روستاي كپرنشيني كه از آن عبور كرديم برايمان دشوار بود، چراكه اوج محروميت مردمان گلدشت دل هر كسي را مي‌لرزاند.

و در انتهاي سفر

در مسير برگشت از روستاهاي سلمانيه و شهبازآباد هم گذشتيم و از همه گروه‌هاي جهادي ديدار كرديم. نمي‌دانم سخن امام خميني چه معجزه‌اي درون اين جوانان به راه انداخت كه جهادگران شدند جلوه مجسم اين گفتار امام خميني: «خير دنيا و آخرت شماها به ميزان رسيدگي به حال محرومين است.»سفرمان هرچند كوتاه اما بسيار مفيد ومهم مي‌نمود. چراكه راه جوانان جهادگر و مسير اصلي حركت‌هاي جهادي را رقم زد و نقشه راه را در مقابل ديدگان بصيرشان قرار داد تا با فهم و خرد جمعيشان راه را براي عبور آيندگان و رسيدن به آنچه سال‌ها پيش مريد و مرد اين راه مرحوم حاج عبدالله والي طي كرد، به همگان نشان بدهند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار